آنچه مشرق در نوشتار زیر تقدیم نخبگان، تحلیلگران و عموم
مخاطبان میکند، معرفی و تبیینی از سناریوهای موجود در لشگرکشی فرانسه به
کشور مالی است.
نگاهی به کشور مالی از منظر ژئوپلتیک
جمهوری مالی کشوری است در آفریقای غربی، این کشور محصور در خشکی، در جنوب صحرای بزرگ آفریقا قرار گرفته و بخشهایی از آن در این صحرا واقع شدهاست.
پایتخت آن "باماکو" است که در جنوب باختری کشور قرار گرفته است. مالی یکی از فقیرترین کشورهای جهان است و بیش از ۱۵ میلیون نفر جمعیت دارد که بیش از ۱۰ درصد از آنها در پایتخت ساکنند؛ نفت، گاز، طلا، اورانیوم و نمک از منابع طبیعی مالی هستند.
کشور مالی با موریتانی، الجزایر، نیجر، بورکینافاسو، ساحل عاج، گینه و سنگال همسایه است، همچنين این کشور از مستعمرههای فرانسه بوده است و در سال 1960 ميلادي به استقلال رسیده است.
اتحادیه مدیترانهای، تلاش فرانسه برای ورود قدرتمند به مدیترانه و شمال آفریقا
طرح تشکیل اتحادیه مدیترانهای مهمترین برگ بازی نیکولا سارکوزی در سیاست خارجی وی بود؛ طرحی که بر اساس آن رئیسجمهور فرانسه تلاش داشت تا یک اتحادیه اروپایی در اطراف زوج انگلیس و فرانسه ایجاد کند، نیکولا سارکوزی پس از آنکه در تاریخ شش می ۲۰۰۶ میلادی به ریاست جمهوری فرانسه برگزیده شد خطاب به طرفداران خود گفت: با تشکیل اتحادیه مدیترانهای نفرت از این منطقه از بین خواهد رفت و صلح جای آن را خواهد گرفت.[1]
از سوی دیگر، فرانسه با طرح این مسئله در اروپا، عملاً جايگاه انگلیس و آلمان را براي ورود به اتحادیه مدیترانهای کمرنگ کرد؛ شرايطی که سبب مخالفت آلمان و اتحادیه اروپا با این اتحادیه جدید شد.
آنچه از تشکیل این اتحادیه نصیب فرانسه میشود، تثبیت و محکمکردن موقعیت فرانسه در حوزه مدیرترانه نسبت به قبل است؛ از سوی دیگر، این کشور با توجه به کاهش نفوذ خود در اتحادیه اروپا و از سوی دیگر، کاهش نفوذ فرانسه در خاورمیانه به دلیل نفوذ گسترده آمریکا و انگلیس، میتواند با ایجاد اتحادیه مدیترانهای، در شمال آفریقا جای پای خود را مستحکم کند و ارتباط خود با مستعمرات خود را بیش از پیش وسعت ببخشید.
به هرجهت، فرانسه بخش قابلتوجهی از سیاست خارجی خود را متوجه اتحادیه مدیترانهای کرد و این توجه از زمان سارکوزی تا به حال با افت و خیزهایی همراه بوده است.
کارشناسان یکی از دلایل لشگرکشی بدون هماهنگی فرانسه با سازمان ملل، شورای امنیت و اتحادیه اروپا را اولویت اتحادیه مدیترانهای در سیاست خارجی فرانسه میدانند زيرا اين کشور نياز دارد تثبيت موقعيت خود در آفريقا را با سياست مديترانهاي پيوند بزند. اما بهواقع چه دلایلی سبب لشگرکشی فرانسه به مالی شده است؟[2]
سناریو اول
يكي از دلايل عزيمت نيروهاي نظامي فرانسه به كشور مالي، سركوب باقي مانده شبكه القاعده در اين كشور و سومالي است، شبكه القاعده كه خود داراي شعوب مختلفي است. تا به حال چند اقدام تروريستي در كشورهاي اروپايي را بر عهده گرفته است. احتمالاً دولت فرانسه بر اساس اطلاعات دريافتي جديد در مورد برخي تهديدات، وارد مرحله جديدي شده است، لذا فرانسه بدون هيچگونه اعتراضي از سوي انگليس، آلمان و حتي اتحاديه اروپا به كشور مالي عزيمت كرد تا بتواند شبكه القاعده را در مالي و ديگر كشورهاي آفريقاي شمالي از بين ببرد.
سناريو دوم
ورود "فرانسوا اولاند" به كاخ اليزه تقريباً با بحران سوريه همراه بود و اولاند يكي از رؤساي جمهوري بود كه بهصورت كاملاً مستقيم در مسئله سوريه دخالت كرد و با ناديدهگرفتن نقش تروريستها و ديگر كشورهاي مخالف حكومت سوريه، نيت خود از سرنگوني حكومت "بشار اسد" را در عرصه بينالملل نشان داد.
كمكهاي مالي، نظامي امنيتي فرانسه به معارضان سوريه از مسائلي است كه نميتوان از آن چشمپوشي كرد اما به نظر ميرسد با ورود مستقيم آمريكا و انگليس به موضوع سوريه، بهتدريج سهم فرانسه براي دخالت در سوريه كمرنگتر شده است و با قرار گرفتن تركيه به عنوان مركز فرماندهي نيروي هاي معارض سوري، عملاً فرانسه از دايره بحران سوريه كنار زده شد و اين اقدام فرانسه براي لشگركشي به مالي، عملاً اقدامي متقابل براي سهم گيري در عرصه بينالملل است، بهنحوي كه آمريكا[3] و انگليس[4] اعلام كردند كه هر يك بهنوعي كمك نظامي و تسليحاتي به فرانسه ميكنند.[5] [6]
آنچه فرضيه سكوت جهان بينالملل عليه سهمخواهي فرانسه را تشديد ميكند، انصراف آمريكا و ديگر كشورهاي غربي براي گرفتن هزينه كمك به فرانسه است بهگونهاي كه آمريكا اعلام كرده بود در ازاي انتقال نيروهاي فرانسوي به مالي، اين كشور بايد هزينهاي را به واشنگتن پرداخت كند كه اين مسئله با شكايت فرانسه عملاً از سوي آمريكا رها شد و مقامات آمريكايي اعلام كردند كه هيچ هزينهاي از فرانسه بابت كمكهاي نظامي و ترابري گرفته نميشود.[7]
از سوي ديگر، سكوت معنادار
روسيه و حتي كمك و حمايت از
فرانسه براي لشگركشي به مالي بر پيچيدگي اوضاع در کشور مالي ميافزايد.
علاوه بر اين، روسيه عملاً با حمايت کنوني خود، مجوز اقدام احتمالي در
آينده قفقاز را پيشخريد کرده است.
"لورن فابیوس" وزیر امور خارجه فرانسه هم اعلام کرده که مقامات مسکو به این کشور پیشنهاد کمک در خصوص انتقال نیروهای نظامی فرانسوی به کشور مالی را داده است.
فابیوس روز یکشنبه گذشته در پاسخ به پرسشي در مصاحبه با شبکه رادیویی "یورو" در این مورد که نیروهای فرانسوی چگونه به کشور مالی انتقال داده خواهند شد، یادآور شد که انتقال نیروهای نظامی با مشارکت فرانسه، چند کشور اروپایی دیگر و کانادا صورت خواهد گرفت.
وزیر خارجه فرانسه همچنین افزود که روسیه هم پیشنهاد ارائه کمک برای انتقال نیروهای فرانسوی را داده است.[8]
به نظر ميرسد حمايتهاي كشورهاي غربي در كنار حمايت روسيه از حمله نظامي فرانسه به مالي بر اين سناريو صحه ميگذارد كه فرانسه حركت رو به جلويي براي سهمخواهي در عرصه بينالمللي شروع كرده است و سكوت كشورهاي غربي دليلي بر اين مدعاست.
سناريو سوم
وقوع بيداري اسلامي در خاورميانه به خصوص در مصر كه يكي از
مستعمرات فرانسه بوده است، نگراني هاي شديدي را براي اين كشور به وجود آورده است، از
سوي ديگر، فرانسه به دليل ارتباط ميان بعضي از نيروهاي حاكم در مصر با بريتانيا،
احساس ميكند عملاً مصر را به انگليس واگذار كرده است و در اين بين از خطر ورود
اسلامگرايان به شمال آفريقا هراس دارد، لذا فرانسه ميبايست قبل از هر اقدامي به
بهانه مبارزه با القاعده و نفوذ اسلامگرايان در مالي، كشورهايي كه سابقاً تحت
استعمار فرانسه بودهاند را از ورود غير مستقيم بريتانيا محافظت كند و حمله به
نيروهاي القاعده در شمال آفريقا به خصوص كشور مالي بهانهاي شد براي همين هدف شد.
به گزارش مشرق، "ديويد كامرون" چند روز پيش گفت: حمله تروریستی و گروگانگیری در الجزایر یادآور تلخ تهدیدی است که در منطقه وجود دارد. وی این تهدید را مشابه با تهدید تروریستها در افغانستان و پاکستان دانست و وعده داد تا از ریاست انگلیس بر گروه هشت استفاده کند تا به شکلدهی یک پاسخ بینالمللی به تهدیدهای تروریستها بپردازد. منابع خبری در دولت انگلیس مسئله اعزام سربازان این کشور برای حمایت از مداخله نظامی فرانسه در مالی را کماهمیت دانستند اما اظهار داشتند که رویکرد جدیدی باید اتخاذ شود تا نسبت به مناطق بیقانون و گسترده در آفریقا رسیدگی شود. نخستوزیر انگلیس که قرار است بار دیگر در خصوص بحران الجزایر در مجلس عوام این کشور سخنرانی کند، اظهار داشت: این تهدید یک تهدید جهانی است و نیازمند پاسخ جهانی. این تهدید به پاسخی است که شاید به جای چند ماه چند سال و حتی چند دهه طول بکشد. وی افزود: چنین تهدیدی نیازمند پاسخی صبورانه و پر زحمت است که قاطعانه و در عین حال هوشمندانه و فراتر از همه اینها همراه با عزمی کاملاً آهنین باشد و این چیزی خواهد بود که ما در سالهای آینده در قبال این تهدید انجام خواهیم داد.[9]
سناريو چهارم
فرانسه آفریقا را حیاط خلوت خود میداند و مدتهاست که این قاره را به محلی برای دستیابی به منافع سیاسی و اقتصادی تبدیل کرده است. از اینرو، فرانسه به هرگونه ناامنی و تحولی که با منافع این کشور ناهمخوان باشد با دیده تقابل مینگرد. لذا اقدامات اخیر نیروهای افراطی در مالی، سابقه استعماری فرانسه در آفریقا و حساسیت این کشور نسبت به حیاط خلوت خود و همچنین قطعنامه سازمان ملل پیرامون تحولات این کشور، توجیهی برای اقدام نظامی فرانسه علیه افراطگرایان قرار گرفت، به نظر ميرسد كاهش نفوذ فرانسه در معادلات بينالمللي همچون بيداري اسلامي، موضوع ليبي و سوريه و حتي كاهش نقش اتحاديه اروپا دليلي بر ورود دوباره اين كشور به صورت نظامي در قاره آفريقاست.
ورودي كه منافع زير را براي فرانسه به دنبال دارد:
سناريو پنجم
به نظر ميرسد القاعده در جنگ نيابتي سوريه آلت دست غرب قرار گرفته است و در سوريه بر اساس اهداف غرب در حال عمليات است، از سوي ديگر، غرب هيچگاه القاعده را به رسميت نميشناسد و القاعده نيز بر اساس ويژگيهايي كه دارد با جهان غرب و استكبار به سازش نخواهد رسيد، لذا غرب بعد از استفاده نيابتي خود از اين گروه، مواجهه خود با القاعده را كليد ميزند و عمليات گروگانگيري در الجزاير بهنوعي 11سپتامبر غرب براي ورود به افريقا و كشورهاي اسلامي در جهت مقابله نظامي با با گروههاي اسلامگرا و القاعده است.
برژینسکی نيز چند ماه قبل درباره "همجبههشدن آمریکا با القاعده" در سوریه هشدار داده بود، ولی با ظهور بازیگر قدرتمندی به نام «جبهة النصرة» این هشدارها بیش از پیش رنگ و بوی واقعیت به خود گرفت. کار به جایی رسید که آمریکایی حدود یک ماه قبل، این گروه سلفی مخالف اسد را وارد ليست گروههای تروریستی خودشان کردند.
فرانسه نيز در اين بين و هنگامي كه القاعده بهصورت گسترده در سوريه به نيابت از آمريكا ميجنگد به عنوان قيم آفريقا و رئيس اتحاديه مديترانهاي، بحران در منطقه مديترانه و شمال افريقا توسط گروه القاعده را بهانه قرار داده است و بهنوعي شروع جنگ در افريقا را كليد زده است.
از سوی دیگر جنبش "انصارالدین" با انتشار بیانیهای تأکید کرد که نیروهای فرانسوی در جنگی که هماکنون در مالی دست به آن زده است، بیتردید با شکست مواجه خواهد شد.
در این خصوص "سند ولد بوعمامه"، سخنگوی جنبش انصارالدین در مالی گفت: اگر فرانسه تصور میکند که میتواند، بر صحرا دست یابد و آن را به مردم کشورش تقدیم کند، سخت در اشتباه است.
سناريو ششم
حمله شبانه و بدون مقدمه فرانسه به مالي، گمانهزنيها و تحليلهاي بسياري را برانگيخته است. اما اگر رسانههاي غربي را رصد كنيد، كمتر به نقش اسرائيل در اين ماجرا پرداختهاند.
با اوجگيري زمزمه انتصاب جان كري به وزارت امور خارجه آمريکا و چاک هگل به سمت وزارت دفاع اين کشور، نئوكانها و جنگسالاران واكنشهاي منفي جدي نشان دادند. همزمان در محافل كارشناسي و رسانهاي زمزمه اختلاف بين اوباما و نتانياهو جديتر طرح شد. با اين وجود اوباما پس از مقاومتي كه بيش از يك ماه به طول انجاميد، سرانجام چاك هگل را به عنوان رئيس پنتاگون معرفي كرد. يكي از مواضع جنجالي هگل، تأكيد بر لزوم كاهش بودجه نظامي و دفاعي آمريكا بود. اين نكته را همه ميدانند كه كاهش بودجه نظامي آمريكا يعني تجاوز مستقيم به منافع نئوكانها و در نتيجه محافل جنگسالار و ابركمپانيها در برابر اين سياست، هرگز كوتاه نخواهند آمد و سعي ميكنند اوباما و هيگل را وادار به اتخاذ تدابيري براي افزايش بودجه كنند. به اين ترتيب، بحرانآفريني، تشديد تنشها و تهديدات امنيتي براي آمريكا و متحدانش، افزايش تهديدات شفاهي و هر اقدامي كه به تحريك بيشتر مخالفان صلح بينجامد، در انتظار دولت اوباماست.
از سوي ديگر، در پازل پيوند ميان جنگسالارها و ابركمپانيهاي آمريكايي با حزب ليكود رژيم صهيونيستي از يك سو و رابطه حسنه ميان فرانسه و رژيم صهيونيستي، تنها ورود اجبارآميز آمريكا در يك جنگ بينالمللي ميتواند پازل را تكميل كند كه "بحران مالي" به عنوان كاتاليزور ميان رژيم صهيونيستي و نئوكان ها در آمريكا اين نقش را ايفا ميكند.
بدينترتيب فرانسه بازي
جديدي را كليد ميزند. فرانسه شبانه و بدون كسب
مجوّز سازمان ملل و حتي بدون همراهي ناتو، كشور اسلامي و عربي مالي را هدف
حمله
نظامي قرار ميدهد. اين بار ادبيات فرماندهان و سياستمداران فرانسوي،
آشكارا
تهديد آن چيزي است که از آن به عنوان "اسلامگرايان آفريقا" نام ميبرد و
قابل توجه است که از بهکارگيري ادبيات دقيقتر يعني "سلفيهاي راديکال"
خودداري ميکند و موضوع را عامدانه به "اسلام" پيوند ميزند.
اين تهاجم، رسماً معادلات منطقهاي و سپس جهاني را بر هم ميزند و غرب مجبور است موضع واحدي بگيرد. اوباما نيز مجبور ميشود با فرانسه همراهي كرده و از عمليات نظامي حمايت كند.
همزمان گروه ستيزهجو سلفي در الجزائر، گروگانگيري بزرگي را انجام ميدهد تا افكار
عمومي جهان را بر جنگ در مالي متمرکز کند. از ميان انبوه خارجيهاي بهگروگان گرفتهشده، يك
آمريكايي به قتل ميرسد و بدين ترتيب افكار عمومي جريحهدارشده آمريكا، خواهان
قاطعيت اوباما در برخورد با دشمنان تمدن آمريكايي ميشوند.
همزمان برخي تحركات مشكوك، ادبيات دوران بوش را زنده ميكند. رسانههاي غربي
از نيروگيري دوباره "تروريستهاي اسلامگرا" و نه "سلفي" سخن ميگويند؛ شيوخ سلفي نيز حكم جهاد عليه "صليبيها" را ميدهند و جريان صهيونيستي نيز از طريق قدرت رسانه، قصد دارد تا سياست پايانبخشي اوباما به تروريسم را در پر
رسانههاي غربي از تكرار تجربه ليبي سخن ميگويند. اگر در تجربه ليبي، اوباما توانست جنگ را كليد بزند و ناتو را جلو بيندازد و خودش از خط مقدم كنار رود، گويا اين بار فرانسه است كه ناتو را به ميدان جنگ كشانده و ميخواهد آمريكا را نيز وارد اين بازي كند.
اکنون بايد منتظر ماند و ديد عملکرد آمريکا و انگليس در قبال اين جنگ از يک سو و عملکرد القاعده و گروههاي سلفي از سوي ديگر، پازل فوق را چگونه تکميل خواهد کرد و نتيجه جنگ به کجا منتهي خواهد شد.
[1] - http://www.diplomatie.gouv.fr/en/european-union/eu-in-the-world/union-for-the-mediterranean/
[2] - http://www.brusselsjournal.com/node/3083
[3] - http://inn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=2&Id=131291&Rate=0
[4] - http://www.ana.ir/Home/Single/5744
[5] - http://www.presstv.ir/detail.fa/284969.html
[6] - http://edition.presstv.ir/detail.fa/284969.html
[7] - http://online.wsj.com/article/SB10001424127887324624404578254540381649074.html
[8] - http://ria.ru/world/20130120/918897909.html
[9] - http://www.resalat-news.com/fa/?code=129739
بررسي استراتژيك - 91/11/01 [10]