صداي جرس به آسمان ميرفت و آسمان اشكهايش را بر زمين فرو ميفرستاد. ديدن حقيقتِ در زنجير چه با شكوه است در آنگاه كه سربازان نيزه به دستِ واقعيت حقيقت را در ميان واقعيت پنهان كنند. و رسالت آغاز ميشود...در آن لحظه كه سجاد(ع) را در ميان زنجيرها به سوي گورد خمههاي شام ميبردند.
حقيقت بر نيزهاي به سوي شام رهسپار است، آْتشي كه بر اين نيزه ميرود نوري ميشود تا آينده را روشن كند، آن سر بر نيزه ، پرچمدار راهي است كه جاودانگي نوري خواهد بود تا به حقيقت رهسپار ميشود و ملائكه آسمان در مقابل عظمت آن سر چه خاضعانه سجده ميكنند .
شاید ملائکه آسمان میخواهند سر پسر پیامبر (ص) را زیارت کنند، شاید باران میخواهد با اشکهای خود این سر مطهر را بشوید و چه داستان عجیبی است، آری اکنون این قرآن است که بر نیزه قرآن میخواند، گویا این پیام جبرئیل(ع) است که میگوید ای سر بریده از قفا بخوان...بخوان...
کاروان آزادگان کربلا در زنجير از سرسراي کاخ ظلمت گذشتند و آرام در کنار ستوني نشستند تا ستونهاي عرش بر آنان تکيه کنند. ظلمت از افق نگاه نور بر خود لرزيد و نگاهي به ظلمت کرد و در گوش زمان اين قصيده عظيم را براي هميشه خواند .
کوفه اي شهر درد و رنج،اي کوفه آرام مباش تو چون نقرهاي زيبا و فريبنده اما از درون پوچ و زشت و ناگواري!و زينب سکوت کرد زيرا امامش ، وليش اورا به سکوت دعوت کرده بود، او ساکت بود تا جهان به صدا در آيد تا کوفه بنالد.
آسمان بي شرمي اولاد آدمي را تا كجا تاب ميآورد كه رأس سروران عالم را در تنور گذارند تا حقايق در زير خاكستر پنهان بماند، چه با عظمت است آن لحظه كه عشق، در تنور مهمان خاكسترهاي سوخته بود.
مقتل در لغت به معنی محل قتل و در اصطلاح به گزارشات به قتل رسیدن امامان اشاره دارد. در میان مقتل ها مقتل امام سوم شیعیان از همه مهم تر و بیشتر مورد توجه است.
چون دو سال از ولادت حسين(ع) گذشت، پيامبر(ص) به سفري که برايش پيش آمده بود رفت، در يک جايي بين راه ايستاد و فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون» و گريست. وقتي علت گريه را از آن حضرت پرسيدند، فرمود: «اين جبرئيل است که مرا از سرزميني در کنار شط فرات خبر ميدهد، به آنجا «کربلا» گفته ميشود، که در آن سرزمين، فرزندم حسين پسر فاطمه کشته ميشود».