افغانستان به علت قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشم محل پیوندگاه تمدن‌های بزرگ جهان و یکی از مهم‌ترین مراکز بازرگانی عصر باستان به شمار می‌رفته‌ است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، "افغانستان" به‌دلیل قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشم محل پیوندگاه تمدن‌های بزرگ جهان و یکی از مهم‌ترین مراکز بازرگانی عصر باستان به شمار می‌رفته‌ است.

 این موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی "افغانستان" در شکل دادن موزائیکی غنی از فرهنگ‌ها و تمدن‌های بزرگ همچون ایرانی، آسیای مرکزی، خاورمیانه و آسیای جنوبی در این کشور نقش مهمی داشته‌ است.

 از عصر پارینه‌سنگی و طی دوره‌های تاریخی، مردم افغانستان یا همان ایرانیان شرقی باستان، جایگاه عمده‌ای در معرفی و گسترش ادیان جهانی و نقش مهمی در بازرگانی و دادوستد داشته و گهگاه کانون مسلط سیاسی و فرهنگی در آسیا بوده‌اند.

 تندیس‌های گلی کوچک و ساده از دورهٔ نوسنگی که احتمالا ایزدان محافظ بودند در تمامی پایگاه‌های باستان‌شناسی از خاور‌میانه تا هند یافت می‌شوند.

در افغانستان هم این پایگاه‌ها در "مندیگ"، "ناد‌علی" و تپهٔ "ده‌ مراسی " واقع هستند؛ سردیس سنگی کوچک که با همتاهای آن در میان‌رودان (بین‌النهرین) مشابه‌ است، نشان می‌دهد که این سردیس مربوط به یک نجیب‌زاده است.



باختری‌ها و بعدها کوشانیان و جانشینان آنها، با الهام گرفتن از سنت بومی ایرانی خود و سنت یونانی، با چهره‌نگاری شهریارانشان بر روی سکه‌ها، گونه‌ای مهم از هنر و منبعی غنی از داده‌های تاریخی را بوجود آوردند.

چهره‌نگاری‌های شاهان را می‌توان بصورت حکاکی‌شده بر مدخل معابد سنگی و یا بر روی دیوارهای نیایشگاه‌ها یافت.

تاثیرپذیری از هنر غرب، در دورهٔ شاهنشاهی ماد و یا در هر صورت، در طی فتوحات کوروش بزرگ و داریوش بزرگ در سده‌های ششم و پنجم پیش از میلاد آغاز شد.

 آثار بجای‌مانده از این دوران در "ناد‌علی"،" قندهار"، "بلخ"، "طلاتپه"، "آلتین‌تپه"، و دهانه غلامان یا زرین، پایتخت سرزمین باستانی زرنگ قابل مشاهده‌ است.

 تاثیر فرهنگ یونانی در این شهرها به دوران فتوحات اسکندر مقدونی در سدهٔ چهارم پیش از میلاد برمی‌گردد. جانشینان اسکندر در مشرق‌زمین، یعنی سلوکیان، اشکانیان (پارت‌ها)، یونانی‌باختری‌ها و ساسانیان در واقع ناقلین واقعی هنر یونانی ایرانی در عصرشان (سدهٔ سوم پ. م - سدهٔ ششم میلادی) بودند.

 تاثیر هنرشان در معماری (نقشه‌های شهرها و دژها، ستون‌ها، بناهای شهری و غیره)، تندیس‌گری (ستون‌های شبه‌کُرینتی، سرستون‌های فرتوردار، نقش و نگارهای گُل‌دار و طومارشکل)، و نگارگری قابل رویت است که در آن عناصر تزئینی در مغاره‌های سنگی تا حد زیادی مدیون به هنر ساسانی است.

مردمان کوچ‌نشین (چادرنشینان) استپ‌ها، زرگرهای سکایی تاثیریافته از هنر یونانی و صنعتگران جنوب سیبری و اردوس هم سنت‌ها و سبک‌هایشان را به افغانستان انتقال دادند.

در سدهٔ اول میلادی، راهبان بودایی منطقهٔ گنگ در هند، برای نیایشگاه‌هایشان نمادها و نگاره‌هایی آفریدند که بسرعت در منطقه متداول شد. این هنر پیکرنگاری که از سرزمین‌های باستانی هند و گندهارا الهام گرفته شده بود تا عصر پیدایش اسلام دوام پیدا کرد.
 
هنر باستانی افغانستان نخستین بار در گنجینه‌های موجود در مدخل استوپه‌هایی بودایی نمایان شد که بطور تصادفی توسط گردشگران یا باستان‌شناسان کشف شده‌بودند.

گنجینه‌های بگرام، که پیشینهٔ آنها به سده‌های اول و دوم میلادی برمی‌گردد، طی سال‌های ۳۹-۱۹۳۷ توسط ژوزف هکن (Joseph Hackin) و تیم وی در هیئت باستان‌شناسی فرانسه در افغانستان کاوش شد.













این گنجینه شامل ظروف شیشه‌ای، ظروف و تندیس‌های برنزی، قالب‌های گچی با بن‌مایه‌های یونانی، و اشیائی است که اغلب آن از مناطق مدیترانه آمده‌ بودند.

 این گنجینه همچنین متشکل از قطعات چوبیِ سامان (اثاثه) خانه‌ است که با عاج هندی حکاکی و تزئین شده‌اند. ظروف مشروب‌نوشی چینی نیز گواه بر استفاده از راه ابریشم است.
 
"طلاتپه"، گنجینهٔ دیگری است که از شش گور (پنج زن و یک مرد) بدست آمده‌ و تا آن‌زمان بخوبی نهفته و دست‌نخورده باقی مانده‌ بودند.

 اجساد مدفون در این گورها در پارچه‌هایی ظریف پوشانده شده‌ بودند که از مدال‌های زرین دوخته شده‌، و جامه‌های آن‌ها از تارهای طلایین بافته شده و با مروارید نقش‌دوزی شده‌ بودند.






شمشیرها و خنجرهای آن‌ها در غلاف‌های طلایی و تزئین‌شده با نقش‌هایی از حیوانات، جای گرفته‌ و کمربندهای آن‌ها با نقش‌های مدالی آذین داده شده‌اند؛ گردنبندها و آویزه‌ها با ایزدان ایرانی و یونانی، همچون کوبله (Cybele) به شکل ایزدبانوی حیوانات نقش‌نگاری شده‌اند.






 گمان می‌رود این آثار هنری توسط زرگران سیتی (Scythian) یا سکایی ساخته شده‌باشد که در خدمت شاهزادگان کوچ‌نشین سرزمین باختر بودند و در سرزمین گندها را تندیس‌هایی تهیه می‌کردند که هنر بکار رفته در آن تلفیقی از هنر یونانی-پارتی و هنر مردمان باشنده استِپ‌ها بوده و شامل زبورآلات و تندیس‌هایی از بوداسف می‌شده‌ است.

جنیوس حامل دستهٔ گل، بدست‌آمده از نیایشگاه تپه‌کلان در پایگاه باستان‌شناسی هده در افغانستان، سده‌های چهارم و پنجم پس از میلاد است.
 
هنر اسلامی

هنر اسلامی یکی از دوران‌های شکوهمند تاریخ هنر و یکی از ارزشمندترین دستاوردهای بشری در عرصه هنری به‌شمار می‌آید و شامل انواع متنوعی از هنر همچون معماری، خوشنویسی، نقاشی، سرامیک و مانند آن‌ها می‌شود.

 خوشنویسی بارزترین هنر اسلامی بوده ،در سرزمین‌های اسلامی خط زیبا را نه فقط در نگارش قرآن، بلکه در اغلب هنرها به‌کار می‌بردند.

