سال ۶۲ در میانه جنگ تحمیلی، آمریکاییها عاقبتِ صدام را اینطور پیشبینی میکردند: «ارتش ایران تا خود بغداد پیش میرود». همینطور هم میشد؛ اگر آمریکاییها «استانچ» را به میدان نمیآوردند!
دستگاه تبلیغاتی صدام تبلیغات وسیعی برای فریب افکار مردم عراق، و کشورهای عربی به راه انداخته بود و به منظور جلب حمایت آنان، جنگ تحمیلی را جنگ عرب با فارس قلمداد میکرد و یادآور جنگ قادسیه میشد.
صدام حسین، رییس وقت حزب بعث عراق ۱۰ ماه بعد از نشستن بر صندلی ریاست جمهوری عراق دستور ترور آیتالله سیدحسن حسینی شیرازی از نوادگان برادرِ میرزای بزرگ صاحب فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد و عوامل موتورسوار رژیم وی را در بیروت لبنان با شلیک گلوله از پا درآوردند.
«حسین کامل مجید» داماد صدام در خاطراتش از عملیات فتحالمبین مینویسد: رنگ از چهره صدام پریده و بسیار نگران بود، به ما نگاه کرد و گفت؛ "اگر اسیر شدیم، من و خودتان را بکشید! "
یک مترجم عراقی که با آمریکایی ها همکاری می کرد و از ترس امنیت خود خواست نامش فاش نشود، از جزئیات چگونگی دستگیری صدام حسین توسط ارتش آمریکا پرده برداشت.
دختر دیکتاتور بعثی در حالی به سعودی ها تبریک گفت که، عربستان پایگاههای نظامی،خاک و حریم هوایی و آبی خود را به طور کامل در اختیار نیروهای آمریکایی قرار داد تا صدام را سرنگون کنند.
پس از سقوط حکومت صدام و پناه بردن منافقین به دامن آمریکا و اروپا، آنها تلاش فراوانی برای نقش آفرینی خود میکنند، اما با جنایاتی که مرتکب شدند هیچگاه نمیتوانند محبوبیتی در بین مردم کسب کنند.
در غرب استان کرمانشاه و در دامنه ارتفاعات زیبای دالاهو، روستایی به نام زرده قرار دارد. روستایی که بمباران شیمیایی داستان زندگی مردمانش را تلخ و سیاه کرده است.
«یک دیپلمات ارشد سوریه در ژاپن در یک محفل خصوصی گفته است که یکی از دوستان ژاپنی وی گفته که نظر موساد اخیراً بر این است که روسای کشورهای خلیجفارس حاضرند سر صدام را در یک سینی حلوایی تقدیم امام خمینی کنند.»
با بازخوانی اتفاقات دوران جنگ تحمیلی میتوان پی برد که آیا ادعای صدام مبنی بر ضداسرائیلی بودن، صحیح است یا اینکه همکاری غیرآشکار بین او و صهیونیستها وجود داشت.