نوجوانان امروز در دنیای دیجیتال درحال بزرگ شدن هستند و این موضوع روی رفتار و انتخاب‌های آنها تأثیر زیادی می‌گذارد.

احساس انتخاب‌گری در نوجوانان به‌دلیل دسترسی به اطلاعات و گزینه‌های متعدد به‌وجود آمده است، اما این احساس ممکن است آنقدر‌ها هم واقعی نباشد و صرفا تحت‌تأثیر شرایط محیطی و غریزی به‌وجود آمده باشد، اما واقعیت این است که پاسخ سؤال‌هایی مثل من چه کسی هستم و می‌خواهم با زندگی چه کنم، عصر و دوران و تاریخ نمی‌شناسد؛ این سؤال‌ها باید پاسخ داده شود تا در نهایت به شکل‌گیری هویت نوجوانان و این‌که می‌خواهند چه کسی باشند، ختم شود؛ سؤالاتی که رسیدن به پاسخش، به همدلی و همراهی بیشتر از هر‌وقت دیگری نیاز دارد. 
 
این اوضاع آشفته
یک چیزی می‌پوشند و یک کاردیگر می‌کنند، یک حرکتی کرده و چیز دیگری بر زبان می‌آورند. اوضاع به‌نظر آنقدر به‌هم‌ریخته است که دیگر حتی پاسخی برای این سؤال که خانواده بیشترین تأثیر را بر نوجوان امروز دارد یا فضای مجازی هم وجود ندارد! موضوعی که مهدی حسین‌زاده‌فرمی، جامعه‌شناس فرهنگی هم آن را تأیید می‌کند و می‌گوید: «شخصا فکر می‌کنم که سبک‌زندگی درنوجوان‌های ماآنچنان تغییرکرده که دیگرحتی موضوع تأثیرگذاشتن وتأثیر پذیرفتن هم مطرح نیست؛ نوجوان‌هایی که ما امروزمی‌بینیم، آنقدر درگیر اغتشاش‌های مفهومی و ذهنی هستند که حتی خودشان هم نمی‌دانند چه می‌خواهند، قرار است چه بشود، قصد و هدف‌شان چه است و...»

در واقع حسین‌زاده‌فرمی معتقد است که در برهه‌هایی از زمان، بچه‌ها به سمت و سوی گرایش‌های خانواده‌شان حرکت می‌کردند؛ در دوره‌ای دیگر، آنها در برابر خواست خانواده مقاومت می‌کردند و به سمت آن چیزی می‌رفتند که خودشان تمایل داشتند، اما حالا چه؟»، حالا آنقدر در ذهن و افکار و زندگی‌شان آشفتگی وجود دارد که نه به سمت خانواده می‌روند و نه حتی خودشان ایده‌ای برای ایستادگی و مقاومت برای خواسته‌های‌شان دارند. خطر این به‌هم‌ریختگی و معلوم نبودن مقصد، حتی از ایستادن در برابر خانواده‌ها هم به‌مراتب بیشتر است؛ آن‌وقت است که در مواقع بحرانی، هیچ‌کس نمی‌داند باید انگشت اتهام و تقصیر را به سمت چه کسی بگیرد! پدر و مادر؟ نوجوان؟ دوستان؟ یا فضای مجازی؟!

من را ببینید!
این آشفتگی که در روزگار امروز گریبان نوجوانان را گرفته، درزمان بحران‌ها بیشتر ازهر‌وقت دیگری خودش رانشان می‌دهد! یعنی چه وقتی؟، مثلا اتفاقات واغتشاشات۱۴۰۱که بخشی از آن جمعیت، نوجوان‌ها بودند؛ نوجوانی که سر بزنگاه، قابلیت تشخیص خوب و بد را ندارد. صرفا می‌خواهد حضور داشته باشد، نقش‌آفرینی کند و بخشی از این سیل به‌راه‌افتاده باشد؛ حتی به قیمت رو‌در‌رویی با اعضای خانواده‌اش! اما برخورد با چنین فردی هم از اهمیت بالایی برخوردار است؛ با او که احساس می‌کند حضورش تأثیرگذار بوده، اما توانایی تفکیک مسائل از همدیگر و قدرت انتخاب ارزش‌ها و پشت‌پا زدن به ضدارزش‌ها را ندارد چه کنیم؟، فکر می‌کنم مواجهه با چنین نوجوانی، یک بازی دو سر باخت است! اگر با او برخورد کنیم به یک شکل آسیب می‌بینیم و اگر برخورد نکنیم هم به نوعی دیگر متضرر خواهیم بود.

بنشین و حرف بزن
حرف، حرف، حرف! هرچقدر هم این راهکار تکراری و پیش‌پا‌افتاده باشد، اما تجربه نشان داده که اصلی‌ترین چاره‌ای است که برای مواجهه با نسل نوجوان جامعه امروز وجود دارد. موضوعی که حسین‌زاده‌فر هم بر آن تأکید دارد: «در واقع مهم‌ترین اتفاق این است که این نسل و اصطلاحا همان نسل Z را بفهمیم، با آرامش به آنها نزدیک بشویم و با دوری از عبارت‌های زننده‌ای مانند «جوونه دیگه» یا «تو جوونی نمی‌فهمی!» به جزئیات حرف‌ها و رفتار و منش‌شان دقت و توجه کنیم و با آنها حرف بزنیم.»

وی از یک‌جور مراقبت نامحسوس همراه با دوستی و رفاقتی می‌گوید که می‌تواند در مواقع خطر، مانع آسیب‌های احتمالی برای نوجوانش باشد؛ برای آن وقتی که اگر به سمت آسیب‌ها سر می‌خورد، دستی برای گرفتن وجود داشته باشد که در لحظات آخر در دستان نوجوان جفت شود و او را بالا بکشد: «اما کاش واقعیت را بپذیریم که چنین رفتاری شبیه به راه رفتن روی طناب باریکی است که کار را برای فرد سخت می‌کند؛ شاید، چون همه‌مان می‌دانیم که با نسل حساس و سختی روبه‌رو هستیم.» و این سختی آن زمانی خودش را نشان می‌دهد که ممکن است در میانه راه با برخورد‌ها و واژه‌های نامناسب از طرف نوجوان هم روبه‌رو بشویم؛ رفتاری که صبوری می‌طلبد و زبانی نرم: «دختر و پسر هم ندارد؛ برخورد چکشی هم در این حرف‌زدن و همراه شدن جایی ندارد! این‌که آنها را تهدید کنیم که، چون طرز پوشش‌ات سلیقه من نیست، من اصلا حرفی با تو ندارم، نه‌تن‌ها راهگشا نخواهد بود که برخلاف انتظار، آنها چنین تهدیدی را با روی گشاده استقبال می‌کنند.» 
 
حقی که برای آنهاست
شاید بهتر است منصفانه به میدان برویم و بپذیریم که نوجوانان امروز به نسبت قدیم با مسائل مختلف بیشتری دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند. آنها دغدغه‌های ذهنی بیشتری دارند و با بمباران قابل‌توجهی از منابع، خبرها، اتفاقات و... روبه‌رو هستند: «بله که حق می‌دهیم؛ اصلا ما چرا باید به خودمان اجازه بدهیم که به کسی حق بدهیم یا ندهیم؟ ما صرفا می‌توانیم در قالب قانون، برخی از باید‌ها و نباید‌ها را به آنها اعلام کنیم، اما این‌که سلیقه شخصی‌مان را به میان بیاوریم و با انگشت تحکم، نوع رفتار آنها را مشخص کنیم، از طرف هیچ‌کس قابل پذیرش نیست.» و خب برای همین حق دادن به آنها و نگاه منصفانه است که باید از در همدلی وارد شویم و از آینده پیش‌رو برای‌شان بگوییم و بپرسیم. این‌که چه برنامه‌ای برای زندگی‌ات داری؟ علاقه‌ات در چه سمتی است؟ من چطور می‌توانم کمکت کنم؟ بدون‌شک هیچ نوجوانی دلش نمی‌خواهد باری‌به‌هر‌جهت شناخته شود و اگر حضورش به رسمیت شناخته شود، حتما او هم با ما همراهی خواهد کرد. 
 
هویتی آمیخته با رسانه
اگرهویت نوجوان‌های امروز را آمیخته از چندین وجه در‌نظر بگیریم، شاید اغراق نباشد که بگوییم پررنگ‌ترین وجه آن، رسانه و فضای مجازی است؛ هویتی که با رسانه شکل می‌گیرد، رشد می‌کند و جهان پیرامونش را بر مبنای آن می‌شناسد. یک مقایسه ساده از نوجوان‌های دهه ۶۰ با نسل Z هم این موضوع را ثابت می‌کند: «خوب به‌خاطر دارم که اگر یک جوان دهه شصتی را در عرصه ورزش و فعالیت و فوتبال رها می‌کردی، بالاخره ودرنهایت خسته می‌شد و آن را برای مدتی رها می‌کرد.»، اما حسین زاده‌فرمی ازنوجوان‌هایی می‌گوید که نسبت به استفاده ازرسانه وحضور درفضای مجازی، خستگی‌ناپذیرند و می‌توانند برای ساعت‌های مدام، بدون وقفه‌ای مشغول به آن باشند: «برای همین است که همه از فضای مجازی می‌گویند؛ این ابزار، تبدیل به بخش واقعی و پررنگی از هویت نوجوان‌های‌مان شده است و خب برای وجود هویت‌های دلچسب، نیاز به اصلاح و مدیریت این فضا داریم.»، اما چه‌کسی از عهده چنین مدیریتی بر‌می‌آید؟!»

منبع: روزنامه جام جم 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.