بازگشايي خانه سينما با كمك از بين رفتن اختلافات سينمايي قابل حل است.

به گزارش خبرنگار حوزه سينما باشگاه خبرنگاران، نمایش و نشست نقد و بررسی فيلم «پل چوبي»  در غالب چهل و چهارمين برنامه خانه فیلم فردوس با حضور مهناز افشار(بازيگر)، خسرو نقيبي(نويسنده)،محمدرضا لطفی(منتقد) و حامد كميلي به عنوان مجري در غياب مهدي كرم پور كارگردان فيلم در فرهنگسرای فردوس برگزار شد.

ظاهرا جراحاتي كه چند روز پيش به واسطه ضرب و شتم يك موتور سوار پيش از برگزاري يك جلسه نقد ديگر  بر مهدي كرم پور وارد آمده كاملا جدي و حاد بوده كه وي هنوز مجبور به مداوا و استراحت و خانه نشيني است و به دليل وضعيت جسماني نامناسب قادر به حضور در اين جلسه نشد.


بدين ترتيب در ابتداي برنامه حامد كميلي مجري اين جلسه نامه اي را كه مهدي كرم پور براي فرهنگسراي فردوس فرستاده بود و در آن به خاطر عدم حضورش پوزش خواسته بود را قرائت نمود.
در بخشي از اين نامه آمده بود كه:

بنا بود امروز در كنارتان باشم و باهم ”پل چوبي" را به نظاره بنشينيم،اما جراحت حاصل از ضرب و شتمي كه خبرش را حتما اين روزها خوانده ايد مخل آن شد تا عليرغم ميل شديدم براي حضور در كنار مردم خوبم به فرهنگسرا بيايم.عذرخواه اين غيبت هستم و اميدوارم كه حال تان با پل چوبي خوب بوده باشد....

مهناز افشار بازيگر اين فيلم درباره شخصيت شيرين گفت: من سخنانم را با يك جمله از خود فيلم آغاز مي كنم.اينكه عشق يعني حالت خوب باشد. حال خوب غنيمت است و بايد از آن مواظبت كرد.شيرين در فيلم پل چوبي يك زن عاشق است.زني كه همواره احساس دوم بودن مي كند،اما صبوري به خرج مي دهد.او اگر مي ماند براي اين است كه عاشق است،اگر گله مي كند براي اين است كه عاشق است و اگر هم با خاطرات همسرش مشكل دارد باز از عشقش نشات مي گيرد.تمام تلاش ما خلق اين عشق بوده است.

وي ادامه داد: براي من هميشه فيلمنامه و كارگردان از درجه اهميت بالايي برخوردار بوده و اين دو عنصر نقش تعيين كننده اي در انتخاب هايم داشته،براي همين پيش آمده كه فيلمي را بازي كنم و بعدا ان را دوست نداشته باشم،اما تاكنون نشده كاركتري را كه دوست ندارم را ايفا كنم.

افشار عنوان كرد: من تجربه همكاري با مهدي كرم پور را در فيلم "چه كسي امير را كشت" داشته بوم و با سبك و سياق وي آشنا بودم.ايشان كارگردان جوان و خوش ذوقي است كه شيوه پيچيده و عجيب غريبي ندارد.متاسفانه بعضي از فيلم سازان يا به بازيگر فيلمنامه نمي دهند و يا فيلمنامه ندارند و....كه من با اين شيوه ها مشكل دارم.بازيگر بايد نقش را كامل بشناسد و در خود ذوب كند،كرم پور نيز هميشه كارش را با دور خواني آغاز مي كند و بعد از بازيگر مي خواهد تا شخصيت را پيدا كند و برايش شناسنامه طراحي كند و تا زماني هم كه شخصيت براي بازيگر كامل روشن نشده او را رها نمي كند.

افشار در ادامه اين بحث و در پاسخ به پرسش تحريمي بودن اين فيلم از سوي حوزه هنري عنوان كرد: متاسفانه من اين موضوع را دوست ندارم كه گفته مي شود فيلم هاي تحريمي به دليل همين نام و كنجكاوي مخاطب بيشتر ديده مي شوند و اساسا اين تبليغ جذابي به حساب نمي آيد.به زعم من تماشاچي اگر فيلمي را دوست دارد بايد سالن سينمايش را انتخاب كند و  برود  آن فيلم را ببيند.فيلم خوب نبايد به واسطه واژه ها فروش كند،اما اين هم واقعا درست نيست كه بعضي فيلم ها از داشتن يكسري سينماها محروم شوند.

همچنين افشار بازيگر فيلم پل چوبي بيان كرد: من از باز شدن خانه سينما خوشحال هستم.مردم اين روزها حالشان بهتر است و اين خوب بودن غنيمت است.بازگشايي خانه سينما به تنهايي كمكي نمي كند،ما بايد سعي كنيم اختلافاتمان را در سينما از بين ببريم و در كنار هم كار كنيم.سينما در طول اين سالها بسيار بالا و پايين داشته.سينما مانند يك مادر مي ماند.به زعم من هيچ اشكالي ندارد كه ده نمكي فيلم بسازد،اما بايد در كنار آن اجازه بدهيم كه ناصر تقوايي هم فيلم بسازد،رخشان بني اعتماد،بهمن فرمان آرا و خيلي هاي ديگر هم كار كنند.ما بايد و بايد ياد بگيريم كه در كنار هم و در اوج تفاوت سليقه به يكديگر احترام بگذاريم و باهم باشيم و با لبخند هركدام كار خودمان را انجام بدهيم.اگر روزي به اين نقطه رسيديم يعني از اين مسير سخت امروز رد شده ايم.

ايفاگر نقش شيرين در فيلم پل چوبي در پايان سخنانش اظهار داشت: زماني كه من شور عشق را در كنار  بهرام رادان بازي كردم هجده،نوزده سال داشتم و امروز باگذشت اين همه سال سي و پنج سالم هست و بار ديگر ما دونفر در يك فيلم مقابل هم قرار گرفتيم.اتفاقي كه براي هردو نفر ما بسيار جذاب و خوشايند بود و در طول اين سالها ما پيشنهادات زيادي داشتيم كه اين تجربه را دوباره تكرار كنيم،اما هر دو نفر ما نظر داشتيم كه اين اتفاق را براي يك كار خوب نگه داريم و با خواندن فيلمنامه پل چوبي كه بسيار قصه دلي بود به اين نتيجه رسيديم كه اين همان فيلمي است كه منتظرش  بوديم و قرار است اين همكاري تكرار شود.

در اين جلسه خسرو نقيبي نويسنده فيلم نيز صحبت هايش را با اين توضيح آغاز كرد: من بار ديگر به خاطر حضور نداشتن مهدي كرم پور عذرخواهي مي كنم.او به شدت دوست داشت تا در اين جلسه حضور داشته باشد،اما مشكل پيش امده مانع از اين اتفاق شد.به ظاهر دو دزد به قصد موبايل وي به او آسيب رسانده اند،اما پليس در تحقيقات خود اعلام كرده كه موضوع مشكوك است و ظاهرا جريان ديگري دركار بوده،چراكه درست فرداي همان روز موبايل من هم توسط دو دزد به سرقت مي رود.

وي ادامه داد: در مورد فيلم "پل چوبي" بايد اين را بگويم كه ما اقتباس آزادي از فيلم كازابلانكا داشته اين خصوصا در نيمه دوم فيلم كه نازي وارد داستان مي شود.ايده كازابلانكا اين است كه فردي كه زماني آدم سياسي بوده و ديگر هيچ آرماني ندارد تصميم مي گيرد به بطن جامعه بازگردد و ما نيز همين فكر را گرفته بوديم.

نقيبي عنوان كرد: پل چوبي قرار نبود يك تصوير مستند از سال 88 باشد.اساسا اين فيلم نه سياسي است و نه طرفدار يا منتقد جناح و جرياني خاص.اين فيلم حاصل ضرورت يك دوران بود براي من و مهدي كرم پور كه معتقد بوديم بايد درباره ان حرف زد،آن هم نه حرفهاي سياسي و جانبدارانه،بلكه مي خواستيم اين را بگوييم كه جامعه ايراني از مشروطه تا امروز ناخواسته درگير سياست بوده و زندگي انسان هايي را كه هيچ كاري با سياست ندارند را تحت الشعاع خود قرار داده.به قول يك ديالوگ از فيلم كه گفته مي شود سايست مي آيد از رويت رد مي شود و تمام حرف ما همين بوده.مضاف براينكه اگر به عاشقانه هاي بزرگ دنيا مثل همين كازابلانكا يا دكتر ژيواگو و برباد رفته نگاه كنيم مي بينيم كه قصه هاي عاشقانه در بستر يك اتفاق مهم اجتماعي رخ مي دهد و اين هم كاملا درست است،چون آدمها اصولا در شرايط سخت است كه تصميمات آني مي گيرند.به همين دليل عاشقانه ها فارغ از رويداد اجتماعي شان نيستند.

