محمد عبیات پژوهشگر تاریخ اسلام گفت: نقش شخصیتهای مختلفی را میتوان در میان فاجعه کربلا مورد بررسی قرار داد. شخصیتهایی که کم و بیش در این رویداد نقش آفرینی کردند و موجب شهادت سرور جوانان اهل بهشت و یارانش شدند.
او افزود: در بخشهایی از جریان کربلا نام مشاور دربار اموی به چشم میخورد، شخصیتی که گرچه رسما به عنوان صاحب دیوان شناخته میشد، اما نقشی اساسی در افکار معاویه و به ویژه فرزند شوم او یزید ایفا میکرد.
آقای عبیات اضافه کرد: سِرجون بن منصور رومى که اصالتا اهل شام، حیله گر و منفعت طلب بود و در واقع، غلام معاویه و کاتب او و پسرش یزید و عبد الملک بود. او مسیحى بود و به وى «سرحه» هم گفته مى شد. سرجون کلیسایى در بیرون «باب فرادیس» داشت که پس از فتح دمشق برایش ساخته شده بود.
پژوهشگر تاریخ اسلام ادامه داد: سرجون همدم یزید در میگسارى بود و او بود که وقتى خبر مسلم بن عقیل به یزید رسید، به یزید توصیه کرد ابن زیاد را بر کوفه بگمارد. او کاتب بنى امیّه تا زمان عبد الملک بن مروان بود. عبد الملک، او را سرپرست تمام دیوان هاى عرب و عجم قرار داد و، چون از دنیا رفت، منصب «کتابت»، به عرب هاى مسلمان رسید.
او میگوید: سرجون تقریبا نیم قرن، یعنی بیش از ۵۰ سال مسئولیتهای ویژهای در دربار اموی داشت و شخصیتی بسیار نزدیک به یزید شناخته میشد، به گونهای که گفته میشود یزید بدون اذن او کاری انجام نمیداد.
پدر سرجون یعنی منصور نیز در دورانهای مختلف قبل از اسلام حاکم و اسقف شام بوده است و بنابر گفته سهیل طقوش در کتاب «تاریخ الخلفاء الراشدین.. الفتوحات والإنجازات السیاسیة» منصور بن سرجون، مسئول گفتگوی صلح با خالد بن ولید بود که به موجب این گفتگوها شهر دمشق بدون درگیری در سال ۶۳۵ میلادی فتح گردید.
سرجون که از دوران معاویه به عنوان مسئول دیوان، کاتب و مشاور او در دربار حضور داشت، در زمان یزید به عنوان دوست، هم پیاله، مشاور و هم کارهی او فعالیت میکرد.
نقش مهم سرجون در قضیه کربلا زمانی رخ نمایان میکند که او در جهت تقویت حکومت بنی امیه، به انتصاب عبیدالله بن زیاد در کوفه اسرار میکند.
گرچه که این اقدام او نقش سرجون را در انتصابات یزید، آشکار مینماید، اما بیش از این گزینه مد نظر سرجون شخصیتی است که به هیچ قاعده اخلاقی و اسلامی پایبند نبوده است.
طبری در کتاب خود این قضیه را اینگونه بیان میکند:
چون نامه هاى بسیارى در فاصله ۲ روز به دست یزید رسید، وى سِرجون، غلام معاویه، را خواست و از او پرسید: نظر تو چیست؟ به درستى که حسین، قصد کوفه کرده و مسلم بن عقیل در کوفه برایش بیعت مى گیرد. از ناتوانى نعمان و سخنان نارواى او نیز گزارش هایى به من رسیده است. آن گاه نامهها را برایش خواند و گفت: نظر تو چیست؟ و چه کسى را بر کوفه بگمارم؟ البتّه یزید، همیشه عبید اللّه بن زیاد را سرزنش مى کرد. سِرجون گفت: اگر معاویه اینک زنده شود، آیا به نظر او تَن مى دهى؟ یزید گفت: آرى. سرجون، نامه معاویه در باره حکومت عبید اللّه بر کوفه را بیرون آورد و گفت: این، نظر معاویه است. او از دنیا رفت و دستور داد این نامه نوشته شود. یزید، این رأى را پذیرفت و بصره و کوفه را به عبید اللّه واگذار کرد و حکم زمامدارى کوفه را برایش فرستاد.
مشاور خبیث در هر لباس و یا منصبی که باشد، میتواند موجب فاجعه شود. گاهی نقش مشاوران در تصمیم گیری از مدیران و مسئولان نیز با اهمیتتر است. او نیم قرن در دربار اموی مکر و حیله کرد، سرجون نماد مشاوری خبیث است برای مدیری نادان، مدیری که ملعبه دست نزدیکان است.