مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران،
در تحلیل شعار یکپارچه ملت ایران در راهپیمایی روز 22 بهمن(من انقلابی ام) که به تبعیت از رهبرمعظم انقلاب بر سر زبان ها جاری شد، ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان، به مقاله محمد ايماني با عنوان«من انقلابي ام روايت تشخّص يك ملت» اختصاص یافت:
انقلاب اسلامي، تشخص ملت ماست. درست به همين علت، جشن پيروزي انقلاب هرگز بي فروغ و كم رنگ نشده است. انقلاب اسلامي، هستي و حيثيت مردمان خوب ماست و بنابراين جشن 35 سالگي آن را امسال چنان كه در شأن والاي خودشان بود، رونق بخشيدند. درياي انقلاب روز 22 بهمن دوباره موج برداشت و خيابان ها را لبريز كرد.
قطره ها با اين دريا احساس تشخص مي كنند. هر ناظر منصف و بيطرف در مواجهه با چنين تصوير قاب ناپذيري احساس كوچكي مي كند و زبان به تحسين مي گشايد؛ اينكه يك انقلاب 34 سال پس از وقوع، همچنان سرزنده و پرنشاط است. انقلاب ها نوعا پس از پيروزي تبديل به نهاد و ساختار شده و فروكش كرده اند.
اما جنس انقلاب اسلامي چيز ديگري است. تعبير «من انقلابي ام» كه همين روزها بر زبان مقتداي از جان گرامي تر انقلاب جاري شد، لوح فشرده اي از سيماي امروز ايران است. اين شعار و شعور در لبيك مردم ميزبان جشن پيروزي انقلاب جاري شد تا فارغ از همه مجازها و حاشيه ها و هياهوها و حباب ها به «حقيقت» و «اصالت» متن ايران انقلابي گواهي دهد.
درباره اين متن و حواشي سزاوار است دقيق تر و عميق تر سخن گفته شود.
1- حاشيه ها و حاشيه سازان، كف و حباب روي آبند. همه آنها كه در برابر تشخص انقلابي نظام امت- امامت ايران منم منم كرده اند، ناخالصي ها و حباب هاي غروري بودند كه به بيرون پرتاب شده اند؛ حتي اگر چند صباحي خودنمايي كرده باشند.
از سازمان عريض و طويل منافقين تا بني صدر و سپس نسل هاي بعدي منافقين در دهه هاي اول و دوم و سوم انقلاب، سياهه اي از اين حباب انديشان و غوغازيستان را مي شود نوشت كه چگونه اسير توهم شدند و خود را با مخ به ديوار انقلاب كوبيدند حال آن كه خيال مي كردند سرقفلي مردم را به نام آنها زده اند.
در همين 20 سال اخير، از اين جماعت كم نداريم كه در دام فتنه هاي خودساخته افتادند و از دست رفتند، حال آن كه تشخص انقلاب افزون تر شد. حقيقت انقلاب اسلامي و حباب هاي عارض شده، همين آيت الهي در قرآن حكيم است كه «از آسمان آبي فرو فرستاد و از هر دره و رودخانه اي به اندازه وسعت آنها سيلابي جاري شد.
سپس سيلاب بر روي خود كفي حمل كرد- همان گونه كه براي به دست آوردن زينت آلات يا وسايل زندگي نيز در كوره ها آتش روشن مي كنند و كف هايي روي آن پديد مي آيد- خداوند حق و باطل را چنين مثال مي زند. اما كف ها به بيرون پرتاب مي شوند ولي آنچه (از آب يا فلز و طلاي خالص) به مردم سود مي رساند، در زمين مي ماند.» (آيه 17 سوره رعد).
2- گاه حاشيه ها و هيجان و هياهو و غوغاي مجازي مسگرآباد رسانه ها چنان عرصه را بر متن حقيقت تنگ مي كند كه بسياري از ناظران را به خطا و اشتباه مي اندازد. همين صحنه آرايي 3 سال پيش طيف هاي رنگين كمان فتنه را تداعي كنيد كه چگونه به مدد عمليات رواني دشمن شعبده بازي كردند و خيالواره جنبش را در برابر انقلاب علم كردند.
اگر ماجراي نهم دي از ميدان امام حسين(ع) تا ميدان آزادي جاري نمي شد، ترفند شعبده بازان لو نمي رفت. «وقد ارعدوا و ابرقوا و مع هذين الامرين الفشل و لسنا نرعد حتي نوقع ولا نسيل حتي نمطر». آن روز وقتي روح انقلاب اسلامي در شريان خيابان جاري شد و قاب بندي هاي فضاي مجازي را شكست، دوست و دشمن عيان ديدند كه مدعاي جنبش سبز فقط يك كاريكاتور كم مايه است و در برابر آن اصل نمي تواند هماوردي كند.
گردانندگان اتاق فكرهايي كه به تعبير كساني چون مايكل لدين (از مشاوران سابق امنيت ملي آمريكا) 20 سال براي چينش پرحوصله فتنه سبز وقت صرف كرده بودند، پس از شوك آن شكست بزرگ، فرستادگان سران فتنه به خارج از كشور را دور هم جمع كردند تا اين ناكامي پرهزينه را آسيب شناسي كنند. جمع بندي اين بود كه پروژه آشوب سال 1388 در «شمال شهر فكري و سياسي» متوقف ماند و نتوانست به يك جريان اجتماعي و مردمي و توده اي تبديل شود.
حلقه اصلي و فعال در فتنه از طريق واسطه ها اين گراي خائنانه را به دشمن داد كه براي درگير كردن مردم با پروژه آشوب و اغتشاش، بايد اقتصاد و معيشت آنان را هدف گرفت. تحريم هاي «گزنده» و «فلج كننده» كه بر زبان وزير خارجه پيشين آمريكا جاري شد، خروجي اين جمع بندي و مشورت بود.
به مدت يك سال زندگي ملت ما را با خبيثانه ترين و رذيلانه ترين شيوه ها تحت آزار و فشار قرار دادند تا مگر آنان را عليه تشخص و حيثيت و هستي خود بشورانند و آشوب سياسي روشنفكرانه را تبديل به هرج و مرج اجتماعي كنند. برخي دوست نمايان- در دو حلقه فتنه و انحراف- نيز كه همچنان حاضر نيستند تكليف خود را يكسره كنند، با گفتار و رفتار حاشيه سازانه به جنگ اعصاب دشمن كمك كردند و روي آرامش رواني جامعه رژه رفتند. بدين ترتيب هيزم و بنزين آتش افروزي هم فراهم شد اما...
بصيرت و موقعيت شناسي ملت خوب ما در 22 بهمن امسال پاسخي دندان شكن به اين تست يكساله بود. با همين چند ساعت حضور به موقع در جشن پيروزي انقلاب، حساب دست دشمنان و طيف هاي رنگارنگ فتنه گر آمد. اين يك كارستان بزرگ بود كه ضريب امنيت ملي را با وجود خيانت و خطاهاي متعدد برخي سياستمداران ارتقا داد.
اصالت با همين متن انقلابي است و نه چهره هاي سياسي منيت زده كه به اقتضاي شعبده رسانه اي دشمنان مانند پف فيل، حجيم و فربه مي شوند. رجوي و بني صدر، نخستين پف فيل هاي حجيم شده دشمن بودند كه روزگاري حجم فضاي مباحثه و مطبوعات و خيابان و دانشگاه را در قرق خود گرفته بودند. اما امروز كه بادشان خالي شده- و به دست همين ملت بصير تنظيم باد شدند!- بايد ديد به كدام بيغوله اسقاطي ها پرت شده اند كه مطلقا به چشم نمي آيند؟! اينها عبرت بزرگي است براي همه اهالي سياست كه اسير رويكردهاي پفكي در برابر اصالت انقلاب نشوند.
3- رويكرد نظام امت- امامت در متن انقلاب اسلامي، حركت معطوف به پيشرفت است. سرعت اين حركت ممكن است به خاطر برخي ضعف و نقص و قصور و تقصير و خطا و خيانت ها، كم و زياد شود اما به اعتبار بصيرت و صبوري نظام واره امامت(امام و امت) دچار انجماد، ارتجاع، انحطاط و انحراف نمي شود. انعطاف حكيمانه و معطوف به مصالح عاليه در متن اين حركت متعالي تعبيه شده در عين حال كه همين نظام بر سر اصول راهبردي نه به بيگانه و نه به بيگانه زدگان و منحرفان باج نمي دهد.
چنين پويش حكيمانه اي البته بسيار سخت است. اسلام اشعري و معتزلي، آيين هاي ديني قشري يا اباحي، و اسلام سلفي يا سكولار خيلي آسان يا به بن بست مي رسند يا در كليت اصول تخفيف مي دهند و رهزنان آنها را برهنه مي كنند و خلاص! اما اسلام تراز نظام امت- امامت، اسلام پويش معطوف به اصول و منعطف در برابر سرعت گيرها و دست اندازها و گردنه هاست. يعني در برابر موانعي كه دشمن دست و پا مي كند يا دوستان خائن و خاطي پديد مي آورند، متوقف نمي شود هرچند كه به اقتضاي مسير، سرعت خود را تنظيم مي كند.
اين گونه رانندگي حتما بيداري و حوصله و صبردوچندان را طلب مي كند همچنان كه مستلزم وقوف بر مختصات مسير و اشراف بر عوارض و موانع موجود در موقعيت است. يكجا بايد با دنده سنگين حركت كرد و يكجا پرگاز رفت و شتاب گرفت. هنر يك خلبان خوب هواپيما فقط خوب برخاستن از زمين نيست؛ خوب فرود آوردن هواپيما در ايستگاه هاي مياني هم شرط است.
هنر مديريت در چنين شرايطي كه آميزه اي از مديريت حركت و مديريت چالش ها و مزاحمت هاست، جلوه گر مي شود و امت و رهبري ما در طول 34 ساله تاريخ انقلاب، اين هنر مديريت توأم با صبر و بصيرت را نشان داده اند. البته اين مديريت معطوف به پيشرفت، آميخته به خون دل خوردن- و به تعبير مقتداي انقلاب «صبر و احتساب» (پاي خدا نوشتن و با خدا معامله كردن)- است.
كافي است چالش ها و بحران هاي پديد آمده در دولت موقت، دولت بني صدر، دولت دوران دفاع مقدس، دولت سازندگي، دولت اصلاحات و دولت عدالت را مرور كنيم، آنگاه شهادت خواهيم داد كه مديريت بحران و چالش در مقياس نظام امت- امامت چقدر كارآمد و متعالي بوده است.
4- همراهان نظام امت- امامت در كاروان انقلاب تا جايي حرمت و احترام دارند كه حقيقت انقلاب را محترم بدارند. اگر جبهه استكبار به دنبال ايجاد بي ثباتي و هرج و مرج و به ويژه آشفته سازي افكار عمومي است، هركدام از رجال سياسي كه با گفتار يا رفتار خود براي اين راهبرد كلي دشمن مجال فراهم كنند، در موضع اتهام قرار مي گيرند.
جرم بزرگ رجالي كه فتنه سال 88 را تدارك كردند و خود در عمق آن سقوط كردند همين بود كه براي دشمن مجال فراهم كردند و حاضر به جبران نشدند. آنها دايره هاي متداخلي با دشمن ترسيم كردند كه يا متحدالمركز بود و يا هم پوشاني داشت. امروز هم عملكرد برخي سياستمداران، علايم و آثار فتنه زدگي را بروز مي دهد.
بازي با عباراتي نظير انتخابات آزاد و انتخابات مهندسي شده در كنار اظهار ضعف در برابر فشارهاي دشمن و بروز وسوسه پذيري در برابر مدعاي دروغين آمريكا پيرامون مذاكره و همچنين ماجراجويي سياسي و رسانه اي و ايجاد ابهام و اغتشاش فكري در جامعه از علايم اين بيماري است كه احتمالا به موازات نزديك شدن به انتخابات آتي- در صورت معالجه و مداوا نشدن- عود خواهد كرد.
تعارض با قانون اساسي و تنظيم امور مبتني بر آن به انضمام تخريب نهادهاي قانوني و انجام اقدامات تروريستي و انتحاري سياسي عليه نظم حقوقي مبتني بر قانون اساسي و سرانجام، عدم تمكين و دور زدن رهنمودهاي راهبردي امام و رهبري، نشانه هاي اين جريان بيمار است كه مانند هميشه بايد با صبر و حوصله و قاطعيت انقلابي، در قرنطينه و انزوا قرار گيرد.