وي اظهار داشت: اين قصه در سال 83 با نام فقط دوبار زندگي مي كنيم توسط من و مهدي كرم پور نوشته شد.ما در آن مقطع تصميم داشتيم اقتباسي از فيلم كازابلانكا داشته باشيم و حاصل آن كاري شد كه يك مثلث عشقي ساده بود.اما آن قصه كار نمي كرد و جلو نمي رفت،در نتيجه كنارش گذاشتيم،چرا كه به دنبال آن بحران اجتماعي بوديم كه تنها مي توانستم فضا را به سال 57 ببريم كه در آن صورت كلا شكل و جهت ماجرا عوض مي شد.

نقيبي در ادامه درباره بحث خيانت توضيح داد: پل چوبي به هيچ وجه و حتي يك كلمه از خيانت حرف نمي زند.اين فيلم در ستايش خانواده و در حمايت عشق و تكريم عاشقي است.اين تعابير برداشت هاي شخصي عده اي است كه متاسفانه حرف فيلم را متوجه نشده اند.در صحبت هاي خانم افشار به بحث تحريم حوزه هنري و اينكه همين تحريم خودش يك تبليغ براي فيلم ها است اشاره شد كه بايد بگويم شايد چنين چيزي باعث شود كه ده درصد مخاطبان سينما بيشتر كنجكاو شوند و به ديدن اين فيلم ها بروند،اما در مقابل همين نهاد با محروم كردن فقط و فقط يك سينما آزادي باعث ضرر هنگفتي به يك فيلم مي شوند.

وي خاطر نشان كرد: .سينما آزادي تنها،جايي نيست كه مخاطب بياييد و فيلم ببيند بلكه جايي است كه تماشاگر فيلم انتخاب مي كند و هر فيلم در همين سينما روزانه بين ده تا پانزده ميليون تومان فروش دارد.حال اين عدد را ضبدر يك ماه كنيد تا ببينيد چه اتفاقي مي افتد.اين شش فيلمي كه از سوي حوزه هنري تحريم شدند آثار اجتماعي بودند كه در بخش خصوصي ساخته شده بودند و تصويرگر جامعه خود بودند.مگر توان سينماي اجتماعي و بخش خصوصي ما چه اندازه است كه اينگونه آن را نابود مي كنيم؟

محمدرضا لطفي منتقد نظر خود را درباره فيلم پل چوبي توضيح داد: پل چوبی ساخته مهدی کرم پور از چند منظر قابل بررسی و نگاه است.نخست آنکه حاشیه های ساخته شده برای این فیلم به مراتب بیشتر از خود متن است و دیگر آنکه این فیلم تقریبا بیشتر ستاره های سینمای ایران را اعم از مهران مدیری،بهرام رادان،هدیه تهرانی و....را جمع کرده تا در گیشه موفق باشد.
وي ادامه داد: پل چوبی فیلم ایده آل و بی نظیری نیست.چه در محتوا و چه در ساختار از ضعف هایی رنج می برد. اما این فیلم در بخش خصوصی ساخته شده است،بخشی که این روزها در سینمای ایران نفس های آخر خود را می کشد و دیگر کسی حاضر به سرمایه گذاری در ان نیست و بیشتر تهیه کنندگان ترجیح می دهند سود خود را در تولید از پروژه های دولتی دریافت نمایند و همین باعث نابودی کامل هنر هفتم است. 
لطفي عنوان كرد: اساسا سينما ارتباط نزديكي با دنياي شعر دارد چون زبان شعر جسارت است و زماني كه اين دو حوزه عاري از جسارت شود ديگر معنا ندارد. روح سينما جاري است كه بتواند به بيان واقعيتها بپردازد و زماني مي توان يك هنر را كاربردي دانست كه زبان انتقاد درآن جاري باشد و اگر جسارت بيان را از آن بگيريم ديگر از سينما نامي باقي نخواهد ماند. فراموش نکنیم که بعضی آثار تنها فیلم هستند و نه سینما.یک اثر سینمایی باید قادر باشد مخاطب را از خانه بیرون بکشد و او را وادار به خرید بلیط کند.چنین است که یک اثر در مقیاس فیلم باقی می ماند و تبدیل به سینما نمی شود و اثری دیگر وارد چرخه صنعتی سینما می شود. این نگاه در تک تک عناصر پل چوبی کاملا به چشم می خورد،از کارگردانی و فیلمنامه گرفته تا انتخاب بازیگران و فیلمبرداری و طراحی صحنه،هرچند در خصوص بازيگران فيلمساز به ظرفيت بازيگران توجه نكرده و از قابليت بازيگران بهره اي نبرده و تنها ويتريني از بازيگران را به تصوير كشيده است.

وي ادامه داد: لحن فيلم در بعضي موارد به سينماي مستند و در بعضي صحنه ها شديدا به سينماي كلاسيك گرايش پيدا مي كند و اين دوگانگي لحن،اگرچه آزار دهنده نيست اما در فيلم به چشم مي خورد./ي2
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.