به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران به
نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای ،
رهبر معظم انقلاب چهارشنبهشب گذشته در آخرین دیدار خود در جریان سفرشان
به نوشهر، با نیروهای مسلح منطقه شمال کشور و خانوادههای آنان دیدار
کردند.
سخنان رهبری در این دیدار، نکات مهم بسیاری از جمله تفاوتهای انقلاب
اسلامی با بیداری اسلامی کنونی در منطقه و نیز پیشرفتهای جمهوری اسلامی در
عمق و سطح داشت، اما ایشان در آغاز این دیدار تکلیف شعری را روشن کردند که
جمعیت حاضر در ابتدای این مراسم خواندند:
کشتی ولایت را / ناخدای دورانی
ماه آسمان عشق / نور چشم ایرانی
بیم موج و طوفان نیست / تا تو نوح ما هستی
زندهایم و وقتی تو / جان و روح ما هستی
برخی تعابیر موجود در این شعر همچون «کشتی ولایت» و «نوح ما» که همخوانی
جمعی شد، مورد اعتراض رهبر انقلاب قرار گرفت. ایشان پیش از ورود به بحث
اصلی خود تأکید کردند:
«من به شما عرض میکنم، به همه هم این را میگویم و گفتهام و تکرار
میکنم: مبادا آن صفاتی، خصالی، مناقبی که متناسب با وجود ولیعصر
ارواحنافداه هست، اینها را تنزل بدهیم در سطح انسانهای کوچک و ناقصی مثل
این حقیر و امثال این حقیر. اینی که گفته میشود کسانی که در این سفینه
سوارند، غم طوفان ندارند:
چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان [گلستان سعدی]
این نوح، امام زمان است، اما با یک نگاه عمومی به طول تاریخ اسلام وقتی
نگاه کنیم -که سعدی هم با همان نگاه این شعر را گفته است- وجود مقدس
خاتمالانبیاء (صلّیاللهعلیهوآله) نوحِ کشتیبان این امت است. [...] نوحِ
این کشتی اوست. پشتیبان این امت اوست. واسطهی فیض الهی به یکایک آحاد ما،
به دلهای ما، به جانهای ما، به ذهنهای ما، به جسمهای ما، به حیات فردی
و اجتماعی، وجود مقدس خاتمالأوصیاء و در رتبهی قبل از او، وجود مقدس
خاتمالأنبیاء (صلّیاللهعلیهوآله) است.»
جانم فدای اسلام
این بخش مهم از بیانات رهبر انقلاب البته چندان در رسانهها
انعکاس نیافت، اما به نظر میرسد یادآوری سوابق اعتراضهای امام خمینی
رضواناللهعلیه و حضرت آیتالله خامنهای به اینگونه تعابیر در کنار این
مورد اخیر، قابل تأمل است.
رهبر انقلاب حدود پنج ماه پیش نیز در جمع فرماندهان نیروی زمینی ارتش
بهطور ضمنی از استفادهی تعبیر «جانم فدای رهبر» در مراسم رسمی نیروهای
مسلح انتقاد و تصریح کرده بودند:
«ارتشى که نه در خدمت قدرتطلبىهاى شخصى است، نه براى شخص میمیرد. این
را من باید تأکید کنم؛ نه خدا راضى است، نه احکام اسلام اجازه میدهد که ما
بگوییم ارتش ما، یا نیروهاى مسلح ما، یا عناصر ما، براى خاطر فلان آدم
بمیرند؛ نه. بله، براى خاطر اسلام همه بمیرند؛ فلان آدم هم براى خاطر اسلام
بمیرد. براى برافراشته نگهداشتن پرچم استقلال کشور که کشور اسلامى است.
همه آماده باشند براى مردن در این راه؛ که این مردن اسمش شهادت است.»
پس از این بیانات و در دیگر مراسم رسمی نظامی بعدی، شعار «الله اکبر جانم
فدای رهبر» نیروهای نظامی به «الله اکبر پاینده رهبر» تغییر یافت.
بر این اساس، فرمانده کل قوا در دو دیدار نظامی نسبت به کاربرد تعابیر
غلوآمیز صریحاً اعتراض کردهاند. این در حالی است که خاصیت و اثر مراسم
نظامی، سان، رژه و از این قبیل در یک فرد عادی که در رأس امور کشوری قرار
گرفته، تقویت احساس خودبرتربینی و تکبر است و معمولاً هوای نفس فردی را که
مُهذّب نشده و نفس خود را تزکیه نکرده، ناخودآگاه به سمت بیان اظهاراتی با
رگههای عُجب و غرور وامیدارد، اما ماجرا در مورد نظام جمهوری اسلامی و
رهبری آن، کاملاً متفاوت و برعکس است. ولیّ فقیهی که عدالت، تقوا، بینش
صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر و شجاعت جزو شرایط و صفات او است، در این
زاویه نیز الگویی کاملاً دینی، عابدانه و متواضعانه ارائه میدهد.
یعنی نهتنها هنگامی که در جمع قوای مسلح تحت امر خود قرار میگیرد،
گرفتار نفس و صفت شیطانی کبر و غرور نمیشود و سخنانی از این جنس نمیگوید،
بلکه حتی تعابیری را که دیگران، آنهم با انگیزههای عاطفی و احساسی و
برخاسته از شور امت به امام، دربارهی او به زبان جاری میکنند، چنانچه
شبههی تعارض با مبانی و اصول داشته باشد، برنمیتابد و از همان تریبون
عمومی برای تذکر و اصلاح اقدام میکند.
درس دیگری نیز که این سیرهی امام و رهبری برای همه دارد، پرهیز از
شعارزدگیِ صِرف و توجه به عمق است. یعنی جوانان پرشور و انقلابی باید بخش
عمدهی انرژی و توان خود را بر عمقدادن به معرفت دینی و بصیرت خود و
پیگیری مطالبات مهم رهبری متمرکز کنند.
سَرور فقط خداست
اینگونه روشنگریهای برگرفته از اصول دین عزتبخش اسلام، پیش از
این نیز در بیانات رهبر انقلاب سابقه داشته است. اتفاقاً یکی از این موارد
باز به دیدار جمعی از نیروهای مسلح، یعنی فرماندهان سپاه در سال ۱۳۷۷ با
ایشان بازمیگردد.
در تاریخ ۱۳۷۷/۶/۲۴ در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران، پیش از بیانات
رهبر انقلاب سرودی اجرا شد که در مصرعی از آن جمع با هم میخواندند: «سرور
ما خامنهای». ایشان در همان جلسه به طور جدی تذکر دادند و با انتقاد از
خواندن اینگونه اشعار تأکید کردند که از شنیدن چنین مطالبی حقیقتاً متأذی
میشوند:
«من خواهش مىکنم که الفاظ این اشعار و سرودها را از کلمات مبالغهآمیز
خالى کنید. هم شأن شما این است که در این راهها پیشقدم باشید و هم حقیقت
قضیه این است. بنده افتخارم به این است که بتوانم خدمتگزار شما و مردم
باشم. «سَروَر» فقط خداى متعال است و به امر او و در پیروى و عبودیّت او
بندگان صالحِ برجسته و معصومین علیهمالسّلاماند. ما بندگانى ناقص، نارسا و
ضعیف هستیم. بزرگترین هنر ما این است که بتوانیم در لابهلاى همهی
ضعفهایى که داریم، کارى انجام دهیم که انشاءاللَّه طبق وظیفه باشد. این
کلمات مبالغهآمیز را حذف کنید. بنده، وقتى این کلمات را مىشنوم، حقیقتاً
متأذّى مىشوم.»
در تاریخ ۱۳۸۰/۸/۱۲ نیز در دیدار با جوانان اصفهان، پیش از سخنرانی رهبر
انقلاب، یکی از حاضران، ایشان را «علی زمان» خواند. ایشان در همان جلسه
اینگونه تذکر دادند:
«وقتى کسانى اسم مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام یا اسم مبارک ولىّ عصر
روحىفداه را مىآورند، بعد اسم ما را هم دنبالش مىآورند، بنده تنم
مىلرزد. آن حقایق نور مطلق، با ما که غرق در ظلمتیم، بسیار فاصله دارند.
