به گزارش خبرنگار حوزهی میراث فرهنگی باشگاه خبرنگاران، در سمت شمال دهکده تپه ای بزرگ دیده می شود که سطح آن را سنگهای بزرگ پوشانده است. اهالی ده و مردمان اطراف در خصوص این سنگها افسانههایی ساختهاند برخی آن را به داستان حضرت لوط نسبت دادهاند و می گویند مردم این شهر به عمل شنیم لوات می پرداختند و به وصایای بنی خدا وقعی نمیگذاشتند تا اینکه عذاب را بر آنها نازل کرد و مردم شهر و منازلشان تبدیل به سنگ شدند. برخی دیگر نیز اینان را دیوانيایی قلمداد کرده، که ظلم و جور بسیاری به مردم همودهاند مردم هم نفرین نموده و این قوم با منازلشان سنگ شده اند."سیاحانی" که از اینرو مکان دیدن کرده اند آن را به نحو متفاوت از یکدیگر تشریح کرده و دلایل مختلفی را برای این افسانه بیان کردهاند برای بررسی بیشتر و روشن شدن موضوع در این زمینه در زیر سه نمونه از این اظهار عقیده ها و توصیفات ارائه شده است.
اولین کسی که به این افسانه پرداخته و آن را در کتابش نقل کرده، سیاح انگلیسی کرپورتر است که در سال 1820 این قصه را از یک شنیم مسن بلباس در بغداد شنیده، به مهاباد آمده ولی به علت برف و سرمای شدید نتوانسته به لاجان سفر کند.
راولینسون نیز با خواندن کتاب کرپورتر به مهاباد آمده داستانهای گوناگونی درباره این شهر سنگ شده، شنیده و به همراه کاروانی به لاجان سفر کرده است وی مکان را قلعهای دستساز یافته، و آن چنین وصف می کند قطعه سنگهای خورنج در سمت شمالی دره "گلبین" واقع است.
برفراز پشته، قلعهی وسیعی و محکمی قرار دارد که قسمت سراشیبی اطرافش راه به وسیله دیواری از سنگهای طبیعی محکم ساخته و در نقاطی که احتمال دسترسی و حمله از مناطق فرودست وجود دارد به وسیله دیوارهای حائل تقویت کردهاند.
شهر خورنج در کنار کوهی واقع شده که این کوه تماما از سنگ است و ارتفاع زیادی هم ندارد ولی قطعات بسیاری از سنگ به طور نظم و ترتیب و به صورت انسان است مانند اینست که از سر تا پای این کوه را شبیه انسان از سنگ تراشیده اند در داخل کوه طاقهایی به شکل سنگ آن هم طبیعی موجود است./ي2
گزارش از عطيه آقابابايي.