"گریز" فیلم بدی است، واقعاً هم بد است! هیچ نکته مثبتی در فیلم مشاهده نمی‌شود.

به گزارش حوزه سینمای جهان باشگاه خبرنگاران به نقل از مووی مگ؛ ماه سپتامبر در هالیوود، اغلب به فیلمهایی اختصاص می یابد که در طول سال به دلایل مختلف، توان رقابت با آثار بعضاً متوسط هالیوود را هم ندارند و منتظر می مانند تا در این ماه به اکران عمومی درآیند. البته نباید فراموش کرد که بسیاری از آثار مستقل و خوب هالیوود که با بودجه های پائین ساخته می شوند نیز ماه سپتامبر را برای اکران انتخاب می کنند تا بتوانند تماشاگران بیشتری را به سالن های سینما بکشانند. 

اما این وضعیت در مورد " گریز " صدق نمی کند. این فیلم نه مستقل است و نه خارج از بدنه اصلی هالیوود محسوب می شود. " گریز " اثری است که سازندگانش هم می دانستند قرار است تبدیل به چه فاجعه ای شود ، به همین جهت تاریخ اکران فیلم را مدتها به عقب انداختند و حتی زمانی که طرفداران سلنا گومز به این تاخیرها اعتراض کردند ، عنوان شد که این تاخیرها دلایل فنی دارد! حال این فیلم در ماه سپتامبر ( این ماه را به نوعی، ماهِ فیلمهای ضعیف هم عنوان می کنند ) به اکران درآمده و شعار احمقانه " سرعت اهریمنی " نیز در تمامی تبلیغات فیلم به چشم می خورد که دقیقاً وصف حال و روز فیلم است.

داستان درباره مرد جوانی به نام برنت ( اتان هاوک ) است که سابقاً در مسابقات اتومبیل رانی موفقیت های بسیاری کسب کرده بود. بزودی طبق یک نقشه از پیش تعیین شده و به دلایل شخصی، همسرِ برنت ، توسط یک بدمن کلاسیک! ( جان وویت ) دزدیده می شود و وی در قبال آزادی همسرِ برنت، از او می خواهد تا کارهایی را انجام دهد که برنت عادت به انجامشان ندارد ولی در شرایط کنونی مجبور است تا بپذیرد. برنت که کاملاً درمانده و ناتوان شده، در میانه راه با یک دختر سارق که اتفاقاً یک هکر موفق هم است ( سلنا گومز ) آشنا می شود و این دختر جوان و برنت تیمی2 را تشکیل می دهند و ....

" گریز " فستیوالی از اشتباهات فیلمسازی است که همه را یکجا در خود دارد. فیلم از آغاز تا پایان سردرگم است و تکلیفش با مخاطبش مشخص نیست. به نظر می رسد که گرگ مکسول پارکر و شان فینگان در اولین تجربه نویسندگی خودشان ، به اندازه کافی حماقت و سهل انگاری به خرج داده اند تا " گریز " تبدیل به یکی از بدترین آثار سال 2013 باشد! 

" گریز " شروعی آشنا دارد. راننده ای که در کار خودش بهترین است و هیچ رقیبی برایش پیدا نمی شود. اما توانایی های وی در ادامه دچار چالش می شوند و وی باید از آنها در راه خلاف استفاده کند. این داستان کلیشه ای و متعلق به دهه ی هشتاد ، دقیقاً به سبک و سیاق کلاسیک خودش روایت می شود و المان های فیلمسازی مدرن کمتر در آن مشاهده می شود. اما متاسفانه مشکل " گریز " نه تنها سوژه کلیشه ای و احمقانه اش ( سوژه ای که اینروزها می توانید نیکلاس کیج را به عنوان بازیگر اصلی این نوع فیلمها ببینید ) بلکه روایت بدتر آن است که کورسوی امیدها را هم درباره فیلم از بین می برد. 

تماشای نحوه روایت داستان نصفه و نیمه " گریز " ، یکی از سخت ترین اتفاقاتی است که می تواند برای یک تماشاگر سینما رخ دهد و اگر شما از آن دسته تماشاگرانی باشید که اغلب در هنگام فیلم دیدن ، برای کارگردان و داستان سخت میگیرید، این موضوع می تواند منجر به ایجاد یک بحران روحی در شما شود چراکه " گریز " دقیقاً اثری خالی از مغز است که هیچ ایده ای برای پیشبرد داستانش ندارد.

شخصیت منفی فیلم در مجموع ، تنها کاری که انجام می دهد این است که برنت را به موقعیت های خاصی (3 همانند ایده عجیب و غریب سرقت یک اتومبیل ) سوق می دهد که امکان ندارد پس از انجام آن، چند ماشین به دنبالش نیفتند و چند دقیقه ای تعقیب و گریز مشاهده نشود. به نظر می رسد که نویسندگان پیش از نگارش اولین فیلنامه شان ، مدت زمان بسیاری را با GTA صرف کرده اند و یکی از ماموریت های این عنوان را به عنوان فیلمنامه " گریز " در نظر گرفته باشند! البته ریزه کاری های ماموریت های GTA به مراتب بیشتر از " گریز " است. 

تعقیب و گریز ها هم در " گریز " خلاقیتی ندارند و اجرای سکانس های اکشن به بدترین شکل ممکن شکل گرفته است. در تبلیغات پیش از فیلم و صحبت های مکرر سازندگان، عنوان می شد که تصادفات فیلم همگی واقعی بوده و خبری هم از CGI در آنها نیست.

 این ادعای فیلمسازان تا حد زیادی درست و قابل قبول است اما مشکل اینجاست که عدم استفاده از CGI و بالطبع عدم خلاقیت تیم جلوه های ویژه فیلم، باعث شده تا در کل مدت زمان فیلم شاهد وقوع تصادفاتی یکنواخت باشیم که اغلب با به پرواز در آمدن ماشین ها و پیچ خوردنشان در آسمان منتهی می شود. متاسفانه اکشن " گریز " هم همانند فیلمنامه بی سر و ته اش ، دچار ضعف های مفرط در اجراست و ارزش و جایگاه اثر را تا حد یک فیلم تلویزیونی کاهش داده است.

اتان هاوک هم که یکی از محترم ترین بازیگران هالیوود شناخته می شود و هرکسی باید به احترام آثار مستقل اش ، کلاه از سر بردارد، در " گریز " فاصله زیادی با فاجعه ندارد و ثابت می کند که برای بازی در این نوع آثار ساخته نشده است.هاوک بازیگر بسیار خوبی است که سه گانه های بی نظیر " پیش از طلوع " ، " پس از طلوع " و " پیش از نیمه شب " را در کارنامه هنری اش دارد اما " گریز " مشخصاً یک پیغام آشکار برای هاوک محسوب می شود تا بیشتر حواسش را معطوف به انتخابهایش کند. در کنار هاوک در این فیلم، سلنا گومز حضور دارد که این حضور آشکارا 4به سقوط فیلم کمک کرده است.

گومز که از دنیای دیزنی و خوانندگی به سینما آمده، در اولین فیلمش با درجه بندی سنی PG-13 حضور پیدا کرده و باید گفت که این درجه بندی سنی باعث شده تا او کمی از فرم و شکل همیشگی اش به دور باشد و تظاهر به یاغی بودن هم داشته باشد! اما صورت و رفتار سلنا گومز، دقیقاً در نقطه مقابل شخصیتی است که وی آن را ایفا می کند. به نظر می رسد که سازندگان به این نکته واقف نبوده اند که سلنا گومز خواننده محبوب دختران نوجوان است و تصویری که از وی تا به امروز در ذهن ها نقش بسته ، دختری ساده و دوست داشتنی و البته کاملاً با ادب بوده. اما در " گریز " وی نقش شخصیتی بی اعصاب را ایفا می کند که حال و حوصله خودش را هم ندارد و تماشای گومز در این نقش، می تواند روز خراب شما را به حدی خوب کند که حتی به هنگام خوابیدن هم لبخند به لب داشته باشید! 

"گریز" فیلم بدی است، واقعاً هم بد است! هیچ نکته مثبتی در فیلم مشاهده نمی‌شود. بازی بد بازیگران، عدم وجود خط روایی مشخص در فیلمنامه، شخصیت پردازی بد، دیالوگ های بد، اکشن خسته کننده و پایان بندی کلیشه ای . همه این موارد از " گریز " فیلمی ساخته که برای تماشایش نیاز یک اعصاب پولادین دارید.

انتهای پیام/ص
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.