واقعه عاشورا از زمان نخستین اقدامات امام حسین (ع) برای جنگ با یزید تا دستگیری زنان و کودکان اهلبیت پیامبر (ص) و به اسارت گرفتهشدن آنها و حتی خطبههای حضرت زینب (س) وامام سجاد (ع) به نگارگری ایرانی که دردوره قاجار نام نقاشی قهوهخانهای رابه خود گرفت، راه یافت.
این اقدام ایرانیان در زنده نگهداشتن نام و یاد امام حسین (ع) در این دوره عملی است که در تاریخ نقاشی ایرانی ــ اسلامی بیسابقه است. در آستانه حکومت قاجار تحولات زیادی در سراسر اروپا رخ داد. بالطبع این تحولات که در زمینههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی صورت گرفته بود، بر ایران نیز تأثیر گذاشت و هنر تصویرگری ایران که پایههای آن در دوره زندیه و صفویه بنا شده بود، تغییرات چشمگیری یافت.
در واقع هنر نقاشی دوره قاجار هنر بینابین و حد فاصل بین هنر سنتی ایران و هنر مدرن ایران محسوب میشود. از همین روست که در این دوره نقاشی ایرانی با فاصلهگرفتن از دنیای مثالی نگارگری و با الگوبرداری از هنر غرب به واقعگرایی نزدیک شد. این نوع نقاشی در میان هنرمندانی از مردم عامه رواج یافت که اکثرا شمایلنگار، پردهنگار و تصویرگران گمنام و مکتبنرفتهای بودند که مصیبت کربلا را در قالب هنر مذهبی ریختند و رنگوبویی تازه به آن بخشیدند. این نقاشان که خود را «خیالیساز» مینامیدند و عمر خود را وقف فرهنگ عامه کردند، غالبا حرفه دیگری داشته و به کاشیکاری، گچبری و... مشغول بودند. آنها از طریق تجربی و بنا بر علاقه و ایمان خود پردهنگاری رنگ روغن را آموخته بودند و گاه تصورات و خیالهای خود را غیر از پارچه روی دیوار، شیشه، چوب و سرامیک به تصویر درمیآوردند.
«خیالیسازی»؛ یک هنر روایی
شاهان قاجار برای رسیدن به اهداف سیاسی خود سعی داشتند با مراسم مذهبی شیعیان را به یکدیگر نزدیک سازند. بدین منظور آنها از نگارگری ایرانی که در این دوره شکل و نام جدیدی به خود گرفته بود و ثمره تعزیهخوانی و عزاداریهای حسینی (ع) بود، جانبداری میکردند. این نوع تصویرگری نامهای مختلفی همچون نقاشی قهوهخانهای، نقاشی خیالی و نقاشی عامیانه به خود گرفت و به آینه تمامنمای اندیشه و هنر کسانی بدل شد که آفرینندگان آنها بودند و اساطیر و اعتقادات ملی و مذهبی و روح فرهنگ حاکم بر اقشار متوسط جامعه را نشان میدادند. هنرمند نقاش در نقاشیهای خود اجتناب از واقعیت و نزدیکشدن به عالم خیال و درهمآمیختن زمان و مکان مختلف را برای رساندن معنا استفاده میکرد. نقاشی موسوم به قهوهخانهای، برخلاف جریانهای آکادمیک و نگارگری جدید خارج از حوزه هنر رسمی رشد کرد و ادامهدهنده سنت قصهخوانی و هنر روایی در ایران بود که سدههای پیش از ایجاد قهوهخانهها و چایخانهها به وجود آمده بود و منشأ آن در پردههای نقاشی و باسمههایی یافت میشد که بازرگانان ارمنی و مبلغان مسیحی در زمان صفویه با خود به ایران آورده بودند.
آنچنان که از نام نقاشی قهوهخانهای مشهود است، این نوع نقاشی از قهوهخانهها به وجود آمد و صاحبان قهوهخانه سفارشدهندگان اصلی آن بودند. البته پردههای این نقاشیها پا از دایره قهوهخانهها فراتر گذاشتند و به محلهای عزاداری، دکانها، زورخانهها و حمامها راه یافتند. در خیالینگاری که نام دیگر نقاشی قهوهخانهای است، طراحی انسان برگرفته از نگارگری است و پیکرنگاری و چهرهنگاری اولیا و اشقیا، از مهمترین بخشهای این تصویرگری محسوب میشوند. این هنر آنچنان که باید از زیباییشناختی و ظرافت پیکرنگاری درباری بهره نبرده و ضربات قلمموی نقاش به جای حس و حال هنری، احساسات مذهبی را در بیننده زنده میکند.
حماسهگری و آزادیخواهی در هنر
شکل موجود نقاشی قهوهخانهای مدیون نهضت مشروطه و اشعار شاهنامه است که خون حماسهگری و آزادیخواهی را در رگهای مردم ایران به جریان انداخت. این هنر خودجوش مردمی برای بیان مقصود خود گاه به واقعگرایی و گاه به تمثیل، استعاره، رمز و اشاره متوسل میشود. نقال با اشاره به پردهها، مصیبت اهل بیت و فرزندان گرامیشان را در پیش چشم بینندگان زنده میکند و او را به جهانی غریب و خیالی میبرد. در واقع نقل و نقالی یکی از راههای فراگیر کردن فرهنگ اسلامی ــ ایرانی بهشمار میآید و هنرمندانش بر آن شدند تا این نقلها را مصور کنند.
آنها سعی داشتند از اسلوب نقاشی فرنگی اجتناب کنند و بدین منظور به شیوه نقاشی سنتی ایرانی اقبال زیادی نشان دادند. با ظهور قهوهخانهها در عهد صفوی و رونق آن در دوره قاجار، نقالان و شاهنامهخوانان، قهوهخانهها را مناسب کار خود یافتند. اکثر نقاشیهای قهوهخانهای به موضوع عاشورا میپردازند و از این رو برای نشاندادن نیروهای خیر پیشگاماند و عناصر خاصی را برای پیشبرد این هدف اتخاذ میکنند. بهطور معمول در نقاشیهای قهوهخانهای شخصیت اصلی بزرگتر از اشخاص فرعی کشیده میشوند و گاه دیده میشود که از قراردادهای تصویری معینی برای تاکید بر جنبههای مثبت و منفی شخصیتها استفاده میشود و برجستهنمایی و ژرفنمایی در انتقال معنا به بیننده نقش مهمی را ایفا میکند.
این قالب نقاشی چهرهها را مهتابگون و گرد طراحی میکند و چشمها برای نشاندادن معصومیت و پاکی افراد درشت به تصویر درمیآیند و ابروهای هلالی بر آنها سایه میاندازند. لبها همواره بسته است و لبخندی روی آن دیده میشود تا بر پاکی و پاکدامنی و معصومیت افراد به تصویر کشیدهشده که نامشان روی تصویر حک شده، صحه گذارند. چهره ائمه و پیامبر (ص) و یاران امامحسین نیز در هالهای از نور قرار دارد یا تابان است و پیامبر (ص) در حالتی از سکون قرار دارد. چهره بدکاران نیز معمولا کریه و ناموزون ترسیم میشوند. این شیوه در نگارگری در تاریخ ایران بیسابقه است و در نقاشیهای دوره قاجار دیده نمیشود.
نمود واقعه عاشورا در یکی از نقاشیهای قهوهخانهای
در پرده یا تابلوی عاشورا اثر نقاش بزرگ حسین قوللر آغاسی وقایع مختلف روز عاشورا و قبل و بعد از آن یکجا به نمایش درآمده است. این پرده واحد بهزیبایی اسارت اهل بیت (ع) و مجلس یزید در شام را به تصویر کشیده و برای این کار از رنگهایی شفاف و تصویرسازیهای زیبا استفاده کرده است. قوللر آغاسی بهعنوان یک هنرمند مذهبی شمایل امام حسین (ع) را با ظرافت تمام و در نهایت شکوه و عظمت نشان میدهد و با دستمایه قرار دادن رنگ سبز و سفید اسلام، طهارت، پاکی، روشنی و معصومیت را در اندامِ شمایلها به تصویر میکشد و رنگ تیره و سیاه را در اندام اشقیا و بدکاران و دشمنان دین خدا متجلی میکند. رنگ قرمز و قهوهای نشانی از زمین و محل وقوع حادثه و رنگ آبی جلوهگر ملکوت است. آسمان در این نقاشی دربردارنده دو مفهوم محل نزول وحی و بلاست و رنگ آبی ملکوتیبودن آن را نشان میدهد. نوع معماری ساختمانها، سلاحها و ابزارها، تصویر طبیعت و حتی بدن انسان و حیوان در این تصویرگری در متجسمکردن و به تصویر درآوردن مفهوم مذهبی واقعه کربلا موفق بوده و بیننده را به حالوهوای قرنها پیش میبرد.
تصویر یزید به گونهای ترسیم شده که بدکاری وی را بازنماید. حضور کعبه معلی در پشت صحنه وقایعی که در حال رخدادن است، با یادکرد قداست این نقاشی زمان و مکان را درهم مینوردد و طرحی نو میآفریند. در دوره قاجار هنری با نام نقاشی قهوهخانهای در میان مردم عادی پا گرفت که به آن خیالینگاری نیز میگفتند. تحولات پس از مشروطه در آفرینش این نوع نقاشی تاثیر بسزایی داشت و عمدتا نقاشان غیردرباری و حرفهای، آنها را به تصویر میکشیدند. این نوع نقاشی که با پا گرفتن پردههای تعزیه خود را نشان دادند، مراسم مذهبی تشیع و واقعه کربلا را به تصویر میکشید و تلفیقی از عمقنمایی نقاشی اروپایی با شگردهای سنتی نگارگری ایرانی بود. این نوع تصویرگری باعث آفرینش آثاری شد که از لحاظ بصری خام بودند و در عین حال روح حماسی را در ایرانیان زنده کردند.
منبع: روزنامه جام جم