"خاطرات یك سرباز" رشادت‌ها و خاطرات سربازان وطن است كه دكتر كمال شكوفه آنرا به نگارش درآورده، بزودی توسط سوره مهر به چاپ ششم می‌رسد.

به گزارش حوزه ادبیات باشگاه خبرنگاران به نقل ازسوره مهر، كتاب حاضر، خاطرات داستانی به هم پیوسته كمال شكوفه از سربازان وظیفه ارتش در دفاع هشت ساله است كه آن را در 241 صفحه به صورت فصل‌گونه در آورده است.
 
وی تمام این خاطرات را در دفترچه‌های صد برگی معمولی و با خودكار آبی یادداشت می‌كرده كه پس از خدمت سربازی به دو جلد رسید.
 
دكتر كمال شكوفه، كه در سال هشتاد و هشت دار فانی را وداع گفت همان طور كه آرزو داشت و در جای جای كتاب به آن اشاره شده است، پس از پایان خدمت سربازی در دانشگاه پزشكی رشت پذیرفته شد و تا زمان حیاتش در فومن استان گیلان به كار طبابت اشتغال داشت.
 
داستان از رفتن او به جبهه، آشنایی با فضای جبهه و جنگ، خاطرات سربازان و فرماندهان، خدمات بهداری در پشت جبهه، اتمام جنگ، بازگشت به خانه، آغاز دوبارة تحصیل و سرانجام پزشك شدن را در یك چشم به هم زدن برای خواننده به تصویر روایی می‌كشد.
 
سالهای دوری از خانه، فداكاری، ایثار، شهادت همرزمان، خنده و شوخی در فضای دردآلود جنگ، سادگی و صمیمیت و جلوه‌های طبیعی جنگ در جبهه‌های جنوب و جنوب غربی، بازگشت به دانشگاه و طبیب مردم شدن از محتوای اصلی كتاب است.
 
احمد دهقان، داستان و خاطره نویس درباره این كتاب گفته است: 50 درصد كسانی كه در جنگ شركت كردند، سربازانی بودند كه زندگی این گروه با داوطلبان كاملاً متفاوت بوده است. این كتاب به فرهنگ سربازی پرداخته، چون خود نویسنده 2 سال ابتدایی جنگ را در جبهه ها بوده و با موقعیت خاصی كه داشته (امدادگری) توانسته لحظات بدیع جنگ را ببیند و یك اثر خوب بیافریند.
 
وی معتقد است: در این كتاب وقتی خاطراتی از عملیات بیت المقدس بیان می شوند، به نوعی به تحول فكری سربازان می پردازد. به همین خاطر وقایع كتاب لحظه به لحظه جالب تر می شوند و چون نویسنده به عنوان امدادگر همه جا حضور داشته، مثل راوی "وداع با اسلحه" جزییات صحنه ها را برای مخاطب بازگو می كند كه بیان همین جزییات، كتاب را منحصر به فرد كرده است.
 
در قسمتی از متن كتاب اینگونه آمده است: وقتی سر برانكارد را گرفتم و بلند كردم، خون شهید روی برزنت برانكارد جاری شد و شرشر به داخل پوتینم ریخت. پوتینم پر خون شد و وقتی به راه افتادیم صدای شلپ‌شلپ آن مرا ناراحت می‌كرد. چاره‌ای نبود. می‌بایست هر چه زودتر او را به نزدیك آمبولانس می‌بردیم؛ چون هر آن احتمال داشت خمپارة دیگری بیفتد و ما هم به سرنوشت آن سه شهید دچار شویم...
انتهای پیام/ص
برچسب ها: خاطرات ، چاپ ششم ، سوره مهر
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار