به گزارش
خبرنگار سیاسی باشگاه خبرنگاران، استقلال یکی از ارکان رکین انقلاب اسلامی ایران بوده است؛ از آغاز نضج نهال نوپای انقلاب اسلامی ایران تا امروز که بیش از سه دهه از آن تاریخ میگذرد، همواره دو شعار "استقلال" و "آزادی" به مثابه پایههایی رصین، کشتی نظام جمهوری اسلامی ایران را در تلاطم طوفان حوادث مصون داشته است.
مقام معظم رهبری، در یکی از دیدارهای اخیر خود، طی بیاناتی، احساس استغناء از دیگران و استقلال و رجوع به خود و تکیه بر ظرفیتهای درونی را زمینه ساز شکوفا شدن استعدادها دانستند.
از منظر رهبر معظم انقلاب، پس از شکست و منسوخ شدن شیوه استعمار مستقیم، دنیای غرب به استعمار جدید روی آورد. در این نوع از استعمار، قدرتهاى مداخلهگر خارجى مستقيماً وارد ادارهى كشورهاى تحت استعمار نميشدند؛ بلکه عوامل آنها و كسانى كه گوش شنوايى از آنها داشتند و متكى به آنها بودند، در رأس كشورها قرار ميگرفتند و چون حكومت متكى به خارج بدون استبداد امكانپذير نيست، با استبداد حكومت ميكردند و منافع قدرتهاى خارجى را تأمين ميكردند.
رهبر بصیر انقلاب پس از تبیین و تشریح ویژگیهای استعمار نو، اشاره کردند که مبارزه با استبداد بدون مقابله با حامیان خارجی این پدیده، راه به جایی نمیبرد.
با مداقه در باب بیانات رهبر معظم انقلاب، شاید علل پیدایش انحراف در فرآیند برخی انقلابهای عربی آشکار شود. مردم برخی کشورهای انقلابکرده پس از توفیق در سرنگون کردن دیکتاتورهای وابسته، به جای ایجاد تغییر در روند مناسبتهای رژیم گذشته با قدرتهای خارجی، صرفا به استقرار دولتی جدید اکتفا کردند و تنظیم نوع رابطه با قدرتهای مداخلهگر خارجی را مغفول گذاشتند.
شاید در بررسی آسیب شناسانه و فرآیند مدار انقلابهای اخیر منطقه، توجه به نکته فوقالذکر ضروری باشد، نکتهای که عامل متمایزکننده انقلابهای ناکام منطقه با انقلاب اسلامی ایران بود.
در انقلاب اسلامی ایران، نیروهای انقلابی همزمان با سرنگون کردن رژیم فاسد پهلوی، مناسبات نامشروع و خلاف منافع ملی این رژیم با قدرتهای سلطه گر را الغاء کردند، به عبارت دیگر در انقلاب اسلامی ایران، تقدم و تاخری برای مبارزه با استبداد و استعمار وجود نداشت و جرثومههای فساد منبعث از استبداد و استعمار همزمان در خلال انقلاب اسلامی ایران ریشهکن شدند.
اما برای تبیین و مقایسه راهبردها و روشهای استعمار قدیم و استعمار جدید، شاید ضروری باشد، نگاهی گذرا به سیر تحولاتی استعمارگران و برخوردهای دول استعمارگر با جوامع مستعمره و به اصطلاح کلونیها داشته باشیم.
دورههای مختلف استعمارگری غربیها ابداع باروت،قطب نما و پیشرفت در حوزه دریانوردی و کشتیرانی، از جمله عواملی بودند که اروپاییان را در قرون 16 و 17 به استعمار ملل و مناطق دیگر کشاند؛ اندیشمندان حوزه علوم انسانی، این مرحله از استعمار را "استعمار پرچم" مینامند؛ در این مرحله، کشتار، غارت و انقیاد جز لاینفک استراتژی اروپاییان برای به استعمار کشاندن دیگران است.
با وقوع انقلاب صنعتی در قرن 18، بحران مواد اولیه و بازار فروش، دامن کارخانههای صنعتی بیشمار فعال در اروپا را گرفت، در چنین شرایطی اروپاییان با اعطای استقلالهای کاذب به ملل مستعمره، برای تامین مواد خام و بازار فروش، به مراودات تجاری ناعادلانه با این ملل روی آوردند. نظریه پردازان پارادایم وابستگی، این مرحله از سلطهگری غربیها را "امپریالیسم" یا "استعمار نو" مینامند.
در این مرحله، ابزار فرهنگی در قالب میسیونرها و مبلغان مسیحی و جشنوارههای مد به کمک غربیها آمد و فرآیند سلطهگری دول اروپایی تسهیل شد.
همزمان با روی کارآمدن پادشاهان بی کفایت قاجاریه، ملت ایران در معرض طمعورزی بیحد و حصر استعمارگران قرار گرفت، این تطاول در دوران سلسله منحوس پهلوی تشدید شد، به نحوی که ننگینترین معاهدهها و قراردادهای استعماری از سوی دو شاه خائن این سلسله با دول غربی منعقد شد؛ قرارداد نفتی 1933، تنها یک نمونه از چنبره استعمارگران بر منابع و منافع ملی ایرانیان در دوران تاریک پهلوی بود.
انقلاب اسلامی ایران و فروریختن بنیانهای استبداد و استعمارپس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، همزمان با فروریختن بنیانهای استبداد و خودکامگی، مقابله با سلطهگری بیگانگان در رئوس اهداف و برنامههای سران انقلاب قرار گرفت.
به عبارت دیگر، تیر تظلم خواهی ملت انقلابی ایران، نه تنها کاخ استبداد پهلوی را نشانه گرفت که حتی موجبات اضمحلال منافع نامشروع و بادآورده غربیها را در ملک ایران فراهم آورد.
البته در جریان انقلاب اسلامی ایران، بودند جریاناتی که رویکردهای سازشکارانه و به اصطلاح تعاملگرایانه را در مواجهه با جبهه استکبار در پیش گرفته بودند؛ ماجرای تسخیر لانه جاسوسی(سفارت آمریکا) توسط دانشجویان پیرو خط امام که از سوی امام خمینی(ره) به انقلاب دوم معروف شد، و موضع گیری منفعلانه و محافظهکارانه دولت موقت در قبال این موضوع، نشان دهنده آن بود که ملیگرایان نهضت آزادی درک صحیحی از واقعیتهای تاریخی و حربههای مستکبرین نداشتند.
در واقع تجربههای سالهای اولیه انقلاب اسلامی ایران، گویای آن است، که سازش با مستکبران نتیجهای جز خیانت و شکست را بدنبال ندارد؛ نگاهی به کارنامه اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی گواهی بر این مدعاست. البته به غیر از طیف مذکور، افراد و جریانات دیگری بودند که با شعار روشنفکری و نواندیشی، به ترویج روحیات سازشکارانه خود در بدنه جامعه پرداختند؛ به نمونههای زیادی از افراد و جریانها میتوان اشاره کرد که به دلیل روحیه سازشگرانه در مسیر خیانت افتاده و اکنون در خاک دولتهای سلطه گر علیه جمهوری اسلامی فعالیت تبلیغی و یا جاسوسی میکنند.
استقلالطلبی، عامل متمایزکننده انقلاب اسلامی ایران با انقلابهای اخیر منطقههمانگونه که در ابتدای این وجیزه اشاره شد، مهم ترین دلیل پیدایش انحراف در برخی انقلابهای عربی، ناشی از بیبرنامگی و استیصال انقلابیون این کشورها در برابر قدرتهای مداخله گر و سلطه جو غربی بود، عاملی که در انقلاب اسلامی ایران به برکت رهبری داهیانه حضرت امام(ره) و هوشیاری ملت خنثی شد.
نگاهی گذرا به انقلاب فوریه 2011 مصر، نشان میدهد که مردم این سرزمین پس از گذشت سه سال هنوز نتوانستهاند، هدف و مقصد روشنی برای انقلاب خود ترسیم کنند. سقوط "حسنی مبارک" و روی کار آمدن دولتی با مکانیزمی قانونی در مصر، این امید را ایجاد کرده بود، که رفته رفته انقلاب این کشور به سر منزل مقصود هدایت شود، اما اتخاذ سیاستهای ناصحیح از سوی دولت اخوانی مصر و دادن چراغ سبز به دول مستکبر و مرتجع از سوی این دولت به اصطلاح پراگماتیسم، موجب شد تا بقایای نظام گذشته، در مصر کودتا ترتیب دهند و بار دیگر این کشور را به دوران دیکتاتوری نظامیان بکشانند.
وضعیت در سایر کشورهای عربی انقلاب کرده نیز بهتر از مصر نیست، و نگاهی به وضعیت کشورهای یمن، تونس و لیبی نشان میدهد که اگرچه انقلابیون این کشورها در گام اول یعنی سرنگونی رژیمهای فاسد و وابسته، کامیاب بودند، اما در فازهای تکمیلی انقلاب که همان مقابله با ریشه فساد و وابستگی بود، سستی به خرج دادند.
بدون تردید، تنها راه کشورهای منطقه برای سروسامان دادن به وضعیت خود و خشکاندن ریشههای استبداد و وابستگی، الگوگیری از انقلاب اسلامی ایران است، انقلابی که ماحصل استقلال را به عنوان ارزشمندترین رهیافت برای ملت ایران به ارمغان آورد.
رهبر بصیر انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنهای، در بیانات خود، تصویر روشنی را از مفهوم استقلال ارائه میدهد، ایشان می فرماید:"استقلال يعنى يك كشورى مداخلهگر را بشناسد، با آن مقابله كند و در مقابل آن بايستد. استقلال به معناى بداخلاقى كردن با همهى دنيا نيست؛ استقلال به معناى مقابلهى با آن قدرتى است كه ميخواهد مداخله كند، ميخواهد دستور بدهد، ميخواهد حيثيّت و شرف يك ملّت را براى منافع خود خرج كند؛ اين معناى استقلال است".
انتهای پیام/