به گزارش
باشگاه خبرنگاران، این کتاب پس از انتشار خود با نقدهای مختلفی روبرو شد که بسیاری از آنها از منظر نوع ارتباط نویسنده اثر با سید مهدی شجاعی و نیز نوع نگاه سید علی شجاعی به پرداخت موضوعات اجتماعی مطرح میشد و بر این باور بود که نویسنده نشانی از پدر خود در پرداخت اجتماعی سوژههای داستانی ندارد، غافل از اینکه سیدعلی شجاعی و نگاه انتقادآمیز و در موارد پرتنش وی در این اثر به خوبی نماینده نگاه تند و تیز و انقادی سید مهدی شجاعی به موضوعات اجتماعی است که البته از منظر و نگاهی نو و مختص به سیدعلی شجاعی نوشته شده است.
تم اصلی بسیاری از داستانهای شجاعی در این اثر بر مبنای خیانت و بیاعتمادی انسانها به یکدیگر شکل گرفته است. بیاعتمادی که گاه منجر به یک نزاع درونی راوی با خود و پیرامونش میشود و گاه او را به غمی سنگین و نوعی بیحسی فرو میبرد.
این مجموعه که شامل داستانهایی با عنوان عاشقانههای یک سهشنبه بارانی، فرشتهها قصه ندارند بانو، پرهیب تاریکی از چند زن، وقت باریدن ماه، مجلس شبيهخواني شبيه گمگشتگي يونس، امتداد سفيد و بلند اندوه، آسمانتر از سپيده، چقدر بوي خون ميآيد، حيات مسألهگون يك خاطره، صبا و ناهيد و مهتاب، صنم نيست، هر روز جان جواني تازه بالغ، آيين باشكوه مرگ در حمام، لبریز از عبور و بيتابي كلمات تبدار يك ليلا میشود بیش از هر چیز نشان از دغدغههای نویسنده در تجربه فرمهای تازه در روایت دارد، دغدغههای که نویسنده بر مبنای آن سعی دارد از مناظر مختلف به تجزیه و تحلیل یک رویداد اجتماعی بپردازد. به بیان دیگر شجاعی در این مجموعه سعی کرده خود را به عنوان نویسنده مانند یک منشور در خدمت نمایش چند وجه از یک دغدغه اجتماعی قرار دهد که آن را در جامعه و فضای زیستی پیرامونش حس کرده است.
تم انتخاب شده توسط شجاعی در اين کتاب بر مبنای یک ضرورت و واقعیت اجتماعی انتخاب شده است؛ ضرورتي که نویسنده را وا میدارد تا انسانهای پیرامونی خودش را با شیوههای متعددی روایت کند که گاه بسیار سیاه و گاه بسیار معصومانه مینمایاند.
یکی از نکات قابل توجه در این کتاب ایجاد نوعی رئالیسم ایجابی از سوی نویسنده است. منطقی که بر مبنای آن سرنوشت بسیاری از شخصیتهای داستان به صورت ایجابی حاصل از منطق انسانهایی است که در پیرامون وی زندگی میکنند و از قضا نوع زندگی آنها در جغرافیای زیستی امروز ایران امری چندان دور از ذهن نیست. از این منظر پایان سیاه سرنوشت بسیاری از این انسانها را میتوان به صورت ایجابی ناشی از نوع رئالیسم موجود در زیست و زندگی انسانهای داستان در فضای واقعی دانست. انسانهایی که تنها زاییده تخیل نویسنده نیستند و برونداد آنها خود دارای منطقی رئالستیک است.
اصرار بیش از حد نویسنده در این کتاب بر واقع بودن و نمایشی مستقیم و بدون لفافه از زشتیهای پیرامون حیات زیستی انسان شهر نشین گاهی منجر به ایجاد سوء تفاهم در زبان و بیان وی و شائبه سیاه نمایی در آثار او میشود در حالی که تلاش شجاعی در این اثر تنها نمایشی حقیقی و بیپرده از تمامی واقعیاتی است که لمسش توسط وی او را به سوی داستانی بیان کردن آنها نیز سوق داده است.
تجدید چاپ این مجموعه داستان که نگاه نویسندهاش به پرداخت و تالیف آنها پس از انتشار تاکنون تکرار نشده، - با نگاهی به سایر آثار تالیف شده توسط وی و تجربه او در سایر وادیهای نویسندگی - میتواند تجربهای بسیار خواندنی و در عین حال لذتبخش به شمار آید./ي2