در اين ميان مي شود توصيه اي مشفقانه به چند چهره سياسي خاص كه با فتنه و انحراف همسايه يا هم خانه شده اند، كرد و آن اينكه دعاوي خود درباره نگراني براي انقلاب و اعتدال و وحدت ملي يا زمينه سازي براي ظهور بهار جان ها(امام عصر عج) را با متن امت- امامت به عنوان مركز ثقل سلامت انقلاب محك بزنند.
شعار وحدت ملي و اعتدال و دلبستگي به جمهوري اسلامي، با سوژه سازي روزانه براي رسانه هاي افراطي و دشمنان انقلاب و وحدت ملي قابل جمع نيست همچنان كه عيار ادعاهايي نظير مدعاي زنده باد بهار و مقدمه سازي ظهور مهدي موعود(عج) با تبعيت محض از ولايت فقيه سنجيده مي شود اگرنه حق اين است گفته شود؛ كه تو در برون چه كردي كه درون خانه آيي!
مشفقانه و ناصحانه بايد از اين قبيل سياستمداران خواست اگر در نسبت شان با امت و امامت خلل و اختلال ايجاد شده، يك بار سيستم فكري و عاطفي خود را «ري استارت» و ارتباط حياتي با «مركزيت» انقلاب را بازيابي كنند، در غير اين صورت، انجماد و قفل شدگي ذهني موجب خسارت براي خود آنها خواهد شد. همين روزها با ابراز تواضع در برابر عظمت متن جاري انقلاب مي توان نو شد و در آغوش اين درياي زلال عزت و كرامت يافت. اين مسير بهتر از آزردن خاطر شريف ملت و ورود به منطقه ممنوعه خيانت است.
به دنبال ماجراي ترور "شكري بلعيد"، یکی از سياستمداران مخالف دولت اسلام گراي تونس و صدور فتواي قتل محمد البرادعي، روزنامه خراسان ستون سر مقاله امروز خود را به مقاله ای با عنوان «تونس و سه کانون بحران در منطقه»و به قلم عليرضا رضاخواه اختصاص داد:
چند روزي از صدور فتواي قتل محمد البرادعي، رئيس سابق آژانس انرژي هسته اي و از رهبران معارض مصري نگذشته بود که تونس، کشوري که آغازگر قيام توده هاي مردم عليه ديکتاتورهاي عرب بود، شاهد نخستين ترور در تاريخ انقلاب اين کشور پس از بن علي شد.
ترور شکري بلعيد، رهبر 48 ساله مخالفان چپ گرا باعث شده تا بسياري از جريان هاي داخلي و خارجي انگشت اتهام خود را به سوي حزب اسلام گراي النهضه بگيرند.
حمادي الجبالي نخست وزير تونس و از اعضاي حزب النهضه اعلام کرده است، وزراي مهم هم حزبي اش کابينه را ترک خواهند کرد و دولتي تکنو کرات تشکيل خواهد داد، اظهار نظري که با واکنش رسمي دفتر اجرايي حزب النهضه مواجه شده است. طرفداران النهضه به خيابان ها آمده و نسبت به کودتا عليه دولت منتخب هشدار داده اند.
فارغ از کشمکش هاي داخلي ميان 3 جريان سلفي، سکولار و اسلام گراي معتدل و همچنين اختلاف نظر درون حزبي ميان اعضاي ارشد النهضه به عنوان فراگيرترين حزب سياسي تونس؛ آن چه بيش از همه در ناآرامي هاي اخير اين کشور به چشم مي خورد نقش بازيگران خارجي است.
2 سال پس از آغاز اعتراض هاي مردمي در خاورميانه و شمال آفريقا، ظاهرا تلاش ديکتاتورهاي منطقه و همپيمانان غربي شان براي کنترل خيزش توده هاي عرب موثر نبوده است. واقعيت آن است که 3 منطقه " خليج فارس"، "لوانت" و "مغرب عربي" نقاط کانوني هستند که تجربه کننده احتمالي تغييرات بنيادين در نظام هاي حکومتي موجود خود خواهند بود.
البته بايستي اذعان کرد که مقاومت شديدي نيز براي پرهيز از اين تحول در حال شکل گيري است. در اين يادداشت تلاش مي شود تا با بررسي موج تغييرات در اين 3 کانون و چگونگي مواجهه دولت هاي منطقه با آن به نقش بازيگران خارجي در ناآرامي هاي اخير تونس پرداخته شود.
الف: خليج فارس
کشورهاي حاشيه خليج فارس که مجموعاً با عنوان شوراي همکاري خليج فارس شناخته مي شوند به سرکردگي عربستان تمام تلاش خود را انجام مي دهند که موج تغييرات دامن امير نشين هاي اين منطقه را نگيرد. عربستان و قطر تلاش مي کنند تا با دميدن در آتش جنگ داخلي در سوريه، اعزام و تسليح جريان هاي سلفي و جهادي به داخل خاک اين کشور از پتانسيل اعتراض و براندازي در داخل کشور خود بکاهند.
با اين حال ظاهرا فرسايشي شدن جنگ در سوريه باعث شده تا اين کشورها با موج بازگشت تکفيري هاي جهادي به موطن هاي اصلي خود مواجه شوند. اقدامي که بيش از پيش امنيت اين کشورها را تهديد مي کند. لذا سياست اخير کشورهاي حاشيه خليج فارس به ويژه عربستان بر ايجاد جبهه جديدي در مغرب عربي استوار شده است.
دامن زدن به ناآرامي ها و ممانعت از شکل گيري ثبات سياسي در مصر و تونس از طريق تهييج جريان هاي سلفي و صدور فتاوي تکفيري از يک سو و ايجاد نقاط جديد بحران براي انتقال جريان هاي افراطي و دور ساختن آنها از سرزمين اصلي از سوي ديگر 2 ستون اين سياست مي باشد.
با اين حال آن چه اين روزها در اين منطقه شاهد هستيم، فراتر رفتن موج اعتراضات مردمي از منطقه الشرقيه در عربستان، خيزش دوباره مردمي در يمن، تداوم اعتراضات در بحرين، گسترش مخالفت ها در کويت و افزايش فعاليت هاي اخواني در امارات مي باشد.
ب: لوانت
منطقه لوانت که اصطلاحا به کشورهاي اردن، عراق، سوريه، لبنان و فلسطين گفته مي شود، کانون ديگر ناآرامي هاي منطقه است. اعتراضات در اردن باعث شده تا روز گذشته پادشاه اين کشور بارديگر برکاهش اختياراتش تاکيد کرده و انتخاب نخست وزير را معطوف به نظر مشورتي پارلمان کند. در عراق نيز اختلافات طايفه اي و مذهبي در حال اوج گرفتن مي باشد. مخالفان دولت در استان الانبار تصميم به حرکت به سمت پايتخت گرفته اند، امري که باعث شده تا دولت پنج شنبه آتي را در بغداد منع آمد و شد اعلام نمايد.
در سوريه ناآرامي ها و مداخلات خارجي کماکان ادامه دارد. جريان هاي فلسطيني در تلاش اند تا با تشکيل دولت وحدت ملي و تاکيد بر دستاوردهاي جديد مانع بين المللي چون حضور رسمي در سازمان هاي بين المللي، مانع از تشکيل جريان هاي اعتراضي در ميان مردم فلسطين شوند. لبنان نيز مدتي است آبستن نا آرامي هاي قومي و مذهبي شده است و هر از چندگاهي خيابان هاي طرابلس شاهد درگيري هاي مسلحانه جريان هاي سياسي است.
درناآرامي هاي منطقه لوانت آن چه بيش از همه قابل رصد است، مداخلات قطر و ترکيه مي باشد. دوحه و آنکارا به دنبال ايجاد ائتلافي جديد در منطقه مي باشند. سران حزب عدالت و توسعه با عقبه اي اخواني و قطر به عنوان پايگاه رهبران تبعيدي اخوان به دنبال ايجاد يک کمربند اخواني از دولت هاي همسو در منطقه مي باشند. لذا تهييج اخوان المسلمين در اردن و سوريه و تلاش براي سرنگوني دولت شيعي در عراق و دولت هم پيمان حزب الله در لبنان را در دستور کارخود قرار داده اند.
ج:مغرب عربي
سومين کانون بحران منطقه مغرب عربي است، منطقه اي که عبارت است از تمام کشورهاي شمال و شمال غرب آفريقا به ويژه، الجزاير، تونس، ليبي، مصر ، موريتاني،سودان، مالي و سومالي. گروگان گيري در "ان اميناس" الجزاير، تقويت گروه الشباب وابسته به القاعده و مداخله نظامي خارجي در سومالي، حمله نظامي فرانسه به مالي، تقويت جريان هاي وابسته به القاعده در ليبي از يک سو و سرمايه گذاري گسترده عربستان و قطر بر روي جريان هاي معارض و همچنين گسترش اعتراض هاي مردمي در سودان و موريتاني از سوي ديگر باعث شده تا بسياري از تحليل گران جهت حرکت امواج تغيير را به سوي مغرب عربي پيش بيني کنند.
در اين ميان کشور الجزاير نقش کليدي خواهد داشت و هرگونه تغيير در آن مي تواند موج جديدي از تغييرات را در منطقه ايجاد کند. اتفاقي که قطعا با منافع شيوخ عرب خليج فارس به ويژه شاهزادگان سعودي همراه خواهد بود. ايجاد يک افغانستان در فاصله اي دور از مرزهاي حجاز پروژه اي بود که در سوريه ناکام ماند و هم اکنون بخت خود را در مغرب عربي امتحان مي کند. واقعيتي که روز گذشته لاوروف وزير امور خارجه روسيه نيز به آن اشاره کرد و نسبت به شکل گيري يک افغانستان جديد در مغرب اسلامي هشدار داد.
تفسير تحولات اين روزهاي تونس به عنوان کشوري تاثير گذار در مغرب عربي خارج از چارچوب ذکر شده در بالا نمي باشد. با اين حال عقبه تاريخي مردم تونس باعث شده تا بذر افراط در اين سرزمين رويش مناسبي نداشته باشد. حب اهل بيت که ميراث حکومت فاطميون در شمال آفريقا است همراه با تعقل گرايي دانشمندان دانشگاه الزيتونه دو مانع اصلي رشد سلفي گري در اين کشور مي باشد.
ترور "شکري بلعيد" و تبليغات ضد دولتي پس از آن و تلاش براي شکاف ميان رهبران النهضه حکايت از سناريويي از قبل طراحي شده نه تنها براي تونس که براي منطقه اي به وسعت مغرب عربي دارد. بحراني که علاوه بر دور ساختن تهديد از کاخ هاي شيخ نشينان حاشيه خليج فارس، بهانه اي نيز در اختيار رهبران اروپا قرار خواهد داد تا با آغاز جنگي جديد هم اقتصاد در حال رکود خود را نجات دهند و هم منابع دست نخورده کشورهاي آفريقايي را صاحب شوند.
سيدرضا اكرمي(عضو جامعه روحانيت مبارز) درمقاله ای برای روزنامه تهران امروز این طور نوشت:
بداخلاقي سياسي را كنار بگذاريم
چندي است فضاي جامعه به واسطه وجود بداخلاقيهاي سياسي ملتهب به نظر ميرسد.بداخلاقي سياسي آفتي است كه اگر بر جان جامعهاي بيفتد آن جامعه را از مدار منطقي و عادي خود خارج كرده و دچار تلاطماتي ميكند كه نهايتا به زيان تك تك آحاد جامعه تمام خواهد شد.
بداخلاقي سياسي عمدتا ريشه در برخي خواستههاي نفساني انسانها دارد و اگر اين خواستههاي نفساني وسوسهانگيز كنترل نشود خود را بهصورت منفي در رفتار فرد نشان ميدهد. در اين ميان هر چقدر جايگاه فرد در جامعه بالاتر باشد بداخلاقي رفتاري و سياسي او با شدت بيشتري در جامعه بازتاب پيدا ميكند و دقيقا به همين دليل است كه وظيفه مسئولان در كنترل خواستههاي نفساني خود چندين برابر افراد عادي جامعه است. تصور كنيم فردي در مقام يكي از قواي رسمي كشور به رفتارهايي رو آورد كه پيامي جز جنجال و حادثهسازي از گفتار و رفتار او به افكار عمومي پمپاژ نشود.
آيا در چنين شرايطي اگر در سطوح پايينتر جامعه چنين رفتارهايي با شدتي بيشتر تبلور پيدا كند، بايد متعجب شويم؟ البته مردم بصير و انقلابي ايران در راهپيمايي روز 22 بهمن نشان دادند كه تحت تاثير چنين بداخلاقيهايي قرار نگرفته و نخواهند گرفت ليكن اين تنها يكسوي ماجراست. چرا كه در سوي ديگر مسئولان و سران قوا در قبال جامعه وظايفي دارند كه اگر به بداخلاقيهاي سياسي رو بياورند و وظايف اصلي خود را فراموش كنند، آن گاه اداره كشور از حالت عادي خارج ميشود و مردم هم هر چقدر از بداخلاقيهاي سياسي دوري كنند ليكن چون رشته امور اداري كشور در دستشان نيست نميتوانند براي اداره بهينه كاري اساسي انجام بدهند.
دقيقا به همين دليل است كه مردم نارضايتي فوري خود را از بداخلاقيها نشان ميدهند و اين پيام قاطع را به مسئولان ارسال ميكنند كه چنين بداخلاقيهايي قابل تحمل نيست چرا كه وظايف و اختيارات هر مقامي كاملا معين است و بايد در قالب همان وظايف و اختيارات حركت كند.
در واقع بداخلاقيها از آنجا آغاز ميشود كه نميخواهيم روال عادي امور را بپذيريم.زماني كه خود را قانونگذار، قاضي و مجري ميشماريم و از ياد ميبريم كه در قانون مسئلهاي به نام تنظيم روابط سه قوه وجود دارد، اين مسائل بروز ميكند. قوه مجريه حاضر به پذيرش خرد جمعي نيست و از آن سو اراده فردي هياتهاي مسئول در اين قوه قادر به مقابله با اينگونه تصميمگيريها و رفتارها نيستند. اين نكته قابل توجه است كه اعتراف نكردن به اشتباه يكي از مصاديق عدم صداقت است.
يكي از خلأهايي كه در حال حاضر در جامعه ما وجود دارد اعتراف به اشتباه است. بايد هر مسئولي كه مرتكب اشتباهي شد صادقانه اعتراف كند.ايجاد حاشيهسازي در رفع مسئله كمكي نخواهد كرد.گاهي تصور ميشود بيان يكسري سخنان شفافسازي است اين در حالي است كه براي اطلاق اين واژه به بياني، بايد ساختار درست و متعارفي وجود داشته باشد.
با اعتقاد نداشتن به هيچ ارگان و قوهاي در اين كشور نميتوان گفت كه در راستاي شفافسازي گام برداشتهايم. راه حل خروج از اين رفتارها مشخص است.ابتدا بايد روي اخلاق فردي كار شود.دوم آن است كه در ايران قانون كاملي از قانون اساسي گرفته تا قوانين ريزتري كه روابط سه قوه و وظايف آنان را مشخص ميكند، وجود دارد.با قبول اين قانون و احترام و اجراي آن مسائل كمتري را مشاهده خواهيم كرد. سوم آن است كه فصلالخطاب قرار دادن سخنان رهبر معظم انقلاب، ميتواند راهگشاي مسائل باشد.
محمد سعید اربابی در یادداشتی با عنوان «راه حلی کارآمد، اما موقتی»برای روزنامه حمایت ضمن اشاره به تصمیمات اخیر دولت و مجلس در ساماندهی وضعیت معیشتی مردم به توجیه و تحلیل راهکارهای پیشنهادی پرداخت :
طی هفتههای اخیر دولت و مجلس جلسات مشترکی با هدف ساماندهی وضع معیشت مردم در آستانه سال نو و با توجه ویژه به دو دهک درآمدی پایین جامعه برگزار کردهاند که این جلسات خوشبختانه تاکنون توافق هایی هم به دنبال داشته است. اما با توجه به اینکه همه نمایندگان مجلس در این جلسهها حضور نداشتند و فقط روسای کمیسیونها و اعضای هیئت رییسه مجلس حاضر بودند، این توافق ها هنوز نهایی نشده است و نمیتوان آن را تمام شده تلقی کرد.
زیرا باید ابتدا نمایندگان مجلس نظرها، پیشنهادها و انتقادهای خود را بیان کنند و سپس تصمیم نهایی گرفته شود. توافق دولت و مجلس برای ورود بسیج به بازار برای کنترل قیمتها نیز یکی از توافق هایی است که در جلسات اخیر صورت گرفته و به نظر میرسد پیشنهاد خوبی است.
زیرا اکنون که اوضاع اقتصادی کشور ویژه است و در میدان جنگ اقتصادی با دشمن قرار داریم باید همه نیروهای کشور برای مبارزه با دشمن در این جنگ اقتصادی وارد میدان شوند و بسیج نیز یکی از نیروهایی است که میتواند به کمک دولتمردان بیاید.باید خاطرنشان کرد با توجه به اینکه اکنون حجم احتکار بسیار بالا رفته و گرانی در کشور گسترش پیدا کرده است، سازمان تعزیرات با توجه به کمبود نیرویی که دارد نمیتواند بازار را به تنهایی کنترل کند و این انتظار که این سازمان با وجود نداشتن ساختار اداری در بسیاری از شهرها بتواند قیمتها را در بازار کنترل کند، انتظار بیجایی است.
در این اوضاع دو راه وجود دارد یکی آنکه به سازمان تعزیرات مجوز استخدام نیروهای جدید داده شود یا آنکه نیروهای بسیجی وارد عمل شوند تا جلوی احتکار و گرانی گرفته شود. البته راهکار دوم، یعنی ورود بسیج به بازار برای کنترل قیمتها، راهحل موقتی است و نباید در دراز مدت مورد استفاده قرار بگیرد.
به عبارت دیگر راهحل اصلی سپردن این مسئولیت به سازمان مربوطه که همان سازمان تعزیرات است؛ یعنی باید به این سازمان اجازه داد تا در زمان معینی نیروهای خود را افزایش دهد و در همه شهرستانها نیروی کافی استخدام کند، اما با توجه به زمان کم باقیمانده تا سال جدید و همچنین افزایش گرانی ها راهحل دوم یعنی ورود بسیج، مناسبتر است. در هر صورت پیشنهاد دولت و مجلس برای ورود بسیج به بازار برای کنترل قیمتها در اوضاع کنونی پیشنهاد منطقی و درستی است و این اقدام میتواند منجر به جلوگیری از افزایش لجام گسیخته قیمتها به ویژه در آستانه سال نو شود.
محمد كاظم انبارلويي در مقاله امروز خود برای روزنامه رسالت شکوه و عظمت حضور یکپارچه مردم در راهپیمایی روز 22 بهمن را اینطور توصیف کرد:
حساب جاري انقلاب
يومالله 22 بهمن امسال حال و هواي ديگري داشت. رسانههاي جهان يكي از استثناييترين حضورهاي مردم در خيابانها و كوچهها را در حمايت از انقلاب اسلامي و نظام مقدس جمهوري اسلامي و نيز رهبري معظم انقلاب ثبت كردند.
اينكه يك ملت در اندازه يك امت ظاهر شود و يكصدا فقط خدا را صدا زند باشكوه، تماشايي و غرورانگيز است. به قول امام خميني (ره) بنيانگذار جمهوي اسلامي اين "جز اراده الهي" چيز ديگري نيست. بازخواني اين پديده براي خود ما و نيز دشمنان انقلاب خالي از لطف نيست.
1- سرويسهاي دشمن در كشور فعال هستند آنها در همه زواياي سياسي و اجتماعي و فرهنگي حضور دارند. ماهوارههاي غرب هدفگذاري خود را بر اين مبنا قرار دادهاند كه يك ملت را از مسير هدايت خارج كنند. آنها همه روزه انبوهي از اطلاعات به مراكز فرماندهي خود ارسال ميكنند. از دانشگاهها، حوزهها، از اتوبوسها، تاكسيها، از خلال برخي نظر سنجيهاي سفارشي و غير سفارشي و ... تصوير آنها سياه است.
آنها از شكاف نخبگان و شكاف قوا، شكاف مذاهب و اقوام همه روزه گزارش تهيه ميكنند و روي ميز تحليل و تفسير خود قرار ميدهند و بر اساس آن پروژههاي توطئهآميز و دسيسهچينيهاي خود را سامان ميدهند و شادي خود را نيز از آن پنهان نميكنند. اين تفسيرها و تحليلها هم سياه است. اما در يومالله 22 بهمن هر سال بساط تحليل و تفسير آنها به هم ميريزد و از خود سئوال ميكنند آن گزارشات چيست، اين حضور معجزهآسا و استثنايي كدام است؟
پاسخ روشن است. مردم حساب نظام، انقلاب، جايگاه ولايت فقيه و مصداق روشن آن را با بگومگوهاي داخل انقلاب،مشكلات كشور، گراني و تورم ، بيتدبيريها، فشارها و تهديدها و تحريمها قاتي نميكنند. حمايت از انقلاب را مردم واجب ميدانند. مثل نمازخواندن، روزه گرفتن، جهاد في سبيلالله ... كسي به خاطر ظلم همسايه يا بيمهري برادر يا خواهر يا حتي پدر ترك واجبات الهي نميكند. حمايت از نظام از اوجب واجبات است. اگر امام خميني (ره) هم آن را نميفرمود مردم با درك والاي تاريخي خود هم به اين وظيفه عمل ميكردند.
مردم از جان و مال، فرزندان و آبروي خود براي انقلاب هزينه كردند. هيچگاه اين هزينه براي نان و آب و گوشت مرغ و كره و پنير نبوده است. كافي است سرويسهاي جاسوسي دشمن به مزار شهداي انقلاب سر بزنند و يا وصيت شهيدان را مطالعه كنند يا با جانبازان و آزادگان عزيز گفتگو كنند و از همه مهمتر پايگاه طبقاتي كساني را كه بيشترين هزينه را براي پايداري انقلاب دادهاند ببينند. كساني از جان براي اين ملك و ملت مايه گذاشتهاند كه كمترين نگاهي به دنيا و زخارف دنيوي نداشتند.
دشمن بداند حساب جاري انقلاب در نزد بانك قلوب ملت ايران هميشه پر است و طي سه دهه گذشته يك لحظه هم خالي نبوده است.
2- دشمنان نظام نبايد دل خود را حتي به شكاف بين نخبگان خوش دارند. نخبگان به اندازه كافي عقلانيت سياسي دارند كه فاصله خود را با دشمنان خونخوار انقلاب حفظ كنند.
سه روز قبل از برگزاري راهپيمايي باشكوه 22 بهمن آيتالله هاشميرفسنجاني طي مصاحبهاي فرمودند: "پاي نظام و رهبري تا آخر ايستادهام"ايشان تاكيد كردهاند؛ "تا نفس دارم پاي هر ماموريت و تكليفي هم درباره نظام و رهبري ايستادهام"و چند روز قبل از راهپيمايي 22 بهمن هم گفته بودند؛ "مردم 22 بهمن چشم طمع دشمنان به نظام را كور ميكنند."
آيتالله هاشميرفسنجاني از سوي برخي دلسوزان و همين قلم، بارها به دليل زاويه داشتن با نظام و رهبري مورد نقد قرار گرفته است. آنچه كه ايشان اخيرا فرموده را بايد پاسخ آن نقدها تلقي كرد. از اين بابت بايد از ايشان تقدير كرد.
آن روز كه مقام معظم رهبري مجددا ايشان را به عنوان رياست محترم مجمع نصب فرمودند از اين حقيقت كه آيتالله هاشميرفسنجاني پاي نظام ايستاده است باخبر بودند. آن روز كه مقام معظم رهبري همراه آيتالله هاشميرفسنجاني و روساي قوا در اجلاس غير متعهدها در تهران وارد شدند و دوربينهاي اكثر رسانههاي جهان اين تصوير را به دنيا انعكاس دادند به دنيا فهماندند كه شكاف در حاكميت ايران يك سراب است و دشمن خود را به اين سراب مشغول نسازد.
بايد اذعان داشت همين دركي كه در مردم براي حمايت از نظام و رهبري وجود دارد در نخبگان هم هست. بزودي اين خودآگاهي خود را نشان خواهد داد. خوابهايي كه دشمن براي بازتوليد فتنه سال 88 ديده هيچگاه تعبير نخواهد شد.
3- حادثه به هم زدن سخنراني رياست محترم مجلس در قم يك حادثه كوچك و كم اهميت نيست. كساني كه اين پروژه را طراحي كردند قطعا از دلسوزان نظام و انقلاب نبودند.چون مردم حساب 22 بهمن، انقلاب و نظام را از گلهگذاريها و نقد مسئولان جدا ميدانند و ثابت كردهاند كه اين درك تاريخي را دارند كه اين مفاهيم را با هم مخلوط نكنند.
نتيجه اين عمل زشت و خيانتآميز روشن بود.
الف- راهپيمايي عظيم و تاريخي ملت در يوم الله 22 بهمن در رسانههاي خارجي تحت تاثير اين حاشيهسازي قرار گرفت و آنها بهانهاي براي كمرنگ نشان دادن حضور مردم پيدا كردند.
ب- بزرگنمايي اختلاف مسئولان و كشاندن آن به مراسمهاي ملي
ج- اين جماعت كمشمار و اندك قطعا ميدانستند كه رهبر معظم انقلاب فرموده است: " از امروز تا روز انتخابات هر كس احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف به كار گيرد قطعا به كشور خيانت كرده است." بنابراين هيچ توجيهي براي اين عمل خود نداشتهاند. لذا دستگاه قضائي و امنيتي بايد به اين خيانت رسيدگي كند و ريشههاي ارتباط اين جماعت با نامحرمان و دشمنان نظام را مورد شناسايي قرار دهد.
د- تجربه فتنه سال 88 نشان ميدهد كه دشمن حاشيهسازيهاي خود را در روزهاي بزرگي چون روز قدس، روز 13 آبان،روز 16 آذر و حتي روز عاشورا كليد ميزند. حادثه قم تكرار همانهاست. قانون بايد پاسخي در خور به اين فتنهسازي بدهد.
حساب اين جماعت از حساب جاري انقلاب جداست. بايد در اين امر ترديد نكرد حتي اگر ظاهر امر اين باشد كه اينها از روي غفلت فريب خوردهاند.
در پی حوادث اخیردر کشور تونس روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله امروز خود را به مقاله ای با عنوان «پشت پرده حوادث تونس»اختصاص داد:
بسمالله الرحمن الرحيم
"فساد" را بايد يكي از ريشهها و عوامل اضمحلال و سرنگوني حكومتها دانست؛ عاملي كه به سرعت موجب شعلهور شدن انقلابها ميشود و تومار ديكتاتورها را درهم ميپيچد، همانگونه كه رژيم پهلوي را در ايران و حكومت "زين العابدين بن علي" را در تونس، "حسني مبارك" را در مصر، "ژنرال قذافي" را در ليبي و "علي عبدالله صالح" را در يمن به زبالهدان تاريخ افكند.
شايد كسي تصور نميكرد پس از 23 سال حكومت استبدادي سرهنگ عالي رتبه پليس و رئيس سازمان امنيت تونس، در لباس رئيسجمهور مادام العمر اين كشور و حكومت مشت آهنين، فرياد ظلم ستيزي در اين كشور شمال افريقا، جرقهاي باشد براي سرنگوني رژيم زين العابدين بن علي و آغاز نهضتي كه به زودي سراسر كشورهاي عربي را فرا گرفت.
در 24 دي ماه سال 89 در پي اعتراض يك جوان تونسي به فساد حاكم بر اين كشور، انقلاب مردم تونس شكل گرفت. جوان فقير و تحصيل كردهاي به نام "محمد بوعزيزي" كه در اعتراض به فساد دولتي دست به خودسوزي زد و اين اقدام وي باعث برافروخته شدن آتش خشم مردم تونس شد.
ديري نگذشت كه زين العابدين بن علي به همراه خانوادهاش به عربستان گريخت و ملت تونس از زيربار سلطه حكومتهاي فاسد و ديكتاتوري كمر راست كرد و قيام اين كشور، الگويي شد براي ديگر كشورهاي مسلمان كه سالها زير چكمه فرعونها و جلادها له شده بودند. ولي تحولي كه دو سال پيش منشاء تحول بزرگي در جهان شده و دومينوي سقوط رژيمهاي فاسد را آغاز كرد، اينك با ترور يك سياستمدار سكولار و يكي از رهبران اپوزيسيون اين كشور گرفتار گردابي از توطئه گرديده و با تلاش بيگانگان، رنگ خزان به خود ميگيرد.
داستان، از ماجراي ترور "شكري بلعيد"، از سياستمداران مخالف دولت اسلام گراي كنوني تونس شكل گرفت. وي كه داراي گرايشهاي چپگرايانه و سكولار بود، هفته گذشته در مقابل منزلش هدف اصابت دو گلوله قرار گرفت و كشته شد. اين ترور كه تاكنون مسئوليت آن از سوي هيچيك از گروههاي تونسي برعهده گرفته نشده، موجي از تظاهرات، درگيريها و ناآراميها را در اين كشور ايجاد كرد.
اين ترور در وضعيت كنوني نه تنها از سوي احزاب مخالف كه به دنبال مقابله با دولت اسلام گراي تونس هستند محكوم شد بلكه اسلامگرايان نيز اين اقدام را جنايتكارانه توصيف كرده و حتي "حمادي الجبالي" نخستوزير تونس نيز با آنكه بر وجود اختلاف نظر با بلعيد و ساير رهبران گروههاي سكولار تأكيد كرد، گفت: "هرگز راضي به مرگ يكديگر نيستيم."
پس از اين حادثه رسانههاي غربي و مخالفان دولت تونس، بيهيچ دليلي، دولت اسلامگرا، بويژه حزب "النهضه" را مسئول اين حادثه معرفي كردند كه در اثر آن موجي از آشوب و ناآرامي را در اين كشور به بهانه اين حادثه، ولي در اصل به منظور باز گرداندن انقلاب تونس به نقطه صفر، آغاز شد.
ناگفته پيداست كه به چند دليل، اتهام دست داشتن جناح حاكم و دولت اين كشور در اين ترور، دور از واقعيت است.
نخست آنكه در وضعيت كنوني كه دولت زير فشار گروههاي سكولار، احزاب مخالف و بقاياي رژيم سابق اين كشور قرار دارد، حداقلي از عقلانيت سياسي حكم نميكند كه چنين اقدامي با برنامه ريزي و رضايت حاكمان صورت بگيرد، زيرا اين مسأله به تقويت و يكپارچگي احزاب و گروههاي مخالف در مقابله با دولت تونس خواهد انجاميد.
دوم اينكه هر چند "شكري بلعيد" از مخالفان دولت كنوني بود، اما به لحاظ جايگاهش، وزني در ميان شخصيتهاي برجسته مخالف نداشت، بنابر اين ترور وي نميتوانست هيچ كمكي به حل مشكلات دولت بكند.
سوم آنكه نگاهي به وضعيت سياسي تونس در ماههاي اخير نشان ميدهد كه دغدغههاي اصلي جناح حاكم به مشكلات اقتصادي، و پر كردن شكافهاي موجود در ائتلاف دولت حاكم و ارائه راه حلي براي گذر از اين مرحله و تصويب قانون اساسي جديد اين كشور معطوف بوده است. از اين رو ريشههاي ترور را بايد در جايي ديگر جست و اينكه چه كسي از ترور يكي از رهبران نه چندان برجسته مخالف دولت كه فقط رئيس يكي از احزاب دست چندم است، سود ميبرد؟
پاسخ به اين سئوال، مستلزم نگاهي دقيق و موشكافانه به وضعيت كنوني سياست و حكومت در تونس، صف بنديهاي حزبي و جرياني و وجود دستهاي پيدا و پنهان در پشت اين حوادث است.
با اينكه انقلابهاي جديد و تحركات مربوط به تحول در كشورهاي عربي از تونس شروع شد، اما انقلاب كنندگان نتوانستند تمامي فصول اين انقلاب را به درستي پشت سر بگذارند و اينگونه برداشت كردند كه با تغيير رژيم و ساقط كردن حكومت ديكتاتوري به اهداف خود رسيدهاند درحالي كه چنين نيست و آنها با سرنگوني رژيم، در حقيقت گام اول را برداشته و گامهاي اساسي ديگر هنوز در پيش است. به همين دليل انقلابهاي اخير كشورهاي عربي را بايد انقلابهاي ژلهاي لقب داد كه هنوز سمت و سوي حركت آينده خود و دوستان و دشمنان انقلاب و تهديدات آينده را به درستي درك نكردهاند.
تونس اكنون در وضعيت بغرنجي از صف بنديهاي حزبي و سياسي گرفتار است. از يكطرف اسلامگرايان كه با پيشتازي "حزب النهضه" به رهبري "راشد الغنوشي" در انتخابات توانستند در مقايسه با ساير گروههاي سياسي، بيشترين آرا را به دست آورند و در نهايت با احزاب جمهوري، دمكراتيك و آزادي دولت ائتلافي تشكيل دهند و پستهاي رياست جمهوري، نخست وزيري و رياست مجلس ميان اين سه حزب تقسيم شود.
از طرف ديگر، طي ماههاي اخير، اين ائتلاف بامشكلات و كارشكنيهاي گوناگوني روبرو بود زيرا برخلاف انتظارات مردمي نتوانسته از پس مشكلات اقتصادي و اجتماعي اين كشور بر آيد و در نتيجه، زمينه براي وسوسه گروههاي مخالف دولت از يكسو و قدرتهاي غربي و حاميان رژيم سابق از سوي ديگر ايجاد شد. از اين رو پس از ترور "شكري بلعيد"، نخستوزير تونس پس از انحلال دولت اسلام گرا اعلام كرد به دنبال تشكيل يك دولت سكولار و ليبرال است و عملاً به اكثريت حزب النهضه در انتخابات پايبند نخواهد بود.
نگاهي هر چند گذرا به وضعيت آشفته تونس و درگيريهاي خياباني اين كشور نشان ميدهد چند گروه كه از اين شرايط بيشترين سود را برده اند، ميتوانستهاند در صف عاملان اين ترور بوده باشند.
1- سلفيها كه از فضاي حاصل از بهار عربي و بيداري اسلامي، بيشترين بهرهبرداري را براي احياء تفكرات انحرافي خود نموده و از اين اسب زين كرده براي تاختن و رسيدن به اهداف نامشروع شان استفاده كردهاند. آنها با استفاده از امكانات مالي و تبليغاتي عربستان، طي دو سال اخير از پلههاي زيادي در عرصههاي مختلف تونس بالا رفته و با انتشار افكار افراطي و انحرافي قصد دارند با فتنه انگيزي در اين كشور، تصوير خشن و ناخوشايندي را از اسلام عرضه كرده و از اين طريق، تعادل جامعه تونس را به نفع خود به هم بزنند.
2- بقاياي رژيم سابق تونس كه همچنان در ساختار سياسي و اداري اين كشور حضور دارند و از هر فرصتي براي برهم زدن اوضاع و باز گرداندن شرايط به دوران پيش از انقلاب استفاده ميكنند. جالب اينجاست كه اين جريان از كمكهاي مالي و سياسي زين العابدين بن علي ديكتاتور سابق تونس كه اكنون در عربستان بسر ميبرد و زير چتر حمايتي آل سعود قرار دارد، ارتزاق ميكند و در هر آشوبي، نقش آتش بيار معركه را ايفا مينمايد.
3- رژيم صهيونيستي از سالها پيش و از زمان حكومت ديكتاتور سابق تونس، روابط مستحكمي را با زين العابدين بن علي برقرار و به واسطه آن حضور گستردهاي را در ساختار اين كشور براي خود ايجاد كرده است. اكنون هر چند بن علي در تونس حضور ندارد ولي عوامل رژيم صهيونيستي و وابستگان به آن، در اين كشور از هر جاي ديگري قويتر هستند و لذا نقش عوامل و عناصر شبكه جاسوسي موساد در برهم زدن اوضاع در تونس محتملتر است، كما اينكه در سالهاي گذشته نيز هرگاه رهبران گروههاي فلسطيني به تونس سفر ميكردند، مورد ترور و يا سوء قصد مأموران موساد قرار ميگرفتند و تونس براي فلسطينيها حكم لانه زنبور داشت.
با اين توصيف و نقش مخرب رژيم صهيونيستي و ديگر كشورهاي غربي كه منافع نامشروع خود را در تونس از دست رفته ميبينند، تحولات تونس پس از ترور يكي از رهبران گروههاي سياسي مخالف دولت به سوي هرج و مرج ميرود، به گونهاي كه آژير خطر براي انقلاب تونس به صدا در آمده است. طبعاً در چنين وضعيتي، تنها چيزي كه ميتواند انقلاب مردم تونس را از هجوم توطئهها و تهديدها حفظ كند، هوشياري مردم و جريانهاي ملي در برابر آشوبهايي است كه براي بلعيدن انقلاب و تكرار ماجراي الجزاير در اين كشور در جريان ميباشد.