* تسنیم: آقای سرفراز! اگر اجازه دهید گفتوگویمان را با شرح مختصری از زندگینامهتان آغاز کنیم از اینکه متولد چه سالی هستید و در کجا متولد شدهاید و چگونه وارد کار شعر و شاعری شدید؟
به نام خدا، بنده هم با نظر شما موافقم، زیرا مردم اگر پی به گذشته هنرمند و شاعر ببرند بهتر میتوانند با آثار و اشعارش همذاتپنداری کنند. در سالهای 1337-38 هجری شمسی مرحوم پدرم آرزوی برپایی یک مجتمع کشت و صنعت را داشت و تمام دار و ندار خودش را در این پروژه گذاشت، اما از قضای روزگار در زادگاه من "داراب" که به کم آبی شهرت دارد ناگهان 10 شبانه روز باران میبارد، آن هم در شرایطی که امکانات آن روز برای حفظ تأسیسات و شش موتور پمپ میباید پاسخگوی این کشت و صنعت باشد، وجود نداشته است. پس از این 10 روز، زندگی ما زیر و رو شد. زیرا به جای آن مجتمع سرسبز و خرم چیزی جز آبرفت سیل باقی نماند و رانش زمین باعث شده بود تا محل تأسیسات در زیر خروارها خاک مدفون شود.
یکسال بعد از این حادثه من در بهمن ماه سال 1339 به دنیا آمدم آن هم در شرایطی که پدرم یکی از خوانین خوشنام منطقه به شمار میرفت، اسیر دست هفت رباخواری شده بود که در خطه فارس به هفت گرگ شهرت داشتند. و هر روز نقشه تازهای برای مصادره زندگی ما میکشیدند. تحمل این شرایط برای پدرم بسیار دشوار بود. خلاصه 10 ساله بودم که پدرم در یک بعداز ظهر مردادماهی به تعبیر خودش نجات یافت، زیرا تمام غصههای او تبدیل به سرطان شده بود و از دنیا رفت.
مادرم، برادرانم اردلان و حسنعلی را به دانشگاه فرستاد و فکر میکنم سالهای 1353 – 54 بود که با قبول شدن خواهرم در دانشگاه تهران به تهران آمدیم.
* تسنیم: در آن زمان در کار شعر و ترانه فعال بودید؟
بله، در آن سالها حتی بسیاری از اشعارم در جراید مختلف چاپ میشد و کار عکاسی را هم به صورت حرفهای انجام میدادم که آن موقع 18 سال بیشتر نداشتم.
* تسنیم: در دوران نوجوانی و جوانی برای سرودن شعر و ترانه با مانع خاصی روبرو نشدید؟
در آغاز راه مشکلات فراوانی داشتم. به عنوان مثال در آغاز دوران جوانی وقتی شعری میسرودم آن را در ته باغ در خانه گلی کوچکی که ساخته بودم پنهان میکردم،چون عکسالعمل برخی از اطرافیانم مناسب نبود و حتی میگفتند:بچه دهنش بوی شیر میدهد، ببین چه شعرهای عاشقانهای سروده! برادرم ساسان از این شعرها خوشش نمیآمد اما برادر دیگرم حسنعلی که دانشجو بود همیشه از ما دفاع میکرد و حتی از چند سرودهام خوشنویسی کرد و در قاب قرار داد.
* تسنیم: آقای سرفراز، نقش تکبر و غرور را در میان شعرا چگونه ارزیابی میکنید؟
شعر و شاعری و ورود به این عرصه برای برخیها آنقدر اهمیت دارد که متأسفانه آنان را رفته رفته در قفس غرور و تکبر اسیر میکند،به گونهای که حتی کمتر کسی را لایق مصاحبت و همنشینی با خود میبینند و این به نظر من برای یک شاعر و هنرمند آفت بزرگی است. البته اگر شاعرانی مثل "ریکیله" آلمانی و یا نیما یوشیج خودمان برای شکوفایی شاعر، خلوت خراب را پیشنهاد میکنند، حرف آنها پذیرفتنی است، اما برج عاج نشینی و خود را تافته جدا بافته قلمداد کردن، با آنچه که این دو بزرگوار پیشنهاد دادهاند زمین تا آسمان فرق دارد.
* تسنیم: چگونه به موسسه کیهان رفتید؟
بعد از خدمت سربازی در جستجوی کار تا دورافتادهترین شهرها رفتم. حتی در یکی از بانکها پذیرفته شدم اما از آنجا که یکی از همشهریانم در آن بانک مدیر کل شده بود در جلسهای فرموده بودند که من فئودالزاده هستم ونیازی به کار در بانک ندارم! من هم سرخورده به تهران آمدم. یک روز جلوی در آپارتمان ما نامهای افتاده بود که متعلق به حداقل چهارماه پیش و پر از گردو خاک بود.وقتی آن را باز کردم دیدم از کیهان فرهنگی است و نوشته شده بود: تشریف بیاورید حق التحریر خودتان را بگیرید! من هم با خوشحالی تمام رفتم و البته دریافتم که کیهان فرهنگی با کمبود نیرو روبروست که اینچنین نامهای نوشتهاند، چرا که مدیران وقت این نشریه همین طوری هر کسی را شایسته همکاری نمیدانستند.
جالب است بدانید وقتی به مسئولان وقت کیهان فرهنگی گفتم که بیکارم، باور نمیکردند و میگفتند که معمولا شعرا دوسه جا کار میکنند حال چگونه شما بیکارید؟ از همین رو با توجه به شناختی که از سوابق بنده داشتند به سرعت مرا پذیرفتند. البته کار در کیهان فرهنگی در آن زمان هم بس دشوار بود. حتی به یاد دارم گاهی اوقات از ساعت هفت صبح تا 10 الی دوازده شب، یا در حال نوشتن بودیم یا غلط گیری، صفحه آرایی، ویراستاری، مترجمی و ... تازه قبل از انتشار توسط آقای خرمشاهی مطالب دوباره غلطگیری میشد.
به همین خاطر من فکر میکنم کیهان فرهنگی در آن روزگار از نظر فنی و تکنیکی برای ما از 10ها دانشگاه خبر مفیدتر و موثرتر بود، چرا که عملاً درگیر کار خبری و مطبوعاتی بودیم.
* تسنیم: برگردیم به شعر و ترانه، چگونه رسما وارد شعر و ادبیات شدید؟
همچنان که در ابتدا اشاره کردم، من به لحاظ محیط خانوادگی همیشه با شعر و ادبیات عجین بودم. حتی پدربزرگم فتحعلی خان سرفراز در دوره ملی شدن صنعت نفت صاحب امتیاز نشریه "گرداب" در شیراز بود و سردبیر آن هم داییام صادق سرفراز بود و بالتبع در محیط خانوادگی ما اکثرا بحثها درباره کشف شعری تازه بود و یا برادر بزرگم شبها با مادرم مینشستند و نظامی میخواندند و خلاصه همه این مسایل دست به دست هم داد و مرا به وادی پر رمز و راز شعر و ترانه و ادبیات کشاند.
* تسنیم: اولین شعری که سرودید چه بود؟
معمولا نخستین سرودههای یک شاعر درباره حدیث نفسهایی است که جرات گفتنش را با کسی ندارد. مثلا یادم هست یکی از اولین سرودههایم این بود:
دنیا حوض گردیست/ که سنگ عشق تو را بیدار میکند/ وآنگاه بیداری متلاطم / ماهی برخاک است / و فریادی که تنها دریاها آن را می شنوند ...
و البته چون خاستگاهم جنوب بود بیشتر دوبیتی مینوشتم و برخی از همان دوبیتهایم سالها به صورت ترانه اجرا میشدند. یکی دیگر از کارهایم که در شانزده، هفده سالگی نوشتم توسط خوانندهای مشهور در اسپانیا اجرا شد.
* تسنیم: اولین باز سعر شما توسط کدام خواننده داخلی اجرا شد؟
در سالهای حدود 1376 بود که در آلبوم "شب دلتنگی" با صدای آقای حسین زمان چندترانه از بنده اجرا شد، که معروفترین آنها ترانه "روشنتر از ستاره" بود که برای مادرم سروده بودم و دیگری "پرنده" نام داشت که برای پدرم نوشته بودم. ترانه "روشن تر از ستاره " این بود:
من از حضور سبز تو/با بوی گل همخانهام/با من بگو از غصهات/بگذار سربر شانهام/ای مادرم، آیینهام/سرتا به پا میخواهمت/در هر شکفتن، هر خزان/چون یک غزل میخوانمت ...
ترانه"پرنده" را که برای پدرم سروده بودم اما آقای زمان در کنسرتهایش آنرا به مرحوم دکتر علی شریعتی تقدیم میکرد. به یاد دارم که آقای میرشکاک یک روز به من تلفن زد و گفتند که این همه عربدهجویی کردیم و شعر گفتیم ولی فرزندم یک کلمه از اشعار مرا از حفظ نیست اما از صبح تا شب ترانه مادر تو را زمزمه میکند. بنده هم عرض کردم این جادوی موسیقی است که با کلام همراه شده است.
* تسنیم: وضعیت موسیقی پاپ را در حال حاضر چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر وضعیت موسیقی پاپ را به درستی بررسی کنیم خواهیم دید که در مقطع زمانی سالهای 1376 به هنرمندان داخل کشورمان این فرصت داده شد تا موسیقی پاپ را با هویتی جدید و حتی مستقل از آنچه که در لوس آنجلس حاکم است خلق و متولدکنند. اما کسانی که در اتاق فکر نشسته بودند متاسفانه خشت اول این بنای مهم را کج نهادند و رفته رفته به سمت مشابه سازی از غربیها و خوانندگان لوس آنجلسی رفتند.
مثلا مشابه بسیاری از خوانندگان لوس آنجلسی را در داخل به کار گرفتند و روی آنها جار و جنجال تبلیغاتی به راه انداختند، این در حالی بود که همه این افراد صدایشان به هیچ عنوان قابل مقایسه با خواننده اصلی نبود و اصولا تقلید آنها از فلان خواننده لوس آنجلسی چنگی به دل نمیزد.
* تسنیم: یعنی میخواهید بگویید متولیان فرهنگی در آن زمان مقصر بودند؟
بله،کاملا همین طور است. کارگزاران فرهنگ و هنر در آن زمان باید کسانی را گزینش میکردند و افرادی را پر وبال میدادند که مشابه خودشان باشند نه کس دیگری. مثلا خوانندهای مثل آقای علیرضا قربانی فقط مثل خودش میخواند که از این دست هنرمندان بسیار بسیار اندک تربیت شدند. خلاصه اینکه موسیقی پاپ کمکم شد جولانگاه بیهنران و افرادی که حتی نتخوانی را هم بلد نبودند و اصولا صدایی هم نداشتند.
برهمین اساس اوضاع به هم ریخته موسیقی پاپ تا بدانجا پیش رفت که اغلب ترانههای دهه 40 و 50 با ضعیفترین اجراها توسط بد صداترین خوانندگان بازخوانی شد و حتی در خیلی موارد اشعار و ترانهها برای اینکه از صافی مجوز وزارت ارشاد بگذرد،دستکاری شد و کار به جایی رسید که مثلا شمارگان تیراژ کارهای موسیقی از یک و نیم میلیون آلبوم به کمتر از 5 هزار تا رسید! چرا که مردم استقبال نکردند و علتش هم این بود که این آثار ریشهای و اصالتی نداشت و حتی برخی از این خوانندگان تازه به دوران رسیده که مردم صدای ما را می خواهند نه شعر و آهنگ را ! و بدین گونه بود که یکی پس از دیگری سرنگون شدند و مردم هم از کار آنها استقبال نکردند.
* تسنیم: شما چه آفتی را متوجه موسیقی پاپ میدانید؟
همکاری هنرمندان بزرگ و مطرح همیشه با دوستی و دقت در کار آغاز میشود.مثلا سه ماه ضبط یک کار تمام آکوستیک وقت میبرد و علتش این است که عوامل تولید، وسواس و دقت زیادی به خرج میدهند تا کار زیبا و ماندگاری خلق شود اما الان یک کیبورد و چند ساز زهی و یک فلوت را کنار هم قرار میدهند و حداکثر میشود آهنگ یک کار و تنظیم کننده هم با افتخار میگوید که در طی 15 دقیقه این کار تنظیم شده است! حال با این وضعیت شما انتظار دارید کارها چگونه با کیفیت و دقت و ظرافت همراه باشد؟
نتیجه این میشود که آثاری با سرعت برق و باد تولید میشود و چون ریشه و اصالت و هویتی ندارند و یک کار پژوهشی و با صبر و حوصله نبوده ماندگار هم نخواهد شد و به جز ضرر و زیان مالی برای تهیهکننده، هیچ سود دیگریندارد.
* تسنیم: این روزها حتی سرقت شعر و آهنگ هم توسط برخیها صورت میگیرد و وقتی که صاحب اصلی اثر معترض میشود بر سر او منت میگذارند که اثرش را دوبارهخوانی کردهاند! گویا چند شعر و ترانه شما هم توسط همین سارقین شعر وترانه به سرقت رفته است؟
بله، اتفاقا به نکته مهمی اشاره کردید. چندی پیش در اینترنت شنیدم که خوانندهای دو قطعه از ترانههایم را از کتابم – به زبان سکوت – خوانده، آن هم بر روی آهنگ ترکی "بلالیم"! و این کار آنقدر مسخره بود که حتی به خودم اجازه ندادم به برخی دوستان تلفن بزنم و بپرسم این خواننده کیست؟ الان وضعیت موسیقی پاپ واقعا رقت بار شده است و هر کسی با یک کیبورد هفت الی هشت ترانه را میبرد یک استودیو و در آنجا افرادی هم هستند تا این قبیل کارها را راست و ریست کنند و خلاصه معجونی را تحویل بازار موسیقی میدهند که نه مردم تحمل دوبار شنیدنش را دارند و نه در تاریخ موسیقی ما ماندگار خواهد شد.
* تسنیم: این اشکالاتی که بدان اشاره میکنید بیشتر در شعر این آثار دیده میشود، یا در ریتم و آهنگ و صدای خواننده هم اشکالاتی وجود دارد؟
اغلب کل اثر اشکال دارد. در این باره بد نیست به خاطره ای اشاره کنم. یک روز خانمی شاعره به من تلفن زد و گفت قرار داد بسته تا روی آهنگی شعر بگذارد و میگفت که این آهنگها خیلی سخت میشود رویش شعر گذاشت. اولین آهنگ را شنیدم و گفتم خانم این دوبیتی میخواهد و وزن شعرش را هم برایش نوشتم. دومی رباعی بود، سومی مثنوی معنوی بود و چهارمی وزن شاهنامه داشت، آخر سر دیدم که این بنده خدا اصلا حتی لای شاهنامه را هم باز نکرده و با اوزان شعری و سبکهای مختلف آن آشنا نیست! با تهیهکنندهاش صحبت کردم، دیدم که آقای تهیه کننده با صراحت تمام میگوید "هیچکس بابت هشت قطعه شعر 180 هزار تومان قبول نمیکند اما ایشان پذیرفته اند!" و خلاصه این حکایت غم انگیز ترانهسرایی در موسیقی پاپ امروز ماست.
* تسنیم: شما به عنوان یک پیشکسوت چه پیشنهادی برای برون رفت از این وضعیت دارید؟
به عقیده بنده باید برای مدتی موسیقی پاپ را تعطیل کنیم. بعد برای عوامل حرفهای و چهرههای شناخته شده میدان فعالیت را به صورت درست و کارشناسی شده باز کنیم و اجازه ندهیم عدهای بی هنر وارد این عرصه شوند تا جایگاه هر فردی به درستی مشخص شود. یعنی میخواهم بگویم موسیقی پاپ به یک شروع دوباره و تولد جدیدی نیازمند است تا بتوان از این وضعیت کنونی خارج شویم، آن هم شروعی کاملا حساب شده و با مشورت بزرگان عرصه موسیقی و شعر و ترانه و با نظارت همه جانبه.
در غیر اینصورت با این موسیقی پاپ کنونی راه به جایی نخواهیم برد و فقط روز به روز به جازهای پر سرو صدا و رنگ آمیزیهای اغلب غربی و شلوغ کاریهای بیخاصیت افزوده میشود و به همان مقدار از محتوای اصلی دور می شویم.
اگر دقت کرده باشید حتی در برخی آثار جدید موسیقی پاپ، آنچنان به سمت ابتذال پیش رفتهایم که خواننده در شعر و ترانهاش علنا به معشوقهاش ناسزا میگوید! و فکر میکنم در آیندهای نزدیک اگر به همین شکل پیش برویم شاهد فحش و فحشکاری عاشق و معشوق در برخی اشعار موسیقی پاپ باشیم! که این وضعیت بسیار اسفبار است و باید هرچه سریعتر چارهای بیندیشیم.