امروز به بهانه روز جهانی سالمندبه آسایشگاه سالخوردگانی در قم رفتم که بوی خاطراتی از گذشته و دلتنگی میداد، مکانی که پدربزرگها و مادربزرگهایمان، با موهای سپید و چروکهای عمیق بر چهره روزگار میگذرانند. در سالن پذیرایی چند نفر دور هم نشسته بودند و با صدایی آرام از گذشتههای دور میگفتند، چشمهایشان برق میزد وقتی از فرزندانشان میگفتند، از نوههایشان که دیگر بزرگ شدهاند و دنیای خودشان را دارند.
دلم برای بوی آشپزی دخترم تنگ شده است. برای صدای خندههای نوهام که وقتی میآمد، خانه را پر از شادی میکرد. " این را یکی از مادران سالخورده با صدایی لرزان میگفت.
در اتاقهای کوچک و ساده، هر کدام دنیایی از خاطرات را در خود جای داده بودند. عکسهای قدیمی روی دیوارها، قابهایی از روزهای خوش گذشته. نگاهم به عکس جوانی یکی از سالمندان افتاد. مردی خوشچهره با لبخندی بر لب. حالا آن لبخند کمرنگ شده بود و جای آن را چین و چروکهای نگرانی گرفته بود.
یکی از پدربزرگها با چشمانی اشکآلود گفت: "فکر میکنم فرزندانم مشغول زندگی خودشان هستند و فراموش کردهاند که ما هم به آنها نیاز داریم.
در حیاط کوچک خانه سالمندان، چند نفر روی نیمکت نشسته بودند و به دور دستها خیره شده بودند. انگار به دنبال چیزی میگشتند، شاید به دنبال روزهایی که گذشته بود.
درد دل یک سالمند تنها
یکی از مادران سالخورده گفت: "روزها مثل برگهای پاییزی یکی یکی میریزند و من ماندهام و انبوهی از خاطرات تلخ و شیرین. اینجا در این گوشه کوچک دنیا، تنها صدای تیکتاک ساعت ما را همراهی میکند. صدای ساعتی که آرام آرام گذر عمرمان را نشان میدهد، دلم برای روزهایی تنگ شده که خانهام پر از صدای خندههای بچهها بود، برای بوی غذای مادرم که کل کوچه را پر میکرد. برای دستهای گرم پدرم که موهایم را نوازش میکرد. حالا، اما تنها صدای سکوت است که مرا همراهی میکند.
"انگار دنیا مرا فراموش کرده است، "در این خانه سالمندان، هر روز یک سال میگذرد. "، "تنهایی، سنگینترین باری است که بر دوش پیرمردی مثل من سنگینی میکند. "، "دلم برای یک آغوش گرم تنگ شدهاست. "، "کاش میشد زمان را به عقب برگردانم. " اینها بخشی از دل گویههای پدر و مادرهایی است که امروز دست تقدیر روزگار و البته بیمهری فرزندان آنان را در گوشهای از این شهر به بند کشیدهاست.
در پس دیوارهای این خانه، قلبهایی میتپد که سالها برای ما تپیده است. قلبهایی که حالا در تنهایی میتپد و منتظر یک نگاه مهربان، یک کلمه دلگرمی و کمی توجه است.
تنهایی، بزرگترین درد سالمندان
تنهایی، بزرگترین دردی است که سالمندان با آن دست و پنجه نرم میکنند. سالها تلاش کردهاند، خانوادهای تشکیل دادهاند و فرزندان بزرگ کردهاند. اما حالا که پیر شدهاند، احساس میکنند بار اضافی هستند.
در این خانه سالمندان، هر کدام از سالخوردگان قصهای برای گفتن داشتند. قصههایی از عشق، از امید، از شکست و از پیری. قصههایی که شنیدنشان دل هر انسانی را به درد میآورد.
۲۴ هزار سالمند تحت پوشش بهزیستی قم
به مدیرکل بهزیستی قم، از مجموع ۱۳۵ هزار سالمند استان حدود ۲۴ هزار نفر تحت پوشش بهزیستی قرار دارند.
سید صادق میرئی با بیان اینکه افزون بر ۳۰ هزار سالمند دارای پرونده در بهزیستی قم ثبت شدهاست، ادامه داد: از این بین ۲۳ هزار و ۷۷ نفر در حوزه توانبخشی شامل یکهزار و ۳۹۳ نفر مرد و ۹۸۴ زن، تحت پوشش قرار دارند.
مدیرکل بهزیستی قم، گفت: در حوزه امور اجتماعی نیز ۶۸۷ سالمند تحت پوشش هستند که ۱۶۵ نفر از آنها مرد و ۵۲۲ نفر نیز زن هستند.
وی با بیان اینکه ۲۱۵ نفر از سالمندان قم در مراکز بهزیستی مقیم هستند، افزود: در سطح استان چهار خانه شبانهروزی با ظرفیت ۲۱۵ نفر، یک مرکز ویزیت به ظرفیت ۵۰ نفر و یک مرکز مراقبت در منزل با ظرفیت ۵۰ نفر دایر است.
چه باید کرد؟
در پس دیوارهای این خانه، قلبهایی میتپد که سالها برای ما تپیده است. قلبهایی که حالا در تنهایی میتپد و منتظر یک نگاه مهربان، یک کلمه دلگرمی و کمی توجه است.
ما به عنوان فرزندان، نوهها و جامعه باید قدردان زحمات سالمندانمان باشیم. باید بیشتر به آنها سر بزنیم، با آنها صحبت کنیم و به حرفهایشان گوش دهیم. باید به آنها یادآوری کنیم که هنوز هم برای ما عزیز هستند.
در این روز جهانی سالمند، بیایید عهد ببندیم که بیشتر به سالمندانمان توجه کنیم، به آنها نشان دهیم که دوستشان داریم و قدردانشان هستیم.
روز جهانی سالمند امسال با شعار «سالمندی فعال، فردایی برای همه» نامگذاری شدهاست.
منبع:ایرنا