آبان سال ۱۴۰۰ مردی در تماس با مرکز فوریتهای پلیسی مدعی شد دو روز قبل از خانه یکی از همسایههای ما که زنی ۸۰ ساله است صدای درگیری شدیدی شنیده شد، اما ناگهان صداها قطع شد و الان دو روز است که کسی پیرزن همسایه را ندیده است و ساکنان مجتمع نگران وضعیت او هستند و از من خواستند تا به نمایندگی از آنها با پلیس تماس بگیرم.
پس از این تماس، مأموران راهی محل که خانهای در جنوب تهران بود، شدند و بعد از ورود به خانه موردنظر با جسد زن ۸۰ ساله در حالی مواجه شدند که بر اثر ضربات شدید و خفگی به قتل رسیده بود.
جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
بعد از آن مأموران با تحقیقات میدانی کارشان را برای شناسایی عامل قتل آغاز کردند.
در نخستین گام، مأموران به سراغ مرد همسایه که ماجرا را به پلیس خبر داده بود، رفتند.
وی در توضیح ماجرا گفت: چند سالی است که این زن سالمند با پسر حدوداً ۵۰ سالهاش به نام فرشاد در این خانه زندگی میکردند. آنها معمولاً باهم اختلاف و دعوا داشتند. شب حادثه درگیری آنها شدت گرفت تا جایی که صدای شکسته شدن ظروف و شیشه هم به گوش رسید و تقریباً همه همسایهها مطلع شدند. زن همسایه هم مدام درخواست کمک میکرد و ما ابتدا میخواستیم در آپارتمانشان را بزنیم، اما از آنجایی که پسرش به مواد مخدر اعتیاد دارد ما از ترس دخالت نکردیم.
در ادامه مأموران با بررسی دوربینهای مداربسته محل دریافتند آخرین فردی که از خانه مقتول خارج شده فرشاد بوده و وی از همان زمان متواری شده است.
در این میان کارشناسان پزشکی قانونی پس از معاینه جسد، علت تامه مرگ را خفگی و فشار بر قفسه سینه و شکستگی دندهها اعلام کردند.
با بهدست آمدن این سرنخها، مأموران به ردیابی پسر مقتول پرداختند و در نهایت او دستگیر شد و به درگیری با مادرش اعتراف کرد، اما مدعی شد نقشی در قتل مادرش نداشته است.
همچنین مشخص شد که مقتول ۶۰ سال قبل از همسر اولش جدا شده و پسرش نیز با پدر زندگی میکرده است، اما مدتی بعد وی با مرد دیگری ازدواج کرده و از او نیز صاحب دو پسر به نامهای فرید و فرشاد شده بود، ولی چند سال قبل همسر دوم مقتول فوت کرده و با ازدواج پسرش فرید، او با فرشاد زندگی میکرد.
با تکمیل تحقیقات و گزارش پزشکی قانونی، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
از آنجایی که فرید پیش از وقت رسیدگی به پرونده رضایت خود را نسبت به برادرش اعلام کرده بود، فقط پسر بزرگ مقتول در دادگاه حاضر شد.
در ابتدای جلسه مرد میانسال به جایگاه رفت و گفت: من یکساله بودم که مادرم از پدرم جدا شد و بعد از مدت کوتاهی هم مادرم با مرد دیگری ازدواج کرد. راستش را بخواهید، چون من با پدرم بزرگ شدم و اصلاً مادرم را نمیدیدم، الان از مرگ او چندان ناراحت نیستم، او فقط مادر شناسنامهای من بود و هیچ محبتی به من نداشت. اصلاً من او را ندیدم که حالا بخواهم برای قاتلش که برادر ناتنی من است درخواست قصاص کنم.
به همین خاطر دوست ندارم سر کسی را بالای دار ببرم و دخالتی در مرگ کسی داشته باشم. واقعیت این است که من اصلاً برادر ناتنیام را هم ندیده بودم و حالا هم شکایت و درخواستی ندارم.
سپس متهم به جایگاه رفت و ضمن رد اتهام قتل، گفت: چند سالی است که به مواد مخدر اعتیاد داشتم، بهطوری که وقتی مواد مصرف میکردم، توهم داشتم و وقتی هم مصرف نمیکردم، استرس و اضطراب میگرفتم. به همین خاطر همیشه با مادرم دعوا داشتیم، اما هرگز دستم را روی او بلند نکردم.
قاضی از متهم پرسید: گزارش پزشکی قانونی بر خلاف اظهارات شما اعلام کرده که مادرتان بر اثر خفگی فوت شده است، چه دفاعی دارید؟
فرشاد جواب داد: باور کنید همیشه وقتی با مادرم دعوا میکردیم من خودزنی میکردم و ظرفها را میشکستم، اما با مادرم کاری نداشتم. آن روز سر پول مواد با او دعوا کردم و چون در حال خودم نبودم مادرم را هل دادم و او روی زمین افتاد و حالش بد شد و بعد هم دیدم نفس نمیکشد. از ترسم از خانه فرار کردم تا دستگیر شدم. باور کنید من او را نکشتم. وقتی حال مادرم بد شد تصمیم گرفتم با کمکهای اولیه او را احیا کنم. شاید آثار خفگی و شکستگی دندهها ناشی از عملیات احیا بوده وگرنه مادرم در سنی نبود که بخواهم با او گلاویز شوم و او را بکشم. حالا هم از این اتفاق پشیمانم و از قضات میخواهم در حد امکان در مجازاتم تخفیف قائل شوند.
در پایان جلسه با توجه به اعلام گذشت اولیای دم، قضات برای صدور رأی از جنبه عمومی جرم وارد شور شــدنـــد.
منبع: روزنامه ایران