به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ پ
رواز تا یکی شدن در جدیدترین نوشته خود آورده است:
پیشانی بند بسته، پرچم دست گرفته بود و بیسیم را هم روی کولش.خیلی بانمک شده
بود،گفتم: خودت رو مثل عَلَم درست کرده ای؛می دادی روی لباست را هم بنویسند.
پشت لباسش را نشان داد،نوشته بود:"جگر شیر نداری ،سفر عشق مرو".گفتم: بهرحال
اصرار بی خود نکن، بی سیم چی لازم دارم ؛ولی تو را نمی برم.چون؛ هم سن ات
کم است ،هم برادرت شهید شده،با ناراحتی دستش را گذاشت روی کاپوت ماشین و
گفت: باشه ،نمی یام ولی فردای قیامت شکایتت را به فاطمه ی زهرا "علیه السلام "
می کنم ،می تونی جواب بده؟؟!!!
گفتم :برو سوار شو...
در بحبوحه ی عملیات،پرسیدم: بیسیم چی کجاست؟
گفتند: نمی دانیم ،نیست .به شوخی گفتم :نکنه گم شده ؟؟!!
حالاباید کلی بگردیم تا پیدایش کنیم، بعد عملیات نوبت جمع آوری شهدا شد.یکی از
شهدا،ترکش سرش را برده بود.وقتی برگرداندیمش،پشت لباسش نوشته بود جگر شیر
نداری،سفر عشق مرو....
"شادی روح شهدا،شهدای یگان ویژه ی صابرین و شهید سیدحمید میرافضلی صلوات"