به گزارش خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران، از آنجا که ساختار قدرت و جانشینی در عربستان فاقد شاخصهای مدرن و پذیرفته شده بینالمللی است، همواره چنين حاكميتي میتواند آبستن تحولات جدید باشد که منجر به بحران در انتخاب ولیعهد یا پادشاه بعدی شود.
نگاهی به تاریخ سیاسی کشور عربستان
اگرچه پادشاهی عربستان سعودی در سال 1932 ميلادي پایهگذاری شد، اما خاندان حاکم بر این کشور دارای تاریخ طولانی از فعالیتهای نظامی و سیاسی در شبه جزیره عربستان هستند. در سال 1902، این خانواده به رهبری "عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود" بر ریاض حاکم شد؛ بین سالهای 1902 تا 1932 ميلادي، ملک عبدالعزیز تمام دشمنان خود را شکست داد تا با تصرف "الاحساء" در شرق و "عسیر" و "حجاز" در غرب کاملاً عربستان را به تصرف خود درآورد.
شکلگیری حکومت عربستان سعودی
حکومت عربستان سعودی در سال ۱۷۵۰ میلادی به وسیله محمدبن سعود پایهریزی شد. پس از وی عبدالعزیز بن سعود با پشتیبانی شیخ محمد بن عبدالوهاب، شهر ریاض را به تصرف درآورد. در عصر عبدالعزیز، عسیر، تهامه، حجاز، عمان، احساء، قطیف، زیاره، بحرین، وادی الدّواسر، خرج، محمل، وشم، سُدَیر، قصیم، شمّر، مجمعه، منیح، بیشه، رنیّه و ترابه تحت تصرف وهابیان درآمد. سعودبن عبدالعزیز کشورگشاییهای وهابیان را در شبه جزیره تا خلیج فارس ادامه داد.
در زمان ابراهیم بن سعود، عربستان از مصر شکست خورد و طوسون پاشا، فرمانده سپاه مصر، مکه را فتح کرد اما نتوانست در مدینه پیشروی کند و به قاهره بازگشت. پس از طوسون پاشا، برادرش، ابراهیم پاشا، نجد را گرفت و خود را به درعیّه رسانده، پایتخت آل سعود را به محاصره درآورد و مقاومت وهابیان را بار دیگر در هم شکست. دوران فرمانروایی عبدالله بن سعود، اوج نفوذ فرهنگ اروپا در عربستان بود تا این که عبدالله بن سعود شکست خورده، به دستور ابراهیم پاشا، محکوم به اعدام شد؛ نخستین تلاش در زمینه برپایی دوباره فرمانروایی آل سعود توسط مشاری بن سعود بود. پس از وی ترکی بن عبدالله، ریاض را اشغال کرد. فیصل بن ترکی ایجاد فرمانروایی دوم آل سعود را اعلام نمود. خالد بن سعود به فرمانروایی نجد منصوب شد اما عربها بر وی حمله کرده و او را از ریاض بیرون کردند.
در دوران فرمانروایی عبدالله بن ثنیان، مصر ارتش خود را از عربستان فراخواند. عبدالله بن فیصل با همدستی قبیله عجمان و سعود، به بخش احساء حمله کرد. سعود بن فیصل، قطیف را دوباره به سرزمینهای سعودی افزود. عبدالرحمن بن فیصل به درگیری با فرمانروایی آل رشید پرداخت و سرانجام از آنها شکست خورد و فرمانروایی دوم سعودی نیز از بین رفت.
شجرهنامه آلسعود
فرمانروایی سوم سعودی را عبدالعزیز بن عبدالرحمن بنیان نهاد. پس از مرگ عبدالعزیز، 3 پسر دیگرش با نامهای ملک فیصل و ملک خالد و ملک عبدالله در چند دوره به پادشاهی رسیدند. با مرگ خالد، برادرش فهد، به طور رسمی پادشاه عربستان شد و لقب خادم الحرمین الشریفین را برای خود برگزید. وی برای گسترش آیین وهابیت کوشش بسیار نمود و روابط و مناسبات سیاسی با باختر ایجاد کرد. با مرگ فهد، برادرش عبدالله بن عبدالعزیز به پادشاهی عربستان برگزیده شد.
عربستان مأمن جوامع متفرق با عقاید و سنن متعدد
پس از به قدرت رسیدن عبدالعزیز پادشاهی عربستان سعودی، مأمن جوامع متفرق با عقاید مذهبی و سیاسی متعدد و سنن قبیلهای متنوع شد. ملک عبدالعزیز برای شکست دادن رهبران محلی بر قدرت نظامی و وهابیت تکیه کرد؛ اواسط قرن هجدهم عبدالوهاب و بنیانگذار سلسله آل سعود اتحادی به وجود آوردند که در پس آن شيوخ و مفتيها به حکومت آلسعود مشروعیت بخشیدند و از آن تاریخ، آلسعود قبضه قدرت را در عربستان به دست گرفت.
ریشههای یهودی خاندان آلسعود
اسناد به دست آمده درباره شجره آلسعود بر این نکته تأکید میکنند که در قرن نهم هجری مطابق با قرن پانزدهم میلادی، شخصی به نام "مانع احسایی" جد نخست آلسعود از قبیله یهودی "عنیزه" زمینی را در نجد عربستان به دست آورده و بعد از او نوه پسریاش به نام "موسی" با جنگ و کشتار و غارت، املاک بسیاری را برآن میافزاید.
"ابراهیم موسی" یا "ابراهیم موشه"، پسر موسی نقش مهمی در شکلگیری آلسعود داشت که نوهاش به نام "مقرن سعود"، رأس این خاندان به شمار میآید؛ مُردخای ابراهیم موشه و فرزندانش با تغییر نام و انتخاب اسامی عربی، خود را در میان مسلمانان جا زدند از جمله اینکه با پرداخت مبلغ 35 هزار پوند مصری به "محمد امین تمیمی" مدیر کتابخانههای کشور سعودی در سال 1322 هجري قمري، آلسعود و آلعبدالوهاب را به نبی اکرم(ص) منسوب کردند.
خاندان حاکم در عربستان سعودی
موضوع جانشيني و وليعهدي در عربستان با ديگر كشورهاي سلطنتي دنيا تفاوت دارد. عبدالعزيز بن سعود سنتي را بنيان نهاد که براساس آن سلطنت از برادر به برادر برسد، نه از پدر به پسر؛ او مقرر كرد در صورت زنده بودن پسرهايش هيچكدام از نوههايش نميتوانند به حكومت برسند. اين سنت تا امروز حفظ شده و پادشاهي عربستان به پسران عبدالعزيز رسيده است، هماکنون وليعهد سعودي پس از مرگ "سلطان بن عبدالعزيز"؛ "نایف بن عبد العزیز" است كه از سال 1975 ميلادي وزير کشور عربستان و معاون دوم ملك عبدالله بود و غرب به خاطر دیدگاههای محافظهکارانهاش که مخالف هرگونه اصلاحات است، به شدت از وی حمایت میکند.
«ملک عبدالله» پادشاه عربستان سعودی دیگر قادر به اداره این کشور نیست و از اوایل آبان ماه سال جاري تاکنون در بیمارستان سلطنتی ریاض بستری بوده و همه شواهد و قرائن نشان میدهد که وی در قید حیات نیست.
شواهدی که نشان از مرگ ملک عبدالله دارد
* بیش از 2 ماه است که در هیچ مناسبتی حضور پیدا نکرده است.
* هیچیک از نزدیکان ملک عبداالله به طور مشخص از زنده بودن وی حرفی نزدهاند.
* در این گونه موارد معمولا حکومتها چند مقام خارجی مورد اعتماد را به دیدار شخصیت مورد نظر برده و از زبان وی به شایعات پایان میدهند که این اتفاق در مورد ملک عبدالله رخ نداده است.
* جنب و جوش زیادی در میان شاهزادگان سعودی مدعی پادشاهی از ریاض به لندن و واشنگتن گزارش میشود.
* مهمترین مسئله سخنان مفتی سعودی شیخ «عبد العزیز بن عبدالله آل شیخ» است. وی در سخنان اخیرش گفت: «متأسفانه دشمنان ما از تعالیم دین ما استفاده کرده و آن را در راه اصلاح همه امور دنیوی و سیاستهای خود برای رسیدن به امنیت و ثبات به کار بردند؛ به صورتی که انتقال قدرت از یک حزب به حزب یا طرف دیگر، به صورت آسان و قانونمند و طی چند ساعت و یا لحظه انجام میشود؛ و نه کسی به قتل میرسد و نه خونی ریخته میشود و هیچگونه آشوبی صورت نمیگیرد و اموال کسی تخریب نمیشود. این انتقال قدرت توسط یک نظام دقیق صورت میگیرد که با گذر زمان تغییر نمیکند.»
درحالیکه در عربستان سعودی هیچگونه انتقال قدرت و انتخاباتی وجود نداشته و حاکمیت و قدرت و قانون تنها در دست آل سعود است.
مفتی کل سعودی همچنین اظهار داشت: «چرا در دنیای اسلام انتقال قدرت با ریخته شدن خون و تخریب اموال و انتشار اراجیف و گفتههای باطل صورت میگیرد؛ چرا دشمنان ما از ما پیش افتادهاند؛ چرا به دین خود مراجعه نمیکنیم.»
مدعیان پادشاهی پس از قطعی شدن مرگ ملک عبدالله چه کسانی هستند؟
امیر محمد بن فهد، امیر منطقه شرقی
امیر محمد61 ساله پسر فهد پادشاه اسبق عربستان است. امیر محمد که امیر منطقه نفتخیز شرقی در سواحل خلیج فارس است، بسیار به ملک عبدالله نزدیک است. از وی به عنوان یکی از نوادگان قدرتمند ملک عبدالعزیز یاد میشود که در صورت انتقال قدرت به نوههای عبدالعزیز از مدعیان اصلی قدرت خواهد بود.