ما گیاه همین فضاى آلودهی دنیاى امروزیم؛ ما کجا، کمترین و کوچکترین
شاگردان آنها کجا؟ ما کجا و قنبرِ آنها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشىِ فداشده
در کربلاى امام حسین علیهالسّلام کجا؟ ما خاک پاى آن غلام هم محسوب
نمىشویم. اما آنچه که حقیقت است، این است که ما به عنوان مسلمانانى که
راهمان را شناختهایم، تصمیم خود را گرفتهایم و نیروى خود را براى این راه
گذاشتهایم؛ با همهی وجود در این راه حرکت مىکنیم و ادامه خواهیم داد.»
همچنین سال گذشته در جریان دیدار سالانهی نمایندگان مجلس، هنگامی که یکی
از نمایندگان اظهارات توأم با تعریف و تمجیدی از رهبری در حضور ایشان بیان
کرد، رهبر انقلاب خاطرنشان کردند:
«میدانم از روى محبت و اخلاص و صفاست -در این تردیدى نیست- لیکن اینجور
بیانات، هم به ضرر من است، هم به ضرر خود گوینده است. نبایستى این بیانات
به این شکل بیان شود. یک مجموعهى زمانى تصادفاً کنار هم قرار گرفتهایم و
داریم با هم کار میکنیم. من یک کار میکنم. شما یک کار میکنید. اینجور
تعبیرات، تعبیراتى نیست که انسان را خوش بیاید یا کمکى به کار پیشرفت انسان
بکند. ما همگى بندگان خدا هستیم و انشاءالله خدمتگزاران مردم هم باشیم.»
به خدا پناه مىبرم از غرور
مواجهه و اظهار ناخشنودی در قبال بیان سخنانی که شبههی اغراق
دارند، در سیره و سخنان صریح مرحوم امام خمینی رحمهالله نیز سابقه دارد.
در دیدار نمایندگان نخستین دورهی مجلس شورای اسلامی با ایشان، مرحوم
فخرالدین حجازی که نفر اول منتخب مردم شهر تهران بود، به نمایندگی از
نمایندگان مجلس شورای اسلامی سخنانی را ایراد کرد و در بخشی از آن با بیانی
بسار شیوا به تجلیل از امام پرداخت. وی سخنرانى خود را با جملهی «بأبى
أَنْتَ وَ امّى» آغاز کرد و بقیهی سخنرانى را نیز به تعریف و تمجید از
مقام والاى حضرت امام اختصاص داد. این سخنان مرحوم حجازی با واکنش حضرت
امام مواجه شد. ایشان افراد را از بیان چنین تعاریف و تمجیدهایی برحذر
داشتند و تذکر دادند که انحطاط و سقوط اخلاقی افراد از همینگونه رفتارها و
تمجیدها آغاز می شود.
حضرت امام در آغاز سخنان آن روز خود تأکید کردند:«من خوف این را دارم که
مطالبى که آقاى حجازى فرمودند دربارهی من، باورم بیاید. من خوف این را
دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان براى من یک غرور و انحطاطى
پیش بیاید. من به خداى تبارک و تعالى پناه مىبرم از غرور. من اگر خودم را
براى خودم نسبت به سایر انسانها یک مرتبتى قائل باشم، این انحطاط فکرى است
و انحطاط روحى. من در عین حال که از آقاى حجازى تقدیر مىکنم که ناطق
برومندى است و متعهد، لکن گله مىکنم که در حضور من مسائلى که ممکن است من
باورم بیاید فرمودند. پیروزى ما مرهون اسلام است. نه مرهون من است و نه
مرهون شما و نه مرهون هیچ قوهاى، مرهون اسلام است.»
سیرهی امام خمینی رحمهالله و حضرت آیتالله خامنهای گویای این واقعیت
است که این بزرگواران در عین این که مخالفتی با این رابطهی عاطفی ندارند،
ولی با انحراف، اِفراط و پیرایههای آلودهای که سکوت در قبال آنها منجر
به تثبیت و ترویج آن میشود، مخالف هستند و مخالفت خود را بدون تعارف علنی
میکنند.
همچنین سال ۱۳۶۶ در گردهمایی ائمهی جمعهی بلاد در حضور امام خمینی،
مرحوم آیتالله مشکینی رئیس وقت مجلس خبرگان در تجلیل از امام چنین
گفت:«...امام بزرگوار، مرجع اعظم تقلید شیعیان، رهبر عظیمالشأن مسلمانان،
پناه مستضعفان جهان، علیک منّا سلام الله ابداً ما بقیت [...]
اماما! امام زینالعابدین علیهالسلام در دعای روز جمعه و عید فطر و عید
أضحی به جملهای میرسند که برای ما تکاندهنده است و آن این است که
میگوید: الّلهم انّ هذا المقام لخُلفائِک و أصفیائک و مواضع أُمنائک فی
الدّرجة الرفیعة التی خصصتهم بها قد ابتزوها: خدایا این مقام مال اولیاء
الله است، مال اصفیاء الله است، امناء الله است. و ابتزوها یعنی به جور و
ظلم خدایا این مقام را از ما سلب کردند. مزید بر این مطلب، امام باقر و
امام صادق و امام حسن عسکری علیهمالسلام و بلکه الان حضرت بقیة الله
الأعظم هم همین جمله را با خدای خود صحبت میکنند.
اماما! ما در این برههای از زمان چشم گشودیم و دیدیم بر این که خدا این
مقام را به یکی از فرزندان لایق آن خاندان دوباره پس داد و عنایت کرد و به
دست باکفایت آن حضرت تحویل داد.» (روزنامه اطلاعات مورخ ۱۳۶۶/۷/۱۸، گزارش
سومین سمینار سراسری ائمهی جمعه.)
امام خمینی در آغاز بیانات خود بلافاصله فرمودند:«من قبلاً از آقای مشکینی
گله کنم. ما آنقدری که گرفتار به نفس خودمان هستیم، کافی است. دیگر
مسائلی نفرمایید که انباشته بشود در نفوس و ما را به عقب برگرداند. شما دعا
کنید که آدم بشویم. دعا کنید که حتی به همین ظواهر اسلام عمل کنیم. ما که
چشممان به آن بواطن نمیرسد لااقل به این ظواهر عمل بکنیم.» (ج ۲۰ صحیفه، ص
۳۹۴)
نهیهای مکرر امام خمینی و رهبر معظم انقلاب در خصوص کاربرد اینگونه
تعابیر اغراقآمیز یا مختص به ائمهی معصومین علیهمالسلام، یک درس اصلی
برای ملتزمان به مکتب ولایت دارد؛ این که اگرچه شور و احساس، جزئی از
روحیات یک مؤمن است و در اسلام نیز نهتنها نفی نشده، در مواردی مانند
اظهار ارادت به ذوات مقدسهی معصومین و بهویژه حضرت سیدالشهدا
علیهمالسلام سفارش بسیاری هم نسبت به آن شده است، همچنین جزئی از ارکان
رابطهی امام و امت در نظام ولایت فقیه همین رابطهی عاطفی است، اما سیرهی
مرحوم امام خمینی و حضرت آیتالله خامنهای گویای این واقعیت است که این
بزرگواران در عین این که مخالفتی با این رابطهی عاطفی ندارند، ولی با
انحراف، اِفراط و پیرایههای آلودهای که سکوت در قبال آنها منجر به تثبیت
و ترویج آن میشود، مخالف هستند و مخالفت خود را بدون تعارف علنی
میکنند.
درس دیگری نیز که این سیره امام و رهبری برای همه دارد، پرهیز از
شعارزدگیِ صِرف و توجه به عمق است. یعنی جوانان پرشور و انقلابی باید بخش
عمدهی انرژی و توان خود را بر عمقدادن به معرفت دینی و بصیرت خود و
پیگیری مطالبات مهم رهبری متمرکز کنند و تنها شعار دادن و ابراز عواطف
چندان لطفی ندارد.