حجت‌‌الاسلام سید علی خمینی گفت: رهبری از ابتدا تا امروز بر این اندیشه ایستاده‌اند که راه ما همان راه امام و اصول ما بر همان اصولی استوار است که امام بر آن معتقد بودند لذا اندیشه امام متن مقدس نظام جمهوری اسلامی است. از امام خط و متن و صحبت‌های بسیاری وجود دارد که شاکله‌ اصلی اندیشه امام را به خوبی نشان می‌دهند.

به گزارش حوزه احزاب باشگاه خبرنگاران،‌ به نقل از پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران حجت‌ الاسلام سید علی خمینی نوه گرانقدر حضرت امام خمینی سلام الله علیه در گفتگویی به پرسش‌هایی در حوزه اجتهاد در اندیشه و دوران امام خمینی سلام الله علیه و چگونگی تطبیق سیره و نظر امام پاسخ داده است.

سید علی خمینی متن امام را متن مقدس انقلاب و فاصله گرفتن از امام را مخل مقبولیت و مشروعیت نظام می‌داند، در این حال معتقد است که داوری در خصوص تطبیق سیره و متن امام در دوران نخست، با توجه به دور شدن از  آن دوران، نیازمند دقت و ظرافت فوق العاده است.

گوشه‌هایی کوتاه از این گفتگو در پی می‌آید:
 
اخیرا مباحثی با عنوان ضرورت اجتهاد در اندیشه حضرت امام خمینی (ره) مطرح شده است. از دیدگاه شما مفهوم و ضرورت این اجتهاد به چه معنا است؟

ما می‌توانستیم بعد از امام بگوییم که دوران امام تمام شده و امروز جدای از گذشته است. بعضی این حرف را زدند که دوران امام تمام شده و امروز دوران جدیدی است که نسبت به قبل منقطع است. در حالی که رهبری از ابتدا تا امروز بر این اندیشه ایستاده‌اند که راه ما همان راه امام و اصول ما بر همان اصولی استوار است که امام بر آن معتقد بودند. لذا اندیشه امام متن مقدس نظام جمهوری اسلامی است. از امام خط و متن و صحبت‌های بسیاری وجود دارد که شاکله‌ اصلی اندیشه امام را به خوبی نشان می‌دهند.
 
اختلافاتی که امروزه بین جناح‌های چپ و راست وجود دارد که هنوز هم خود را مقید به خط اصیل امام می‌دانند، به این معناست که اجتهاد وجود دارد. در زمینه مشروعیت نظام، جایگاه شورای نگهبان، رابطه قوا با یکدیگر و رابطه رهبری با قوا و هم‌چنین حدود اختیارات ولی فقیه هم اجتهادهای مختلفی وجود دارد.
 
از کجا باید بفهمیم که اندیشه امام امروز هم در متن اصلی جامعه قرار دارد؟
 
به جز زمزمه‌های نادری که وجود دارد، متن و سیره امام بی شک متن اصلی نظام ما در حیطه ادعا است اگرچه حرف‌هایی هم زده می‌شود که دوران امام گذشته.  اگر آن حرف‌ها امروز قرائت رسمی جمهوری اسلامی بود، شاید راحت‌تر می‌توانستیم بگوییم که متن امام متن اصلی نیست. اما امروز می‌بینیم که از طرف رهبری آن حرف منکوب می‌شود و از طریق تمام نهادهای رسمی حرف امام حجت است و متن امام به عنوان متن مقدس انقلاب به شمار می‌رود.
 
اما در مقام عمل اگر بپرسید که ما در عمل چقدر حکومت هستیم، چقدر اسلامی هستیم؟ و چقدر جمهوری هستیم؟، باید بگویم که ما در عمل همان مقدار امامی هستیم.
 
دلایل تنزل میزان احساس رضایت‌مندی در میان بخش هایی از مردم در سالهای اخیر چیست؟
 
بنده در انتخابات سال 88 قبل از حوادث رخ داده، در یک سخنرانی بیان کردم که انتخابات باید تجلی دوستی باشد و نه جنگ داخلی و گفتم: سخن گفتن و منحصر کردن انقلاب در آب و نان خیانت به انقلاب است. زیرا بحث آب و نان وظیفه جمهوری اسلامی نیست. بلکه وظیفه هر حکومتی است. یعنی هر حکومتی که اسم حکومت داشته باشد، و قرار است نظم و نسق یک جامعه در دست او باشد، باید به این مسائل بپردازد. چنانچه امام علی(ع) هم فرمودند؛ لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أمیرٍ بَرٍّ أو فاجِرٍ. یعنی هر کس امیری می‌خواهد و نظام باید نظم و نسق داشته باشد.
 
لذا حل مسائل و مشکلات مردم به بحث حکومت باز می‌گردد. متأسفانه ما در بسیاری از مواقع در قید اول مانده‌ایم و تجربه آن را نداشته ایم. نظام ما جوان بوده‌ است و البته دشمنان ما هم بعضاً تجربه نداشتند. اما اگر با تجربه امروز به 30 سال گذشته باز گردید دوستان و دشمنان ما هم آن‌طور که رفتار کردند، عمل نخواهند کرد. لذا خیلی زمان‌ها ما در حکومت‌داری بی‌تجربه عمل کردیم. اما هرچه جلوتر برویم، این تجربه بیشتر می‌شود.
 
امروز که دولت تغییر کرده، قرار نبوده که یک سری آدم‌هایی که تجربه ندارند سر کار بیایند. و دیدید که  آدم‌هایی آمدند که در کارنامه کاری خود وزیر و نماینده مجلس و کاره‌ای بوده‌اند. حتی اگر همان دولت قبلی هم سر کار بیاید، خواهید دید که تغییرات بسیار با تجربیات بالاتری خواهد داشت. لذا اگراین‌ها را کنار هم قرار دهیم، بسیاری از مشکلات ما ناشی از تحقق حکومت است که بی‌تجربه بودیم و بلد نبودیم.
 
جدای از تفاوت‌هایی که در دهه نخست بین سیره و متن می‌بینیم، آیا می‌توان رخدادها و شیوه عملکردی سالهای نخست انقلاب را به سالهای اخیر تعمیم داد و خواهان تطبیق اقدامات با همان سیره شد؟
 
ما آمدیم و از حوادث تاریخی استفاده کردیم. مثلا طلحه و زبیر که هستند؟ یا امیرالمومنین(ع) و سیدالشهدا که هستند؟ به نظر بنده حوادث تاریخی از حیث فلسفی به سختی قابل عبرت گیری هستند.
 
البته بعضی حوادث هستند که در همیشه تاریخ می‌توان در مورد آن‌ها صحبت کرد. به عنوان مثال شما همیشه می‌توانید بگویید که در حادثه کربلا چه کسی ظلم کرد. اما بسیاری از حوادث دیگر را هم نمی‌توان قضاوت کرد.
 
ما در مورد حوادث دوران نخست انقلاب بسیاری از قضایا را نمی‌دانیم و برخی دیگر را هم فراموش کرده‌ایم. بعضی که می‌گویند امام در پاریس یک حرف زد و در ایران هم حرفی دیگر، باید بدانند که امام یک حرف واحد داشت، آنها بودند که نخواستند بشنوند.
 
امام به عنوان نماد مقابله بود و آنها مجبور بودند تا در کنار امام باشند. امام هم می فرمودند که آنها از اول هم با ما نبودند. بعضی هم به صراحت بیان کردند که ما امام را نگاه می‌کردیم به عنوان این‌که شاه را بیاندازد. اما بعد از سقوط شاه چون توان اداره ندارد و آخوندها نمی‌توانند حکومت را بچرخانند، خودمان حکومت را خواهیم گرفت. اما دیدند که آخوندها بسیار قدرت‌مندتر از این بودند که حکومت را واگذار کنند. لذا خیلی وقت‌ها امام یک حرف زد، اما آنها نخواستند بشنوند.امام بحث ولایت فقیه را هم مطرح کرد، اما بعضی نمی خواستند بشنوند.
 
در مورد حوادث انقلاب هم اگر زودتر از این می‌شد داوری کرد و همان زمان صحبت می‌شد و قضیه باز می‌شد جواب دادن به آن ممکن بود. مثلا در مورد آقای شریعتمداری امروز افراد مختلف حرف‌های متفاوتی می‌زنند. یکی می‌گوید مریض بود و رسیدگی نشد و دیگری می‌گوید که «من دکتر او بودم و هر کاری فکر کردیم لازم است انجام دادیم اما اصلا بعضی مرض‌ها معلوم نمی‌کند و وقتی بفهمید کار تمام شده است». مثلا آقای گلپایگانی به بیمارستان رفت اما دیر شده بود. و یا آقای منتظری از حیث انتقال به بیمارستان ممنوعیتی نداشت و می‌توانست به بیمارستان برود، اما در خانه فوت کرد. بالاخره ما برای داوری نسبت به حوادث گذشته از چند جهت با مشکل رو برو هستیم.
 
برخی با اشاره به این فرموده حضرت امام خمینی که "...حکومت مى‏ تواند قراردادهاى شرعى را که خود با مردم بسته است، در موقعى که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو کند ..."؛ نتیجه گیری می کنند که به این شیوه احتمال تمرکزگرایی بیش از اندازه و حتی دیکتاتوری وجود دارد و مردم نمی توانند اطمینان داشته باشند که قرارهایشان با حکومت یک جانبه و به دلایل واهی یا منفعت گروهی یا تشخیصی ناصواب لغو نشود. دیدگاه شما چیست؟
 
این مسأله ربطی به دیکتاتوری ندارد و خاص ولایت فقیه هم نیست. بلکه هر حکومتی می‌تواند این کار را انجام دهد و کاملا عقلایی قلمداد می‌شود. لذا وقتی امام این را می‌گوید، این جمله، اندیشه امام در حیطه اقتدار حکومت است. اندیشه امام نسبت به حکومت عقلایی (چه دینی و چه غیر دینی) این است که حکومت می‌تواند این کار را انجام دهد و مطابق با جمهوریت و مشروعیت نظام است، البته اگر شرایط خود را داشته باشد.
 

انتهای پیام /
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار