روابط سران فرقه بهائیت با صهیونیسم سابقهای طولانیتر از عمر این غده سرطانی دارد. البته همکاری صمیمانه این فرقه با سران صهیونیسم و رژیم جعلی و غاصب اسرائیل منحصر به دوستی صرف نبوده، بلکه این رابطه برای نفوذ هرچه بیشتر صهیونیسم در لباس بهائیت بین مردم مسلمان شیعه، به جهت ایجاد تفرقه و انشقاق بوده است، مانند آنچه تاسیس و نفوذ وهابیت توسط استعمار انگلیس در میان اهل تسنن رقم زد.
صهیونیستها میدانستند بین مسلمانان شیعه نمیتوانند به راحتی نفوذ کنند و موجب تفرقه شوند، از همین رو درصدد تشکیل فرقههایی از جمله بهائیت برآمدند. سال ۱۹۰۹صهیونیستها برای معرفی بهائیت به عنوان دینی جدید و بهروز، توسط «هیبولت و رینوس» یهودی کتابی به نام «تاریخ و ارزشهای اجتماعی بهائیت» منتشرکرده و از این طریق پیشوایان مذهبی یهود برای مبعث پیامبر «فارسی» فتوا دادند و به تبلیغ برای او پرداختند و قرن نوزدهم را تاریخی برای ظهور او و پاک کردن شهر «قدس» از مسلمانان تعیین کردند.
نکته این که بخش بزرگی از بدنه بهائیت از یهودیان مخفی تشکیل میشود. در این خصوص سندی از فضلالله مهتدی معروف به صبحی از مبلغان سابق بهائیت وجود دارد. او که سالها منشی عباس افندی ملقب به عبدالبها، رهبر دوم تشکیلات بهائیت بود و بعدها متبری و مسلمان شد، در خاطراتش مینویسد: «بیشتر یهودیان برای فرار از یهودیت، بهائی شدند تا علاوه بر اینکه اسم جهود از روی آنها برداشته شود، در فسق و فجور نیز آزادی داشته باشند و من از این قبیل یهودیان نه در همدان بلکه در تهران نیز سراغ دارم و بر اعمال آنان واقفم.»
اگر از کسانی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی پیگیر جریان بهائیت بودند یا از کسانی که مدتی در یکی از کشورهای غربی اقامت داشتهاند سؤال کنید، تأیید خواهند کرد که بیش از همه، یهودیان بوده و هستند که به این فرقه پیوستهاند. به عنوان نمونه میتوان به گرویدن دستهجمعی یهودیان همدان به این فرقه و نقش «ملا الیاهو» و «ملا لالهزار» دو نفر از بزرگان یهود در تقویت جنبش معروف «طاهره قرهالعین» در تبلیغ بابیگری اشاره کرد. البته بایدتوجه داشت که بهائیت فقط دنبال گسترش خود در ایران نبوده و طبق نقشههای ده ساله، دنبال براندازی کل حکومتهای جهان و استقرار عصر ذهبی بهائیت هستند! چنانچه روزنامه الاتحاد چاپ ابوظبی درباره پیوند بهائیت و صهیونیسم در مقالهای با عنوان «سایه صهیونیسم بر بهائیت» مینویسد:
«پس از فوت بهاء پیغمبر خودخوانده بهائیت درسال۱۸۹۲اتفاق عجیبی افتاد. صهیونیستها گروههایی جهت خدمت ودعوت برای عباس افندی، فرزند بهاء که جانشین او بود تشکیل داده و خزانههای خود را برای پشتیبانی از این فرقه گشودند. جهت توسعه و انتشار بهائیت در جهان، صهیونیسم با عباس افندی همکاری کرده و در مناطقی که اسلام بر آن تسلطی نداشت، مانند ترکمنستان شوروی، به تبلیغ بهائیت پرداخت و سپس آن را به شیکاگو و سانفرانسیسکو منتقل وگروههای صهیونیست برای تاسیس سازمان «الاذکار بهائی» اعانههایی جمعآوری نموده و محافل ماسونی را برای پیوند به این دیانت دعوت کردند.»
همچنین بهائیان خصوصا عباس افندی در تحقق راهبرد تاسیس دولت یهود در فلسطین که از دهههای ۱۸۷۰ و ۱۸۸۰ میلادی آغاز شده بود مشارکت جدی داشتند. چنانچه «حبیب مؤید» در کتاب خاطرات خود مینویسد: «عباس افندی در سال ۱۹۰۷ به یکی از خاندانهای یهودی بهائی میگوید؛ اینجا فلسطین است. اراضی مقدسه است. بهزودی قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند نمود و حشمت سلیمانی خواهند یافت.» دولت جعلی اسرائیل، سرانجام در زمان رهبری «شوقی افندی» رهبر سوم تشکیلات بهائی و نوه دختری عباس افندی بر سرزمینهای اشغالی استقرار یافت. شوقی افندی در پیام تبریک نوروز خویش به بهائیان میگوید: «مصداق وعده الهی به فرزندان خلیل و وارثان موسای کلیم، دولت اسرائیل در ارض قدس مستقر شده است.»
تاسیس «بیتالعدل» مکان مقدس بهائیان روی خون فلسطینیان
حسینعلی نوری (بهاء) سرکرده تشکیلات بهائی، پایهگذار بیتالعدل است که آن را قوه تشریعیه امر بهائی قرار داد. بعد از مرگ بهاء، عباس افندی ساختاری به آن داد و در زمان شوقی افندی یعنی در سال ۱۹۶۳ این ساختار تشکیل و روی خون کودکان و زنان و مردان مظلوم فلسطینی تاسیس شد. بیتالعدل روی کوه کرمل واقع در شهر عکا از توابع منطقه حیفا در فلسطین اشغالی واقع است که تا پیش از اشغال توسط رژیم غاصب اسرائیل، روستایی بود به نام إقرِت بر فراز تپهای با شیب تند در چند کیلومتری مرز لبنان که از شرق به ناحیهای ناهموار و از غرب به مسیل وادی البصه که به سمت دریا کشیده شده مشرف بود. در دایرهالمعارف روستاهای اشغال شده توسط رژیم صهیونیستی نوشته ولید الخالدی و ترجمه امیرحسین بابالار و انتشارات حامیان آزادی قدس آمده است: «پیشینه اقرت به دوره کنعانیان باز میگردد. صلیبیان پس از تصرف منطقه، آن را أکرف نامیدند. اما در آن زمان هم به دلیل حوادثی ویران و سپس مجددا بنا شد.»
این روستا ابتدا از اراضی لبنان بود که وقتی بریتانیا و فرانسه در سال ۱۹۲۳ مرز بین لبنان و فلسطین را مشخص کردند، اقرت را از لبنان جدا کردند. در کتاب «تاریخ جنگ استقلال» آمده است: اقرت روستایی بود که در آخرین مرحله عملیات حیرام سقوط کرد و بعد از آنکه بیشتر بخشهای الجلیل علیا به تصرف نیروهای اشغالگر درآمد، تیپ عودد ارتش اسرائیل در یکم اکتبر ۱۹۴۸ آنجا را تصرف کرد. این منطقه که با ریختن خون کودکان و زنان فلسطینی و آواره شدن صدها نفر از آنها به تصرف درآمد، نهایتا به بهائیان بهواسطه خوش خدمتی داده شد. بعدها بهائیان استخوانهای باب را به حیفا منتقل و در کوه کرمل دفن کردند که تبدیل به مکان مقدس بهائیان شد. همچنین بیتالعدل، مقری که آن را الهی میدانند نیز در آنجا با شکوه باغهای هفت طبقه بنا شد که در حال حاضر بیشتر جنبه توریستی دارد تا زیارتی.
بیتالعدل بهائیت از هیاتی ۹ نفره تشکیل شده است که هر پنج سال یکبار از اعضای محافل ملی بهائیان جهان انتخاب یا منصوب میشوند. البته این مجموعه در حال حاضر نه مشروعیت دارد و نه حتی حق تشریع. با این تفاسیر بهتر است مبلغان و سران بهائی بدون فریب و مغلطه توضیح دهند که چطور میشود مکان مقدسی روی زمینهای کسانی ساخته شود که آنها را آواره و نسلکشی کردهاند؟ آیا دینی که خود را الهی میداند توان توجیه این جنایت را دارد؟ چگونه بهائیان، تعالیم دوازدهگانه خود را شعار میدهند در حالی که سران فرقه به هیچ وجه عملی به آنها عمل نکردهاند؟ بهائیان باید پاسخگو باشند که آیا میشود با این تاریخ مفتضح، مدعی صلح عمومی، تربیت عمومی و وحدت عالم انسانی بود؟
البته بدیهی است از فرقه ساخته دست بشر توسط صهیونیسم که برای سودجویی و منافع باندی و فرقهای پدید آمده، توقعی بیش از این نمیشود داشت. چه، هر دو فرقه با همپیالگی خون کودکان فلسطینی را مکیدهاند.
منبع: روزنامه جام جم