 در خوشنویسی میر‌علی تبریزی هروی (درگذشت: ۸۵۰ ق./۱۴۴۷) را واضع خط نستعلیق معرفی کرده‌اند و میر علی هروی (درگذشت: ۹۵۱ ق./۱۵۴۴) ملقب به کاتب‌سلطانی از سرآمدان نستعلیق‌نویسی و از خوش‌نویسان بزرگ قرن دهم هجری است که خط او از نظر رعایت اصول، استحکام و همواری، صفا و شأن، تا زمان خود بی‌همتا بوده‌ است.










هنر نگارگری یا نقاشی هرگز آنگونه که در هنر مسیحیان یا بودائیان مورد احترام بوده در سرزمین‌های اسلامی مورد توجه قرار نگرفته‌ است. نقاشی اسلامی به‌تدریج در سرزمین‌های اسلامی اهمیت یافت.

با سقوط خلافت عباسی طی دوره ایلخانی هنر و نقاشی رشد شگرفی کرد، تاثیر هنر چینی و نقاشی‌های آسیای شرقی و مرکزی در این دوران مشهود است.

سنت نقاشی ایلخانی در دورهٔ تیموریان پی گرفته شد و در دورهٔ صفوی به اوج رسید، کمال‌الدین بهزاد، بزرگ‌ترین و مشهورترین نقاش (مینیاتور) اهل هرات عصر تیموری در قرن دهم هجری بود.
 
شاید یکی از مهم‌ترین نمودهای هنر اسلامی معماری باشد، به‌ ویژه مساجد چهار ایوانه و ستون‌دار که معرف هنر معماری اسلامی است.

این عمارت‌های باشکوه، می‌تواند نأثیر فرهنگ‌های متفاوت در درون تمدن اسلامی را نشان دهد. از نخستین بناهای اسلامی در افغانستان مسجد نه‌گنبد (حاجی پیاده یا نوبهار باستان) در بلخ است که در نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی به سبک سامانی بنا شده‌است.

حکومت غزنویان از نظر هنردوستی و توجه به شاعران فارسی‌سرا از اهمیت بالایی برخوردار است. در زمان سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود غزنوی به مرکز سیاسی و فرهنگی آسیای میانه و هند تبدیل می‌شود.

 آثار آن را می‌توان در تعداد زیادی از ویرانه‌های بناهای یزرگ و عظیمی نشان داد که هنوز در اطراف و محلات غزنی پراکنده‌اند. مولفین اولیه اسلامی عصر غزنویان، از تعداد زیاد باغ‌ها، مساجد، مناره‌ها، مدرسه‌ها و قصرهای غزنی یاد می‌کنند.

 از آثار به جای‌مانده از عصر غوریان در افغانستان، منار جام در ولایت غور است که در سدۀ دوازدهم میلادی، در عصر سلسلۀ غوریان بنا شده و گمان می‌رود این منار یا بُرج پیروزی نمایانگر شهر فیروزکوه، پایتخت سلسلۀ غوریان باشد.





منار جام ۶۵ متر ارتفاع داشته و متشکل از یک قاعده هشت ضلعی است که ۹ مترعریض بوده و ۴ استوانه مخروطی مانند در بالای آن است. در اینجا یک راهزینه دوگانه درداخل قاعده و استوانه اولی است.

 تمام برج  از خشت پخته ساخته شده، در بیرون بواسطه خشتکاری تزئینی پوشانیده شده، بشمول شبکه‌کاری‌های که تشکیل‌کننده کتیبه‌ها و سوره ۱۹ قرآن (مریم) است.

درهمسایگی جام یک‌تعداد زیاد استحکامات و برج‌ها کشف شده‌، اینها شاید بخشی از کارهای دفاعی محافظت کننده قلب سرزمین امپراطوری غوری باشد.

 در سال ۲۰۰۲، مرکز حفظ میراث جهانی یونسکو خواستار ثبت این منار در فهرست میراث فرهنگی جهان شد.

 یکی از آثاربزرگ غوری‌ها، مسجد جامع بزرگ هرات است. این مسجد شامل قبر غیاث‌الدین محمد غوری نیز است که در ۳-۱۲۰۲ در هرات می‌میرد. یادگار مهم دیگر مدرسه شاهی مشهد در شمال‌شرق هرات بامتداد ساحل چپ رود مرغاب است.

 بقایای غوری‌ها یا حداقل تعمیرات مربوط به زمان غوری‌ها در بامیان (شهر ضحاک و شهر غُلغُله) و در چشت غرب هرات نیز تشخیص شده‌ است. یک منار مشهور از این‌زمان، منار دولت آباد در شمال بلخ است که در اوایل سدۀ ۱۲ ساخته شده‌ است. بالاخره کمان (تاق) مشهور بست نیز می‌تواند مربوط به دوران غوری‌ها باشد.

این ساختمان در پای ارگ بست برافراشته شده و شاید مدخلی برای یک مسجد بزرگ یا خود ارگ باشد. تزئینات این کمان با منار دولت آباد قابل مقایسه‌ است.
 
دورهٔ تیموریان ۷۷۱ – ۹۱۱ ه‍. ق/۱۳۷۰ - ۱۵۰۶ م) به رغم نابسامانی و منازعات داخلی و خارجی، دوره رونق فرهنگ، هنر، ادبیات، تاریخ، ریاضی و نجوم بود.

دربار هرات به‌سبب هنرپروری و هنرمندی فرمانروایان تیموری، محل تجمع و آمد و شد هنرمندان و ادیبان برجسته بود.تیمور با اینکه بسیار خونریز بود ولی به دانش و هنر علاقه نشان می‌داد. از این‌رو هنرمندان و صنعتگران از کشتارهایش در امان بودند.

فرزند او شاهرخ و نوه‌هایش الغ‌بیگ، بایسنقر میرزا و ابراهیم میرزا نیز این سیاست را پی‌گرفتند. هنر نقاشی و خوشنویسی در دوره تیموری به شکوفایی قابل توجهی دست یافت.

 فرمانروایی شاهرخ را سرآغاز یک عصر جدید و تجدید حیات در بعضی از انواع هنر معرفی کرده‌اند. در کتاب‌های پدیدآمده در این دوره شامل نفیس‌ترین مینیاتورها و استادانه‌ترین خوشنویسی‌ها هستند که به زیبایی تمام صحافی و جلدآرایی گشته‌اند.

پاره‌ای از زیباترین نقاشی‌ها، ریشه در مکتب هرات دارند که بطور کامل با حمایت شاهزاده‌های تیموری در شهر هرات شکل گرفت و استاد بزرگ نقاشی یعنی کمال الدین بهزاد برخاسته از چنین مکتبی است.

خطوط زیبای فارسی نظیر خط نستعلیق در دوره جانشینان تیمور شکل گرفت و آخرین مراحل تکاملی‌اش را در این دوره طی نمود. همچنین پاره‌ای از زیباترین آثار معماری ایرانی در این دوره به وجود آمد که از آن جمله می‌توان به مسجد گوهرشاد در مشهد و مسجد جامع گوهرشاد در هرات اشاره کرد.

 سلطان حسین بایقرا از فرمانروایان متاخر تیموری نیز حامی هنرها، علوم و ادبیات بود. ابوسعید پادشاه توانا، با کفایت، هنردوست این خاندان نیز خود هنرمندی قابل بود. میراث فرهنگی و هنری تیموریان در دوران صفوی در ایران و گورکانیان در هند پی گرفته شد.

برگی از هنر نگارگری (مینیاتور) توسط کمال‌الدین بهزاد، نگارگر عصر تیموریان و اهل هرات، که صحنه‌ای از نبرد بین تیمور و سلطان مصر را نشان می‌دهد، در  کاخ گلستان تهران خودنمایی می‌کند .


انتهای پیام/

منبع: وبلاگ افغانستان فردا
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار