روضه خوان گفت که در باد پریشان شده مویش، آسمان بار امانت نتوانست کشید، که بریدند و دریدند و شکستند مویش...


باشگاه خبرنگاران؛

روضه خوان می گفت که لیلا فرزندی داشت که ماه پیشش تیره و تار بود، پسری داشت که عضو عضو بدنش عین ختم الرسل بود ...

روضه خوان گفت که در باد پریشان شده مویش، آسمان بار امانت نتوانست کشید، که بریدند و دریدند و شکستند مویش...

علی جان راه را گم نکنی مرا از جلوی چشمان خود دور نکنی، جای برگشتن علی چرا می رفت به سوی کافران، چرا راه را باز کردند تا اکبر بیاید پیششان، چرا جزر و مد تیغ شمشیر بی سابقه است، چرا از خون پیدا نیست علی اکبر، چرا باز هم دشمنی ها رنگ و بوی حیدر گرفت، چرا زینبم گریان شد چو زهرا می دود بر سوی من...

ولی دیدم در آخر آهوی مستم که خرامی می رفت، دیدم آخر آنجا که لبش خشک و عطشان می رفت، کاش نمی دیدم که هر جا از بدنش را به کف می گیرم، می خورد بر زمین جای دیگر از اعضایش، فطرس آید به جنون از غم عظمای علی، که حسین از غم او چاک زند پیرهنش./

یادداشتی از مهدی محسنی

برچسب ها: آسمان ، روضه ، تیغ
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار