باشگاه خبرنگاران-محسن (رضا عطاران) و مژگان (پانته آبهرام) به همراه پسر خردسالشان سينا، هشت سال در خانه اي سرايدار بوده اند كه صاحب آن خارج از كشور به سر مي برد اما امروز كه خودشان صاحب خانه شده اند قرار است اين منزل را يك زوج جوان بسپارند يعني فرهاد (احمد مهرانفر) و الهه ( نگار جواهريان) فرهاد با محسن همكار است و اين دو با پوشيدن لباس عروسك در مهد كودك ها و دبستان ها براي بچه ها نمايش اجرا مي كنند اما همسر فرهاد ازخانواده اي بسيار سنتي است كه از شغل دامادشان اطلاع ندارند.
فرهاد و الهه يك زوج عقد كرده اند و قصد دارند همين امشب مراسم عروسي را با مهمان هاي محدود 30 نفر برگزار كنند چون الهه باردار است اما خانه اي كه مژگان و محسن خريده اند هنوز تخليه نشده و خاوري كه قرار است اثاثيه آن ها را ببرد دم درب منزل معطل مانده و در اين ميان مادر الهه هر بار با سرزدنش به اضطراب ها مي افزايد و آخرالامر به دخترش مي گويد كه از ابتدا هيچ مهماني را دعوت نكرده چون ميدانسته آن ها از پس برگزاري يك ميهماني برنخواهند آمد هم در اقدامي شبيه تلافي، دليل عجله اش براي عروسي را مي گويد و مادر در بهت كامل از خبر حاملگي دخترش، منزل را ترك مي كند.
نمي توان خيلي دقيق گفت كه منظور از "بي خود و بي جهت" چيست و اين تركيب به چه چيز فيلم اشاره مي كند مگر اينكه با اين اسم بخواهند اثر را جزو مكتب جفنگ (ابزرد) معرفي كند در اين صورت "بي خود و بي جهت" معادل جديدتري براي واژهي ابزرد است نه نامي براي اين فيلم كه ديديم.
تمام اختلال هاي بنيادين اثر از آنجا آغاز مي شود كه نويسنده و كارگردان آن سعي ميكند كه به هر حيله و ترتيبي كه شده كارش را جزو مقوله جفنگ تعريف كند.
در نگارشي كه پيش رو داريد به چند مطلب در پيوند با همين اختلالات اشاره خواهد شد.
مطلب اول: اين فيلم مثل طنابي است كه يك سر آن را مكتب ابزرد مي كشد و سر ديگر در پنجه رئاليسم است يا با تمثيلي امروزي تر و كامل تر مي شود گفت نود دقيقه اي كه ديديم صحنه گل هايي پياپي بود كه اين دو تيم به هم مي زدند و در آخر هم بازي نيمه تمام ماند.
ابزرد به ديالوگ ها، رفتارها و عادات كليشه اي طبقه متوسط طعنه مي زند و چيز خاصي ديگري نمي خواهد بگويد تعارفات رسوم، مكالمات هر روز تكرار شونده و عادات شرطي و بي فلسفه بورژوا را مسخره مي كند و فقط تمسخر در كار است نه نفي تحليلي اما اين فيلم قيافه رئاليسم هم دارد و رئاليسم هميشه پر از حرف هايي براي گفتن است و حتي گاهي بيانيه صادر مي كند.
تقابل بين اين دو رويكرد ( ابزرد و رئاليسم) و حركت پاندولي بين آن ها موجب خواهد شد فيلم ژست گفتن بگيرد در حالي كه چيزي نمي خواهد بگويد و همين قضيه باعث كلي سوء تفاهمات درباره اثر خواهد شد.
مطلب دوم: ابزرد را شرايط اروپايي پس از جنگ دوم بوجود آورد و بياني كاملا طبيعي در واكنش نسبت به شرايط آن زمان و آن زمين بود اما امروزه در ايران ما عمل به رسالت ابزرد بي معناست.
نقد كليشه هاي اجتماعي حداقل در مورد طبقات و طيف هايي از جامعه كار مي كند كه دچار كليشه اند نه افرادي كه متعلق به موج دوران گذار اجتماع از سنت به مدرنيته هستند طبقه و طيف فكري افراد فيلم يعني تمسخر كليشه هاي كساني كه منتقد كليشه ها هستند بي معناست.
مطلب سوم: اين فيلم حتي گفتمان قالبي طبقه متوسط امروزي را نقد يا به شيوه ابزرد تمسخر نمي كند بلكه خودش به لحاظ ديدگاه تابع قالبي ترين كليشه هايي است كه مربوط به رسانه هاي فيلم و تئاتر ميشوند. به طور مثال اين ديالوگ تكراري خيلي از فيلمهاست كه همه مردها بچه اند اما در سطح اجتماع آن را نسبت به فيلم ها خيلي كمتر مي شنويم و يكي از اصلي ترين مضمون هاي كه فيلم از تمام جهات به سمت ثابت كردن آن مي رفت همين بود. اتفاقاً در سالهاي اخير و درميان طبقه متوسط امروزي، خيلي باب شده كه گفتمان قالبي فيلم ها را به باد تمسخر بگيرند گويا بي خود و بي جهت ميخواست با ادعاي ابزرد چنين كند اما قضيه در حقيقت برعكس است.
مطلب چهارم: شخصيت ها براي خود فيلمساز كاملا تعريف شده اند اما مخاطب در فهم منطق تصميم گيري و رفتار آن ها و همچنين برخوردشان با هم، دچار سردرگمي مي شود دليل اين مطلب طريقه چيدمان عناصر داستاني است به عبارتي نويسنده قواعد بازي را براي خودش تعريف كرده اما مخاطب، به عنوان حريف او به هيچ وجه توجيه نشده درست مثل اينكه روي صحنه دور مهره هاي شطرنج بچينيم و از همبازي مان توقع پاياپائي داشته باشيم اينجاست كه فيلمساز هر چند خودش بداند كه چه ميخواهد نميتواند توقع مخاطب و همراهي بيننده را داشته باشد.
مطلب پنچم: اين مطالب را ميتوان همچنان ادامه داد و تعدادشان را دو يا سه رقمي كرد اما شايد بهتر است از مسير اين نگارش خارج شوم و اعتراف كنم كه بازي بازيگرها فوق العاده بود خصوصاً نگار جواهريان كه سهل و ممتنع ترين بازي كارنامه اش را به مورد اجرا گذاشت در ضمن تدوين و تصويربرداري هم متوسط بود و اين يعني بهتر از كارهاي قبلي كاهاني هم براي او آرزوي پيشرفت و موفقيت داريم./ي2
ميلاد جليل زاده.