این ماجرای واقعی مردی است که در بدترین وضعیت روحی قرار داشت. "توبری، من هم بدم!" او چنان گرفتار "تربیت والد منتقد" بود که هرگز نمیتوانست به غیر این و فطرتهای اصیل انسانی خود مسائل را تجزیه و تحلیل کند. بنابراین هرگز آرامش نداشت تا این که حادثهای مرگبار روی داد و با پناه بردن به خداوند روحش پالایش یافت و خود واقعیاش را پیدا کرد.
در بهار سال 1357 خبر می رسد که عده ای ضد انقلاب در ارتفاعات "گهواره"در غرب تجمع کرده اند و قصد حمله به اسلام آباد را دارند. تیم آتشی مرکب از سه فروند هلیکوپتر کبری و یک فروند هلیکوپتر نجات به سمت منطقه مورد نظر حرکت می کنند.در حین عملیات ناگهان صدای شیرودی می آید که
یک فرد مسلح ناشناس چهار نیروی پلیس مصر را مقابل دانشگاه الازهر به ضرب گلوله کشت در همین حال افراد ناشناس خط لوله انتقال گاز را در شهر العريش را منفجر کردند.
در واقعه آتشسوزی ساختمان اتحادیه کارگری در "اودسا" افرادی مشاهده میشوند که قبل از آتشسوزی در اثر شلیک گلوله کشته میشوند و شعلههای آتش و سوختن جنازههایشان شاید تنها راهی برای پنهان کردن این اقدام وحشیانه است.
مدیر دیدهبان محیطزیست و حیاتوحش کشور گفت: تأیید وجود 100 گلوله در بدن ماده خرسی که 3 روز قبل با وضعیت بد جسمانی در اسلام آباد غرب کرمانشاه پیدا شد مرگ بدون درد را برای پایان زندگیاش رقم زد.
منطقه نبل در ریف حلب هدف گلوله باران قرار گرفت، این گلوله باران زمانی روی داد که مردم برای دریافت کمک هایی که بر اساس توافق به دست آمده در خصوص بخش قدیمی حمص ارسال شده بود، تجمع کرده بودند.
شکرانه پنجاهمین سالگرد جشن سلطنت ناصر الدین شاه به گلوله رعیت ایرانی ناتمام ماند که دست روزگار او را خدمتکار شخصی سید جمالالدین اسدآبادی کرد و تحت تاثیر این مرد قرار گرفت و زمانی که با گریه از ظلم قجر شکوه میکرد توصیهای شنید که جان تازهای گرفت.