تازهترین نوشته رویا منوچهری با عنوان «آتش در آشیانهی اژدها» روانه بازار کتاب شد. این رمان نوجوان را انتشارات قدیانی منتشر و روانه بازار نشر کرد.
آتش در آشیانهی اژدها ماجرای اولین روز جنگ تحمیلی است و گذار از دوران شیرین کودکی به دوران طلایی نوجوانی را همزمان با از راه رسیدن مهمان ناخوانده جنگ به تصویر میکشد.
در این رمان دختران نوجوان، پا به پای پسران، همراه با لحظههایی سرشار از دلهره و اضطراب و هیجان، حماسه میآفرینند.
٢ روز پیش از تمام شدن فصل تابستان و بازشدن مدارس، روشینا به همراه مادرش به قصرشیرین سفر میکند تا زندگی جدیدی را نزد دایی مراد و خانواده اش شروع کند. اما اژدهای ویرانگر جنگ از راه میرسد و مسیر دیگری در زندگی آنها گشوده میشود.
شهر برای زنان و کودکان و سالمندان امن نیست. دایی مراد برای دفاع از شهر میماند و خانواده اش را به خارج از شهر میفرستد.
با بمباران جاده توسط هواپیماهای دشمن و گریز از آن لحظات تلخ و وحشتناک، روشینا ناامید و پابرهنه در جنگل بلوط به هوش میآید. او که از ترس جانش لباس پسرانه پوشیده است، به اسارت دشمن در میآید و به عمارتی اسرارآمیز برده میشود.
عمارتی که در هر جا نشانهای از پروانهها دارد و روی دیوارهایش تابلوهایی از این موجودات رنگین بال بی نوا و سنجاق شده آویزان است.
خیلی زود روشینا به ارتباط بین بچهها و پروانهها پی میبرد. زمان انتخاب و گرفتن تصمیمهای سخت فرا رسیده است.
رمان آتش در آشیانهی اژدها با در آمیختن واقعیت و خیال، تصویری از جنگ در تمام ابعاد زندگی را نشان میدهد. از نبردی ظاهری با دشمن که به زور به سرزمینمان حمله کرده، تا نبرد درونی با نیروهای شری که فرد را به سمت و سوی اشتباه هدایت میکند؛ و البته سرانجام این عشق و دوستی است که در مقابل نفرت و انتقام پیروز میشود.
این رمان چهار فصل با عنوانهای ماهی سیاه کوچولو و دشمنی که نزدیک میشود، پروانهها در قفس جادوگر، ماجرای هیوا و پروانههای بی تفنگ دارد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: "با این که هوا هنوز سرد نشده بود مانند گنجشکی که توی حوض یخ افتاده شروع به لرزیدن کردم. لباسهای پسرانه به تنم زار میزدند و خیلی گشاد بودند. پیرزن مجبور شد با کمربندی پارچهای کمر شلوارم را محکم ببندد تا نیفتد. بعد چادر رنگی نخ نمایی دور گردنم بست. قیچی بزرگ و براقی را از صندوق بیرون آورد و اشاره کرد بنشینم. وحشت زده به قیچی زل زدم.
-گردنت را که نمیزنم! موهایت باید پسرانه شوند.
قرار بود پرهای این گنجشک یخ زده هم چیده شود. باید زشت میشدم. گیسوان بافتهی بلند به رنگ بلوطم را در آغوش گرفتم و بوسیدم. موهایم را دوست داشتم، اما مردن، از کوتاه شدن موهایم هم ترسناکتر بود. چشمانم را بستم و آن گاه سردی قیچی را روی گردنم احساس کردم. "
موسسه انتشارت قدیانی رمان آتش در آشیانه اژدها را در ۲۵۶ صفحه به شمارگان ۱۱۰۰جلد و بهای ۱۵۰۰۰۰تومان برای نوجوانان منتشر کرده است.
رمان "شبی که بانوی دریاچه شدم" اثر دیگر رویامنوچهری با موضوع احترام به محیط زیست است که تا کنون ۲بار تجدید چاپ شده است.
این رمان نامزد هجدهمین جشنواره کتاب رشد، معرفی شده در کتابنامه رشد، دارای نشان لاک پشت پرنده و تقدیرنامه به خاطر تولید محتوای مناسب کودک و نوجوان نیز شد.