امیر متعب بن عبدالله، رئیس گارد ملی
امیر متعب 58 ساله فرزند پادشاه است. وی پیش از رسیدن ملک عبدالله به پادشاهی، به عنوان معاون پدرش در گارد ملی عربستان فعالیت میکرد، اما اکنون رئیس گارد ملی (حرس الوطنی) است. گارد ملی در کنار ارتش یکی از نیروهای مسلح عربستان است. اگر سیستم رسیدن قدرت از پدر به فرزند در عربستان مرسوم بود او شانس اول جانشینی پدرش در مقام پادشاهی به شمار میرفت.
امیر بندر بن سلطان، دبیر شورای امنیت ملی
امیر بندر62 ساله فرزند ولیعهد سابق عربستان یعنی امیر سلطان است. امیر بندر سالها سفیر عربستان در آمریکا بوده و به همین دلیل از او به عنوان یکی از سیاستمداران نزدیک به آمریکا یاد میشود. امیر بندر در تصاویری که تلویزیون سعودی از مراسم ترحیم پدرش پخش میکرد غایب اصلی بود. شایع است که وی کودتای نافرجامی علیه ملک عبدالله را رهبری کرده و روابط مناسبی با پادشاه ندارد.
امیر خالد بن سلطان، معاون وزیر دفاع
امیر خالد 62 ساله در جریان جنگ آزادسازی کویت در سال 1991 رئیس ستاد ارتش عربستان و فرمانده نیروهای مشترک عربی شرکتکننده در این جنگ بود. بعد از امیر سلمان، از امیر خالد نیز به عنوان یکی از شانسهای بر عهده گرفتن سمت وزارت دفاع نام برده میشود، زیرا وی هم اکنون معاون وزیر دفاع است.
امیر محمد بن نایف، معاون وزیر کشور
امیر محمد 52 ساله معاون پدرش امیر نایف در وزارت کشور است. او بر نیروهای ویژه وزارت کشور مسلط است. پیشبینی میشد، در صورت به پادشاهی رسیدن امیر نایف، قدرت و نفوذ فرزند وی محمد نیز بیشتر شود. امیر محمد به اصطلاح از مسئولان اصلی مبارزه با القاعده در حکومت آل سعود است.
بیماری ملک عبد الله؛ تشدید رقابت میان شاهزادگان
تشدید بیماری ملک عبد الله موجب شده، درگيريهاي آل سعود يعني نسل جديد به رهبري بندر بن سلطان و نسل قديم "حاکمان فعلي" به رهبري عبدالله بن عبدالعزيز برای به دست گرفتن قدرت شدت یابد، اگرچه خاندان سعودي تلاش ميکند، اوضاع داخلي عربستان را آرام نشان دهد، اما در واقع باید گفت، عربستان در آستانه انقلابي بزرگ قرار دارد، به ویژه آنکه هر روز خبری از نارضایتی مردم از گوشه و کنار این کشور نیز به گوش میرسد.
با بالا گرفتن جنگ قدرت در عربستان و ناآرامیهای داخلی، بحران به پشت دروازههای ریاض رسیده است. حتی هیئت آمریکایی که برای حل اختلاف و پایان دادن به جنگ قدرت به عربستان سفر کرده بود، بدون نتیجه به سفر خود پایان داد. علاوه بر این دخالت عربستان در ناآرامیهای سوریه و سرکوب مردم بحرین نیز به معضلی خارجی برای این کشور تبدیل شده که همراه با اعتراضات داخلی و اختلافات درون آل سعود، شرایط وخیمی را برای آینده این خاندان رقم خواهد زد.
همچنین سردرگمی آل سعود همچنین به علت ناکامی طرح آن برای تسلط بر بحرین و امارات از طریق پیگیری طرح ایجاد اتحاد بین کشورهای حاشیه خلیج فارس است، رسانههای وابسته به عربستان با تنشزایی در روابط با ایران تلاش میکنند به دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس بقبولانند که به حمایت ریاض نیاز دارند و باید ایجاد اتحاد را بپذیرند. عربستان از سوی دیگر طرحی را برای تجزیه یمن دنبال می کند؛ ناظران معتقدند سرگرم بودن واشنگتن به رقابتهای انتخاباتی و مذاکرات غرب با تهران در مورد برنامه هستهای عواملی است که باعث شد عربستان به دنبال عملی کردن توطئههایش در منطقه باشد تا برای خود در برابر تغییرات داخلی، مصونیت ایجاد کند؛ کارشناسان معتقدند شرایط کنونی آل سعود را می توان سرآغاز پایان کار آن دانست.
«بندر بن سلطان» کیست و ماموریت او چیست؟
سابقه طولانی بندر بن سلطان در پیروی مطلق از سیاستهای آمریکا و زیرکی و عطش وی برای قدرت میتواند زمینه ساز کودتای نرم در عربستان سعودی در دوره بعد از مرگ عبدالله بن عبدالعزیز باشد.
بررسی سوابق فعالیتهای بندر بن سلطان به عنوان یک مهره کلیدی آمریکا در ساختار سیاسی دولت پادشاهی سعودی و مسئول هماهنگی گروههای تروریستی سلفی در منطقه نشان از خطرناک بودن تصمیم ریاض در این انتصاب دارد و ثابت می کند که آل سعود ، عزم جدی برای مقابله با محور مقاومت در منطقه و همچنین جلوگیری از انتقال موج بیداری اسلامی به این کشور از طریق مقابله در خارج از مرزها با این انقلابها دارد، اما دقت در این انتصاب به راحتی می تواند دستهای خارجی در تحمیل وی به سران ریاض و انگیزههای خارجی این انتصاب را نشان دهد.
بندر بن سلطان بن عبدالعزیز آل سعود در ماه مارس سال 1949 متولد شد. وی بین سالهای 1983 تا 2005 به عنوان سفیر عربستان در آمریکا فعالیت میکرد، شاید بتوان گفت که هیچ سفیر عرب یا شاید هیچ سفیری تا به حال به اندازه شاهزاده بندر وابسته به واشنگتن نبوده است. بندر به مدت 23 سال سفیر عربستان سعودی در آمریکا بود و در این مدت ارتباطات گستردهای را با نومحافظهکاران آمریکایی و لابیهای صهیونیستی در این کشور برقرار کرده است؛ وی در 16 اکتبر 2005 توسط عبدالله بن عبدالعزیز ششمین پادشاه عربستان سعودی به عنوان دبیر عالی شورای امنیت ملی این کشور منصوب شد.
بندر بن سلطان؛ تشنه قدرت
بازگشت بندر به عربستان سعودی درست چند هفته قبل از مرگ ملک فهد پنجمین پادشاه عربستان صورت گرفت. به دنبال بازگشت وی به عربستان شایعاتی منتشر شد مبنی بر آنکه بندر در تلاش است تا در دولت جدید منصبی را کسب کند، این در حالی است که کناره گیری وی از سمت سفارت عربستان در آمریکا بنا به "دلایل شخصی" اعلام شد.
بندر بن سلطان در برههای بسیار سعی کرد تا سیاست خارجه عربستان سعودی را در دست بگیرد، اما موفق به انجام این مهم نشد. وی در زمان بیماری ملک فهد شاه سابق عربستان سعودی به این کشور بازگشت، اما در جنگ قدرت پس از مرگ ملک فهد نتوانست به ردهای بالاتر از ریاست شورای امنیت ملی عربستان سعودی دست یابد.
در آگوست سال 2009 روزنامه فایننشال تایمز انگلیس در گزارشی از تلاش امیر بندر بن سلطان برای کودتا در عربستان سعودی خبر داد. این روزنامه با تاکید بر صحت این خبر نوشت که البته این خبر قدیمی است و در سال 2008 روی داده است؛ هدف از این کودتا، تنها کودتای نظامی علیه ملک عبدالله نبوده، بلکه وی قصد داشت تا کل نظام را تغییر دهد، وی در پی این اقدام قصد داشت تا خود قدرت در عربستان را در دست بگیرد. این کودتا قرار بود از پایگاه هوایی ریاض انجام شود.
ارتباطات بندر بن سلطان با غرب و رژیم جعلی صهیونیستی
وی در سال 1983 به عنوان سفیر عربستان در آمریکا منصوب شد و به مدت 23 سال این سمت را در دست داشت. بندر در مدت طولانی که مسئولیت سفارت این کشور در آمریکا را بر عهده داشت، با 5 رئیس جمهور آمریکایی، 10 وزیر امور خارجه این کشور، 11 مشاور امنیت ملی، 16 جلسه کنگره آمریکا و صدها سیاستمدار دیگر آمریکایی رابطه برقرار کرده است.
شاهزاده بندر با چندین رئیس جمهور آمریکایی به ویژه جرج بوش پدر و پسر روابط نزدیکی را برقرار کرد و رابطه وی با جرج بوش پسر به اندازهای نزدیک بود که نام مستعار وی "بندر بن بوش" شد. به طور کلی هر جایی که آمریکا میخواهد تحرکی از خود نشان دهد و نیاز به پول دارد، باید بندر بن سلطان ظاهر شود، چون وی پشتیبان مالی وزارت خارجه آمریکا و منتقل کننده گرایشهای آمریکایی به خاندان پادشاهی آل سعود است . وی طراح یا مجری بسیاری از نقشههای آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا بوده است.
شاهزاده بندر تا اندازهای رابطه نزدیکی با "جرج بوش پدر”، "جرج بوش پسر” و اعضای ارشد دولت بوش از جمله "جیمز بیکر"، "دیک چنی" و ژنرال "کالین پاول" برقرار کرد که جزئی از دولت آمریکا محسوب میشد. بندر در دوران سفارت خود به کاخ سفید راه پیدا کرد و گفته میشود که وی اولین سفیر سعودی در آمریکاست که از جزئیات امنیتی وزارت امور خارجه آمریکا مطلع بود.
بندر در راضی کردن سریع عربستان برای موافقت با شرکت در مذاکرات مستقیم با رژیم غاصب صهیونیستی نقش اساسی دارد. وی زمینه را برای ورود به مذاکرات مستقیم با رژیم اشغالگر صهیونیستی که گام اول در عادیسازی روابط بین عربستان و رژیم منحوس صهیونیستی محسوب میشود، موفق شده است. به عنوان مثال در کنفرانس مادرید به رغم اینکه عربستان قرار نبود حاضر شود و تصمیم بر این بود که عبدالله بشاره، نماینده شورای همکاری خلیج فارس در آن شرکت کند، بندر به نمایندگی از عربستان حاضر شد. حضور بندر در این نشست همه اعضای شرکت کننده از جمله رژیم جعلی صهیونیستی را غافلگیر کرد.
بندر در پیشبرد مذاکرات قرارداد تسلیحاتی "یمامه” انگلیس با عربستان سعودی در سال 1985 کمک بسیاری کرد. قرارداد 80 میلیارد دلاری یمامه انگلیس شامل فروش بیش از 100 کلاهک های هسته ای انگلیس به عربستان میشود؛ انگلیس پس از امضای قرارداد برای دلالی در این قرارداد، مبلغ 2 میلیارد دلار به حساب سفارت عربستان سعودی واریز کرد که البته بندر مبالغ واریزی انگلیس را برای استفادههای شخصی به کار برد.
بندر بن سلطان طراح و مجری اقدامات تروریستی منطقه
از سال 2005 به بعد می توان بندر بن سلطان را مجری تمامی طرحهای تروریستی در منطقه دانست که زیر نظر ریاض دنبال شده است، اغراق نیست اگر بگوییم که تمامی گروههای تروریست سلفی در منطقه تحت اشراف مستقیم وی فعالیت میکنند. وی حتی انتصابهای مختلف در سازمانهایی نظیر القاعده را نیز مستقیما خود بر عهده دارد، در همین راستا پایگاه خبری عراقی "براثا " سندی را منتشر کرد که نشان میداد بندر 2 سال پیش شخصا فرمانده جدید القاعده در عراق را تعیین کرده و عناصر آن را با سلاح و پول تجهیز نموده است؛ در این سند دبیرکل شورای امنیت ملی عربستان سعودی ابوسلیمان را به عنوان جانشین ابوعمر البغدادی و ابوایوب المصری که در عراق کشته شدند، به ریاست گروهک تروریستی "دولت اسلامی عراق " که شاخه القاعده در عراق است، انتخاب کرد.
بندر بن سلطان و دشمنی با محور مقاومت
نزدیکی بندر با لابی صهیونیستی و نومحافظهکاران افراطی در آمریکا موجب شده است تا وی خصومتی دیرینه از ایران و محور مقاومت در منطقه در دل خود جای دهد. وی اقدامات زیادی را در راستای دشمنی خود با ایران و محور مقاومت انجام داده است که سازماندهی جریان های تروریستی و افراط گرای اسلامی برای مقابله ایدئولوژیک و نظامی با مقاومت تنها بخشی از این فعالیت هاست.
دست داشتن در ترور "عماد مغنیه" از فرماندهان نظامی حزبالله لبنان با همکاری سازمانهای جاسوسی رژیم صهیونیستی و تلاش برای ترور سید محمد حسین فضل الله مرجع فقید شیعیان در لبنان از دیگر تلاشهای وی در راستای سیاستهای ریاض در منطقه بوده است. اسناد موجود نشان میدهد که امیر بندر مسئولیت تامین مالی پروژه ترور عماد مغنیه را بر عهده داشته و به نوعی این عملیات را کارگردانی کرده است.
پایگاه خبری المنار در گزارشی نوشت که در سال 2006 خبری از دیدار محرمانه بین ایهود اولمرت نخست وزیر وقت رژیم غاصب صهیونیستی و بندر بن سلطان، سفیر سابق عربستان در واشنگتن در هتلی در بخش غربی قدس فاش کرده بود که این دیدار در اوج حملات صهیونیست به خاک لبنان و مبارزات حزب الله صورت گرفت؛ در این دیدار بندر بن سلطان به اولمرت پیشنهاد داده بود هر چقدر پول برای تامین هزینه جنگ علیه حزب الله میخواهد، میدهد اما جنگ علیه حزب الله را تا سرنگونی این حزب مقاومت متوقف نکند.
بندر بن سلطان پس از آن سرزمینهای اشغالی را ترک کرد تا ماموریتی را که رژیم اشغالگر قدس بر عهده وی گذاشته بود آغاز کند و این ماموریت جمعآوری اطلاعات درباره فرمانده نظامی حزبالله با نام عماد مغنیه بود. بندر بن سلطان در این راه عناصر سعودی و غیرسعودی و همچنین شبه نظامیان وابسته به سعد الحریری، رهبر جریان المستقبل و "سمیر جعجع"، رهبر حزب نیروهای لبنانی موسوم به فالانژیست ها را به خدمت گرفته بود و رژیم جعلی صهیونیستی را در جریان اطلاعات درباره عماد مغنیه قرار میداد؛ اطلاعاتی که به صهیونیستها در ترور مغنیه در خاک سوریه کمک شایانی کرد.
پایگاه خبری المنار در ادامه نوشت: بندر بن سلطان در ترور عماد مغنیه دست داشت و پس از آن مقامات سعودی با طرفهای زیادی تماس تلفنی برقرار می کردند تا بر نقش عربستان و به طور ویژه بر نقش بندر که دست پرورده سرویسهای جاسوسی آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی است، سرپوش گذارند؛ وی همچنین نقش عمدهای در تشدید ناآرامیهای موجود در سوریه دارد، هفته نامه فلسطینی المنار اخیرا فاش کرد که مسئولیت تماسهای ریاض با ترکیه، آمریکا، فرانسه و صهیونیستها به منظور ادامه تلاشهای مشترک برای جمعآوری حمایت بین المللی لازم به منظور اجرای عملیات نظامی علیه ارکان قدرت ارتش سوریه با هدف تضعیف کردن آن به ویژه یگانهای مسئول حفاظت از پایتخت سوریه در برابر حملات تروریستها را بر عهده دارد.
این هفتهنامه به نقل از برخی منابع فاش کرد که یک هیئت امنیتی و نظامی ترکیه اخیرا با سفر به عربستان سعودی با بندر و برادرش خالد بن سلطان ملاقات کرد و این هیئت در جریان حضورش در ریاض درباره افزایش اقدامات تحریکآمیز و تروریسم علیه ملت سوریه و استفاده از سناریوهای جدید برای ایجاد گسست بین مردم و رهبری سوریه در پرتو شکست سناریوهای توطئهآمیز بحث و گفتگو کرد.
حدود 5 ماه قبل نیروهای امنیتی سوریه "ناصر العریفی" سرهنگ سعودی و دیپلمات سابق سفارت عربستان در دمشق را به اتهام مشارکت با تروریستها در ارتکاب جرم علیه ملت سوریه بازداشت کردند. این فرد اطلاعاتی، تحت امر بندر بن سلطان کار میکرد و اذعان کرده که برای ریختن خون مردم بیگناه سوریه از بندر دستمزد گرفته است. بنابر این گزارش، العریفی پیش از این در مقام یک دیپلمات در سفارت عربستان در دمشق فعالیت کرده است و ماموریت او در سال 2009 به پایان رسیده بود. العریفی به بهانه تحصیل فرزندان خود در مدارس سوریه در سوریه مانده و در شهر حمص اقامت گزیده بود؛ وی به تسهیل تردد افسران اطلاعاتی سعودی به شهر حمص سوریه و نقش جنایتکارانه عربستان و به ویژه بندر بن سلطان در سوریه و همکاری با سرویسهای اطلاعاتی غربی علیه سوریه اعتراف کرده است.
نقش بندر بن سلطان برای مقابله با موج بیداری اسلامی
با آغاز موج بیداری اسلامی در کشورهای عربی و به خطر افتادن منافع و موجودیت حاکمیت ریاض در سایه انقلابهای عربی، بندر به عنوان مهره اصلی مقابله با این موج مردمی انتخاب شد، وی فعالیتهای گستردهای را در راه مقابله با این روند دنبال کرد و البته در این راستا مانند سایر رویکردهای قبل به صورت کامل سناریوهای غرب را در تحولات منطقه دنبال میکرد، عمده دخالتهای عربستان سعودی در موج انقلابهای مردمی به ویژه در مصر، یمن، بحرین و همچنین دست داشتن این کشور در بروز ناآرامی و بحران در سوریه از سیاستهای بندر بن سلطان است، وی با ابزار سازمانهای تروریستی که در اختیار دارد، به خوبی در این زمینه ایفای نقش می کند و از دلارهای نفتی سعودی نیز در این راستا کمک میگیرد، نقش بندر بن سلطان زمانی در تحولات بیداری اسلامی پررنگ تر شد که غرب به این نتیجه رسید که تنها با جریانهای انحرافی و افراطگرای اسلامی است که میتواند با موج بیداری اسلامی برگرفته از اسلام ناب به مقابله بپردازد.
بندر در این راستا هماهنگیهای زیادی را با محور توطئه گر غرب در منطقه انجام داده است، هفتهنامه فلسطینی المنار تابستان گذشته و در اوج انقلاب مصر نوشت که بندر بن سلطان و "حمد بن جاسم" در دوحه با یک تیم 4 نفره آمریکایی که 3 نفر از آنها از دستگاههای امنیتی و یک نفر نیز مسئول بلندپایه وزارت خارجه آمریکا بود، دیدار و درباره اوضاع مصر و کنار زدن این کشور از نقشآفرینی در منطقه گفتگو کردند؛ بن سلطان و بن جاسم در این دیدار گزارشی از طرحهای عربستان و قطر برای ایجاد فتنه و آشوب در مصر و کارشکنی در برابر برقراری ثبات در این کشور ارائه کردند. در این طرح عربستان و قطر بر تداوم حمایتهای مالی دوحه و ریاض از ایجاد فتنه و آشوب در مصر به منظور سرگرم کردن نهادهای دولت این کشور به اوضاع داخلی تاکید کردند. بر اساس این گزارش دوحه و ریاض همچنین در تماس دائمی با گروهای محلی مصر هستند تا فتنه و آشوب در این کشور تداوم یابد و به این ترتیب مانع بازگشت آرامش و ثبات به مصر شوند.
در این گزارش همچنین به نقش سفارتخانههای عربستان و قطر و ارتباط آنها با سفارت آمریکا در قاهره به منظور تحقق اهداف مشترک ایجاد ناامنی در مصر اشاره شده است. در همین راستا بود که مدتی بعد مردم انقلابی مصر با حمله به سفارت عربستان سعودی در قاهره سعی در تصرف آن داشتند؛ منابع اطلاعرسانی همچنین فاش کردند که نیروهای اشغالگر سعودی در بحرین نیز با دستور بندر بن سلطان کار میکند و در این کشور اقدام به آزار و اذیت شیعیان بحرین نمودند، اسلام تایمز نوشت که در پی دستور "بندر بن سلطان بن عبدالعزیز" نیروهای سعودی اقدام به آزار و اذیت شیعیان نموده و آنان را مجبور به ترک منازل خود نمودند.
آیا انتصاب بندر بن سلطان سیاستهای ریاض را تغییر می دهد؟
سوابق بندر بن سلطان نشان میدهد که انتصاب وی به عنوان رئیس سازمان اطلاعات عربستان سعودی پیام مهمی برای کشورهای منطقه به شمار میرود، شاه سعودی با این اقدام چندي قبل نشان داد که همچنان به دنبال ضربه زدن به موج بیداری اسلامی در کشورهای عربی برای جلوگیری از انتقال این موج به عربستان سعودی است، علاوه بر اینکه عزم جدی عربستان برای مداخلهجوییهای بیشتر در بحران سوریه را نیز به اثبات میرساند، چرا که بندر در سالهای اخیر به عنوان مهره اصلی عربستان برای دخالت در اوضاع داخلی سوریه فعالیت کرده است، برخی رسانههای منطقه با اشاره به همین موضوع اعلام کردند که اعطای سمت جدید به بندر بن سلطان در راستای موفقیتهای وی در جبهه مقابله با محور مقاومت به ویژه سوریه در سال های اخیر بوده است که تازهترین موارد آن را میتوان در انفجار مقر امنیت ملی سوریه و کشته شدن 3 نفر از نزدیکان بشار اسد در این انفجار دید.
این انتصاب همچنین میتواند سیاستهای ریاض را بیش از پیش به آمریکا نزدیک کند و وابستگی مقامات آل سعود به توطئههای کاخ سفید در منطقه را افزایش دهد، عبدالله بن عبدالعزیز با این انتصاب ثابت کرد که نمیتواند زیر فشارهای آمریکا برای دادن اختیارات بیشتر به مهرههای مد نظر کاخ سفید طاقت بیاورد و باید به دیکتههای واشنگتن در امور داخلی خود تن دهد. البته شاید بتوان گفت که این انتصاب بی ارتباط با پشت صحنه انتخاب ولیعهد جدید برای عربستان سعودی نیز نبوده است، چراکه گفته میشود کاخ سفید از رسیدن بندر بن سلطان به این سمت حمایت میکرد، اما عبدالعزیز بنا به دلایلی از جمله وصیت عبدالعزیز بن آل سعود موسس خاندان سعودی موفق به اجرای این خواسته آمریکا نشد.
سمت جدید بندر میتواند عربستان سعودی را یک گام دیگر به عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی نزدیک کند، چراکه وی سابقه همکاریهای امنیتی متعددی با صهیونیستها داشته و افشای دیدارهای وی با مقامات صهیونیستی میتواند خاندان آل سعود را به افشای روابط خود با رژیم اشغالگر صهیوینستی ترغیب کند. این همان چیزی است که غرب و صهیوینستها از این انتصاب به دنبال آن بودند.
انتخاب بندر بن سلطان و کودتای نرم در عربستان
البته با وجود تمایل ریاض به این انتصاب، تمامی مولفههای این انتصاب نشان میدهد که این اقدام یک انتصاب غربی و صهیونیستی بوده و با توصیه آمریکا صورت گرفته است، چراکه بندر که یک سر و گردن زبدهتر و زیرکتر از شاهزادههای تنپرور سعودی است، می تواند بیش از پیش سیاستهای کاخ سفید را در عربستان و منطقه اجرا کند.
از سوی دیگر در صورت مرگ عبدالله بن عبدالعزیز شاه سعودی با تمایل شدیدی که بندر به افزایش قدرت دارد و با در دست داشتن دو بازوی امنیتی در عربستان که همان شورای امنیت ملی و سازمان اطلاعات این کشور است، به راحتی می تواند با اجرای کودتایی نرم تحت حمایت آمریکا و اروپا، سلمان بن عبدالعزیز را سومین ولیعهد ناکام سعودی لقب دهد و خود به جای عبدالله بر تخت پادشاهی بنشیند.
حمایتهای خاندان آل سعود از آمریکا
خاندان آل سعود از بیش از هفتاد سال پیش و تا به امروز جنگهای آمریکا و وحشیگری و تجاوز آنان را در همه جای جهان حمایت مالی میکردند. این اقدام عربستان از سالهای طولانی به یک رسم در بین خاندان آل سعود تبدیل شده است؛ پدیده شوم دخالت آمریکا در چندین کشور عربی و تلاش آنان برای ضربه زدن به حرکتهای انقلابی و دموکراتیک هرگز پنهان باقی نمانده و نخواهد ماند و اگر تعامل و دسیسههای آنها نبود، هرگز آمریکا و دشمن صهیونیستی نمیتوانستند علیه منطقه و کشورهای اسلامی خواه به صورت علنی و خواه به مخفیانه دست به اقدامی تجاوزکارانه بزنند.
سعودیها از دین اسلام به تمام معنی کلمه سوء استفاده کرده و حتی از آن در جهت خدمت رسانی به دشمنان دین و اهانت به امت اسلامی و تقویت جبهه امپریالیسم و اشغالگران صهیونیستی علیه ملتهای منطقه بهره برداری میکنند.
حکومت آلسعود هر لحظه آبستن تحولات جدید است
از آنجا که ساختار قدرت و جانشینی در عربستان فاقد شاخصهای مدرن و پذیرفته شده بینالمللی است، همواره می تواند آبستن تحولات جدید باشد که منجر به بحران در انتخاب ولیعهد یا پادشاه بعدی شود اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که گرچه عربستان فاقد این نهادها مثل انتخابات است، اما در درون همان ساختار سنتی و خاص قبیلهای، مکانیسمهایی چون منشور عبدالعزیز و شورای بیعت (تأسیس در سال 2005 توسط ملک عبدالله) وجود دارد که در طول این سالها و پس از مرگ ملک عبدالعزیز در سال 1953 همواره بر اساس آن عمل شده است.
از سوی دیگر عربستان تجربه این بحرانهای جانشینی را دارد، برای مثال در زمان پادشاهی سعود، فیصل، خالد و حتی ملک فهد مشکلاتی مبنی بر جانشین صالح، مجرب و مقبول به وجود آمد و حتی در برهه 1970 منجر به قتل ملک فیصل گردید، اما در مجموع و به نوعی این وضعیت بحرانی حل و فصل گردید بنابراین عربستان با این وضعیت آشناست و پس از مرگ ملک عبدالله روند جانشینی نمیتواند منجر به بحران و جنگ قدرت میان شاهزادگان گردد.
رقابت اصلی بین فرزندان باقی مانده عبدالعزیز است که در میان آنها هفت سدیریها «فهد، سلطان، نایف، احمد، عبدالرحمن، سلمان و ترکی» از گزینههای اصلی بودند که فهد، سلطان و نایف درگذشتهاند و ترکی هم تبعید شده است؛ نوادگان یا شاهزادگان نسل دوم با اینکه در یک دهه اخیر توانستهاند به چرخه قدرت راه پیدا نمایند، اما همچنان می بایستی در صف جانشینی قرار بگیرند.
در میان فرزندان در قید حیات عبدالعزیز که تعداد آنها به 16 نفر میرسد چند مسئله وجود دارد: مسئله اول کهولت سن و بیماری اکثریت آنهاست که مثلا بندر و مشعل در سن 90 سالگی قرار دارند و کوچکترین فرزندان یعنی سطام و مقرن 70 ساله هستند و مابقی این 16 نفر بین 70 تا 90 قرار دارند؛ دومین مسئله تجربههای مدیریتی و سیاسی است که باعث میشود تا بیشتر این فرزندان عملاً شانسی برای رسیدن به ولیعهدی یا جانشینی نداشته باشند و مسئله سوم داشتن مادرانی غیر سعودی است که باعث میشود تا تعداد شاهزادگانی که شانس رسیدن به ولیعهدی و پادشاهی داشته باشند به تعداد انگشتان یک دست برسد.
حال باید دید فرضیه مرگ ملک عبدالله چه زمانی قطعیت پیدا میکند و پس آن آیا شاهد پادشاهی یکی دیگر از ولیعهدان خواهیم بود یا نابودی خاندان آل سعود را نظارهگر خواهیم بود؛ در پایان يادآوري اين نكته خالي از لطف نيست كه در برخی از روایات در منابع شیعی نام عبدالله به عنوان آخرین پادشاه عربستان آورده شده است، از جمله روایتی از امام صادق (ع):
«هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم را برای او تضمین می کنم. سپس فرمودند: وقتی عبدالله بمیرد، مردم برای حکومت با کسی توافق نکنند و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب الامر (عج) ادامه یابد. حکومتهای چند ساله پایان یافته و تبدیل به حکومت چند ماهه و چند روزه شود. راوی می گوید: سوال کردم آیا این ماجرا به طول می انجامد؟ فرمودند: هرگز.» ( بحارالانوار جلد 52
ص 210 و 240 )
گزارش از: فرشته فرهمندوالا
انتهای پیام/