پس از حادثه يازدهم سپتامبر، تروريسم به مشکل اصلي امنيت در صحنه بين المللي تبديل شده است به گونه‌اي که تروريسم ديگر شکل ثانوي درگيري يا صرفا يکي از ابزارهاي درگيري مسلحانه تلقي نمي‌شود بلکه خود شکل مستقلي از درگيري است که مي‌توان آن را جايگزين جنگ‌هاي کلاسيک دانست.

به گزارش خبرنگار سياست خارجي باشگاه خبرنگاران، سهراب انعامي علمداري طي يادداشتي به بررسي ابعاد مختلف تروريسم پرداخته است كه در ادامه متن اين يادداشت آمده است:

تروريسم پس از يادهم سپتامبر

پس از وقوع حوادث تروريستي در آمريکا، بار ديگر افکار عمومي جهان به موضوع تروريسم معطوف و مشغول شد،  به نظر بسياري از تحليل‌گران يازدهم سپتامبر 2001 نقطه عطفي در نظام بين المللي به شمار مي‌رود.

 پس از اين حادثه، تروريسم به مشکل اصلي امنيت در صحنه بين المللي تبديل شده است به گونه‌اي که تروريسم ديگر شکل ثانوي درگيري يا صرفا يکي از ابزارهاي درگيري مسلحانه تلقي نمي‌شود  بلکه خود شکل مستقلي از درگيري است که مي‌توان آن را جايگزين جنگ‌هاي کلاسيک دانست.

«در چنين وضعيتي، درگيري به شکل نامتقارن ظهور مي‌کند که تروريسم از طريق ابزاري نه به شکل سنتي بلکه بواسطه روش‌هايي که حوزه‌هاي امنيت نرم کشورها را نشانه رفته است که نوع تهديدهاي فرا روي آن نيز بر همين مبنا، جلوه‌هايي از ابزار نرم و سخت مي‌باشد.

 يکي از جلوه‌هاي مهم امنيت نرم، امنيت مولکولي انسان و يا امنيت ژنتيک است، در اين مفهوم، امنيت ژنتيک؛ برجسته سازي لزوم صيانت از وضعيت ژنتيک انسان در برابر تهديدهايي است که تکامل جسمي و روحي لازم براي زندگي عادي و پايداري آن را تهديد مي‌نمايد.»

در دوران پس از يازدهم سپتامبر، تروريسم تلقي متفاوتي با بستر برخاسته از تکنولوژي و پيشرفت‌هاي اطلاعاتي و ارتباطي به دست مي‌دهد. در اين شرايط، ترويسم به عنوان پديده‌اي شناخته مي‌شود که خود مکمل و ممزوج با اين تکنولوژي‌ها به دنبال اهداف سياسي حرکت مي‌کند.

تروريسم پس از يازدهم سپتامبر با شاکله سازي ابزارهاي جديد، امنيت نرم جوامع و کشورها را هدف قرار داده است. هر چند اين ابزارهاي جديد لزوما به معناي بهره‌گيري تمام از ابزارهاي نرم جهت رسيدن به اهداف نيست اما سخت افزاري لزوما ابزاري جهت تاثيرگذاري نرم بر حوزه‌هاي سخت افزاري و نرم افزاري به تفکيک و يا حتي توامان خواهد بود.

 تروريسم نرم به تروريسمي گفته مي‌شود که با دست يازي به حوزه‌هاي فردي، بهداشتي، رواني و فرهنگي افراد، مورد هدف قرار مي‌گيرند. يکي از اهداف اصلي تروريسم نرم، تغيير در طرز تلقي و آمادگي رواني و تقويت آيين ناهمنوايي جامعه هدف است.

تروريسم سايبري چيست؟

واژه سايبر تروريسم در دهه 1980 از سوي باري کالين ابداع شد، شايد بتوان گفت جامع‌ترين تعريف از سايبر تروريسم از سوي دنينگ ارائه شده است.

تعريف وي از سايبر تروريسم چنين است: «سايبر تروريسم، حاصل تلاقي تروريسم و فضاي مجازي است». سايبر تروريسم، بيشتر به معناي حمله يا تهديد به حمله عليه رايانه‌ها، شبکه‌هاي رايانه‌اي و اطلاعات ذخيره شده در آنهاست، هنگامي که به منظور ترساندن يا مجبور کردن دولت يا اتباع آن براي پيشبرد اهداف سياسي يا اجتماعي خاص اعمال مي‌شود».

حمله‌اي، براي اين که به عنوان سايبر تروريسم شناخته شود، بايد به خشونت عليه اشخاص يا دارايي‌ها منجر شود يا دست کم آسيب کافي براي ايجاد ترس را باعث شود.

 از حملاتي که منجر به مرگ يا صدمات بدني، انفجار، سقوط هواپيما، آلودگي آب يا خسارات متعدد اقتصادي مي‌شود، مي‌توان به عنوان مثال نام برد. حملات جدي عليه زير ساخت‌هاي حياتي نيز بسته به نوع شدت و تاثير آنها مي‌تواند اقدامي سايبر تروريستي باشد.

حملاتي که خدمات عمومي غير حياتي را مختل مي‌کنند يا آنها که فقط سر و صداي پر هزينه ايجاد مي‌کنند را نمي‌توان به عنوان سايبر تروريسم طبقه بندي کرد.

 تروريسم رسانه‌اي

اکثر مطالعاتي که درباره ارتباط ميان تروريسم و رسانه صورت گرفته است؛ تمرکزشان را روي پاسخي که از طرف رسانه نسبت به رويدادهاي تروريستي داده مي‌شود، قرار داده‌اند.

آنها به طور کلي به اين نتيجه رسيده‌اند که ارتباط ميان تروريسم و رسانه يک ارتباط هم زيستانه است که گروه‌هاي تروريستي از رسانه به عنوان ابزاري براي رساندن پيام‌هاي خود به گروه مخاطبان هدف استفاده مي‌کنند.

شايد بتوان گفت که يکي از با نفوذترين نظريه پردازان تروريسم نوين، کارلوس ماريگلاي برزيلي باشد، او در مقاله‌اي با عنوان «دفترچه چريک‌هاي شهري» نوشته است: «ربودن چهره‌هاي شناخته شده به علت فعاليت‌هاي هنري، ورزشي يا فعاليت‌هاي ديگر که هيچ اظهار نظر سياسي نکرده‌اند شايد بتواند نوعي از تبليغات را به نفع انقلابيون ايجاد کند. رسانه‌هاي جمعي نوين تنها با اعلام آنچه انقلابيون انجام مي‌دهند، ابزارهاي مهمي براي تبليغات هستند.

 جنگ اعصاب يا جنگ رواني، يک روش مبارزه بر پايه کاربرد مستقيم يا غير مستقيم رسانه‌هاي جمعي است، واژه «تروريسم رسانه‌اي» براي اشاره به روش‌هاي پيچيده بهره‌بري تروريست‌ها از پوشش رسانه‌اي اعمال خود، به وجود آمده است.

 تروريست‌ها با اعلام نکردن هويت خود و طرح تقاضا يا هشداري، هرگز از عمليات خشونت آميز خود سود نمي‌برند.

تروريست‌هاي رسانه‌گر از پنج اصل پيروي مي‌کنند که عبارت است از:

1- اعمال آنها با هدف جلب نظر شهروندان صورت مي‌گيرد و ماهيت تاکتيکي دارد.

2- قربانيان طوري انتخاب مي‌شوند که حداکثر ترس را در مردم ايجاد کنند و بيشترين تاثير را بر آنها بگذارند.

3- رسانه‌ها خشونت تروريست‌ها را پوشش مي‌دهند.

4- تروريسم موجب فعال شدن و هدايت يا فريب رسانه‌ها براي پوشش تبليغاتي اعمال ترورريستي است.

5- دولت‌ها چاره‌اي ندارند جز آنکه يا خبر ترورها را سانسور کنند و يا آن را در رسانه‌ها پخش کنند. شکي نيست که در ادبيات تحقيقاتي تروريسم، رسانه‌ها زمينه‌ساز تقليد اعمال تروريستي‌اند. رسانه‌ها قيد و بندهاي موجود بر سر راه توسل به خشونت را کم مي‌کنند؛ آنها به مخاطبان خود الگو مي‌دهند و نحوه و فن ترور را با آن در ميان مي‌گذارند، هرچند عوامل غير رسانه‌اي ديگري هم وجود دارند.

 اما رسانه‌ها نيروي محرک کافي براي تکرار اعمال تروريستي و تقليد از آنها دارند علاوه بر موارد مذکور، وقتي جامعه‌اي در پوشش خبري مداوم رسانه‌اي، حساسيت خود را نسبت به خشونت از دست مي‌دهد، احتمال بروز دو پيامد ذيل وجود دارد:

1- افزايش ميزان خشونت لازم، براي ايجاد رعب و وحشت در بين اقشاري که بي‌تفاوت شده‌اند.

2- افزايش خشونت و به ويژه تروريسم بعد از کاهش حساسيت مردم و يا پذيرش يا تحمل اجتماعي اين قبيل اعمال و عاملان آنها.

 تروريسم فرهنگي

«تروريسم فرهنگي» تروريسمي است که هدف آن از بين بردن فرهنگ، انديشه حاکم و ايجاد انديشه و ارزش‌هاي جديد است.

هدف اين نوع تروريسم که بعضي از ژريم‌هاي سياسي و حکومت‌ها در قبال ديگر کشورها و دولت‌ها به کار مي‌گيرند، رسيده به نتايجي است که مهمترين آنها عبارتنداز:

- تحمل نوع معيني از فرهنگ بر عقل و آگاهي شهروندان

- دستيابي به درجه بالايي از کنترل انديشه و سوق دادن آن به سمتي که با اهداف و جهت گيري‌هاي به کارگيرنده همراه باشد.

نتيجه‌گيري

تروريسم پديده‌اي تازه نيست بلکه قرن‌ها است که با ما است،  تاکتيکي است که در طول تاريخ نه تنها ضعيفان براي ترساندن قوي‌ترها از آن استفاده کرده‌اند بلکه اقويا نيز براي ترساندن ضعفا از آن بهره جسته‌اند.

 تاريخ آکنده از اقدامات تروريستي است که جان بي‌گناهان بي‌شماري را گرفته يا زندگي آنها را به خطر انداخته است، افراد بشر را از حقوق و آزادي‌هاي اساسي خود محروم ساخته و مناسبات دوستانه ميان ملت‌ها را در معرض خطر قرار داده و تماميت ارضي و امنيت دولت‌ها و صلح جهاني بشري را به مخاطره افکنده است.

امروزه تروريسم‌ هر روزه شيوع بيشتري مي‌يابد و بر شيوه سياست خارجي دولت‌ها و چگونگي فعاليت‌هاي اقتصادي تاثير گذارده و سبب تغيير نقش و حتي ساختار امنيتي دولت‌ها مي‌شود. آنچه تروريسم دوران ما را از دوران‌هاي گذشته متمايز مي‌سازد آن است که امروزه طاعون تروريسم همه ملت‌ها و مناطق را آلوده کرده و از حوزه‌هاي ستيز داخلي به سياست جهاني مبدل شده است. در عصر جهاني شدن و فناوري پيشرفته، ديگر اقدامات تروريستي محصور در مرزهاي ملي يا منطقه‌اي نيست.

تروريست‌ها با جلب مساعدت هم پيمانان فرامرزي و با تاکيد بر ارتباطات و شبکه‌هاي مالي، تقريبا مي‌توانند هرجا اراده کنند اقدامات تروريستي خويش را سازماندهي کنند و به اجرا درآورند. وانگهي، در حالي که تروريست‌ها موفق شده‌اند خود را با روند جهاني شدن سازگار کنند، تلاش‌ها و مساعي ضد تروريستي همچنان به صورت ملي و فرو ملي مانده و همين آنها را قادر ساخته تا از رخنه‌هاي موجود در نظام همکاري بين المللي که براي تعقيب و مجازات‌شان برپا شده است بهره جويند و بگيريزند.

 در فراسوي اين کنشگري‌ها بازيگران عليه تروريسم، ابهام در تعيين چارچوب دقيق مفهومي ترور، برخي قدرت‌ها را به اقدامات افراطي خشونت آميز عليه جريان‌هايي ترغيب کرده که با منافع آنها کنار نيامده و رويکرد مخالفت اتخاذ کرده‌اند.

انتهاي پيام/

برچسب ها: تروریسم ، یازدهم ، سپتامبر
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار