۱۸ شهریور مصادف با سالروز شهادت اصغر الیاسی نخستین شهید مدافع حرم در ماه محرم استان البرز در سال ۱۳۹۷ در جنوب حلب است. وی سال ۱۳۷۳ در منطقه خرمدشت یکی از مناطق محروم استان البرز دیده به جهان گشود. مدرک خود را در مقطع دیپلم از دبیرستان فنی و حرفهای اخذ کرد و پس از سربازی وارد سپاه پاسداران شد، تا بتواند به سوریه اعزام شود. چهار تیر سال ۱۳۹۷ از طریق لشکر ۱۰ سیدالشهدا به سوریه اعزام شد.
اکبر الیاسی پدر شهید اظهار داشت: اصغر وقتی زمان اعزامش به سوریه را شنید موضوع را با من در میان گذاشت و از خوشحالی آرام و قرار نداشت. از من خواست درباره این موضوع به مادرش چیزی نگویم تا او را آماده کند.
وی افزود: آن شب چند بار من از خواب بیدار شدم، دیدم اصغر در حال نماز خواندن است و چند وصیتنامه شهدا و دعای توسل جلویش گذاشته بود و از شوق خوابش نمیبرد.
پدر این شهید مدافع حرم ادامه داد: پسرم میگفت «از خون شهدا باید بترسیم. اگر اعتقاد و ایمان به آخرت داریم باید از بیتالمال حفاظت کنیم و دنباله رو راه شهدا باشیم».
الیاسی گفت: اصغر قبل از رفتن به ما گفت «اگر خبر شهادت من را از فضای مجازی شنیدید توجهی نکنید و خبر را از لشکر جویا شوید. این جملات را که گفت موقع رفتنش به یاد امام حسین (ع) افتادم. آنجا که رفتن علی اکبر (ع) را تماشا میکرد. آنجا بود که احساس کردم که اصغر من هم علیاکبری شده است و من به زودی خبر شهادتش را میشنوم.
فاطمه الیاسی خواهر کوچک شهید گفت: برادرم بسیار مهربان بود. وقتی زندگینامه شهدا را که میخواندم، میدیدم چقدر اصغر شبیه به شهداست، به خودش که میگفتم، میگفت شاید به این خاطر است که خیلی دوست دارد شهید شود.
وی افزود: برادرم از بچگی آرزوی شهادت داشت. مادرم میگفت «نمی گذارم سربازی بروی» ولی اصغر اعتقاد داشت باید برود و شهید شود. از بچگی اهل مداحی و قرائت قرآن بود، او مداحی میکرد و من او را با گریه و سینه زنی همراهی میکردم.
فاطمه ادامه داد: اصغر برای اینکه بتواند به سوریه برود، وارد سپاه پاسداران شد. برای گزینش سه بار آزمایش سل داد که مثبت بود و در چهارمین مرتبه به لطف حضرت زینب (س) که میدانست فدایی ایشان میشود، جواب آزمایشش منفی شد. یکبار هم مدارکش کامل بود که گم شد و نذر کرد تا مدارکش پیدا شد.
وی از سفارش برادر و خواسته اش از تنها خواهرش گفت: خیلی روی درس خواندن من تاکید داشت. دوست داشت معلم شوم. در دانشگاه فرهنگیان قبول شدم، منتظر بودم تا تماس بگیرد و بگویم قبول شدم، اما زنگ نزد. در مراسم وداع وقتی پیکرش را دیدم؛ خبر قبولی را به او دادم.
فاطمه اضافه کرد: شش روز قبل شهادت برادرم با او صحبت کردم او گفت «سفره شهادت در حال جمع شدن است چرا دعا نمیکنی مگر من را دوست نداری دعا کن شهید شوم»، گفتم هرچه خدا بخواهد. وقتی خبر شهادتش در شبکههای مجازی پیچید، گفتیم شایعه است و تا مدتی باور نمیکردیم. پدرم پیگیری کرد تا بالاخره خبر شهادتش از سوی سپاه تایید شد.
شهادت
اصغر الیاسی در جنوب حلب به همراه همرزمانش برای گشت و بررسی مناطق با خودرو در حال حرکت بودند که بر روی تله انفجاری رفتند، اصغر به همراه دوست و همرزمش فرهاد طالبی به فیض شهادت نائل شد.
منبع: ایرنا