رییس جمهوری آمریکا در چارچوب سفری غیرمنتظره، وارد فرودگاه بگرام در شمال کابل شد. گفته شده این سفر به منظور پایان ماموریت رزمی آمریکا در افغانستان بوده که اوباما خواسته از نیروهای خود دلجویی و تشکر کند. این در حالی است که سفر اوباما در آستانه برگزاری انتخابات دور دوم ریاست جمهوری افغانستان صورت می گیرد. آیا این حضور به صورت اتفاقی و به منظور پایان ماموریت بوده، یا حاوی پیامی برای برگزاری دور دوم انتخابات است؟
بر اساس نگاه واقع بینانه سفر اوباما بیش از آنکه در ارتباط با با افغانستان باشد، در ارتباط با مسایل داخلی خود آمریکا است. می دانید که اوباما به شدت با انتقاد جدی به خصوص از طرف جمهوری خواهان در ارتباط با سیاست هایی که دنبال می کند، مواجه است. از این رو یکی از مواردی که اوباما می تواند در مقابل مشکلات داخلی و انتقادات پاسخ دهد، تاکیدش بر پایان یافتن جنگ افغانستان و خروج نیروهای آمریکا تا پایان سال 2014 و برگرداندن آنها به کشورشان است. البته قرار نیست همه نیروها خارج شوند، زیرا چند پایگاه نظامی در افغانستان باقی می ماند. این مساله مشروط بر امضای قرارداد امنیتی با رییس جمهور آینده افغانستان است. اما در کل به نظر می آید، در این سفر مسایل داخلی آمریکا بیشتر از افغانستان مد نظر است. از طرفی روزی که اوباما وارد پایگاه بگرام شده، روزی است که آمریکایی ها جانشان را در جنگ از دست داده و به همین منظور بزرگداشتی برگزار می شود؛ به همین دلیل مناسبت این روز برای اوباما از لحاظ تبلیغاتی بسیار خوب بود تا در کنار سربازار باشد و اعلام کند آنها را به کشورشان باز می گرداند. این مناسبت نیز در برنامه ریزی اوباما بی تاثیر نبوده است. در مورد افغانستان نیز با در نظر گرفتن این واقعیت که اوباما به افغانستان آمد اما به دیدار کرزی نرفت و کرزی نیز حاضر به حضور در پایگاه بگرام نشد، شاید این ذهنیت به وجود آید که از دید آمریکایی ها دوران کرزی تمام شده و آنها به کرزی بها نمی دهند. بنابراین برنامه ریزی آمریکا بر روی فرد دیگری است که در دور دوم پیروز شود. از این زاویه شاید سفر اوباما بر روند انتخابات بی تاثیر نباشد. در حال حاضر طرف های مختلفی مانند خلیل زاد که از آمریکا آمده، سیرت که از آلمان آمده و جلالی که شخصیت مهم هوادار آمریکا در افغانستان است، در حال مذاکره و تعیین سیاست های کلی هستند که مصلحت چه کسی است که رییس جمهور شود. به همین دلیل چندان نمی توان سفر اوباما در این زمینه را جدی گرفت.
از سویی دیگر طی ماه های اخیر چالشی درون نیروهای نظامی آمریکا با کاخ سفید به وجود آمد. این چالش میان ارتش و سازمان سیا به صورت جدی مطرح شد. سازمان سیا اعلام کرده بود که تمامی دفاتر خود را تعطیل می کند که این مساله با واکنش و انتقاد ارتش آمریکا مواجه شده بود. حضور اوباما تا چه میزان به منزله حل چالش دورن نیروهای نظامی آمریکا بوده است؟
از زمان اعلام خروج نیروهای نظامی از آمریکا توسط اوباما زمان زیادی باقی نمانده است. به همین دلیل نمی توان گفت که اوباما نگران اختلاف سیا و ارتش در ارتباط با چگونگی خروج یا عدم خروج هر یک از نیروها _ ارتش یا سیا_ باشد. این مساله خیلی تعیین کننده نیست. آنچه مسلم بوده اوباما به دنبال نگه داشتن بخشی از نیروهای خود در افغانستان است و بخش اصلی آن را خارج کند. اختلافات درونی چندان تعیین کننده در خط مشی کلی اوباما در افغانستان نیست. البته نفس اختلاف بین نیروهای امنیتی مقداری برای چالش برانگیز است اما تعیین کننده نیست. این اختلاف بیشتر محلی است. فرماندهان ارتش یک نگاه را در خصوص حل و فصل مسایل افغانستان دارند و نیروهای سیا با توجه به اینکه یک سازمان سری هستند، نگاه دیگری دارند که ممکن است با هم در یک راستا نباشد.
اوباما در دیدار با خانواده سربازان آمریکایی اعلام کرده که توانسته سران القاعده را از این کشور بیرون و به مناطق قبایلی بفرستد. اما یکی از نگرانی هایی موجود در افغانستان بعد از رفتن نیروهای آمریکایی و عدم امضای پیمان امنیتی، بازگشت دوباره نیروهای طالبانی و القاعده است. با توجه به اینکه در همسایگی های آن ها پاکستان وجود داشته و زمینه بازگشت دوباره آنها نیز وجود دارد. تضمین اوباما مبنی بر اینکه چگونه می تواند نگرانی افغانستان را نسبت به این قضیه برطرف کند، چیست؟
اوباما چاره ای جز این ندارد که بگوید طالبان و القاعده را شکست داده، این به لحاظ تبلیغاتی است. اگر اوباما بپذیرد که طالبان و القاعده دارای قدرت هستند، در این صورت کل سیاست آمریکا طی مدت حضورش در افغانستان و هزینه های سالیانه 10 میلیارد دلار، زیر سوال می رود. بنابراین به شکل طبیعی اوباما مدعی است که پیروز شده است. اما آیا واقعا اینگونه است؟ به نظر نمی آید. زیرا هم سازمان القاعده از قدرت بیشتری برخوردار شده و هم گروه طالبان قدرت بیشتری گرفته اند. به نحوی که آمریکایی ها به دنبال مذاکره با طالبان هستند و حتی معتقدند که بخشی از قدرت را به آنها بدهند تا دست از جنگ بردارند. بنابراین ادعای که اوباما مبنی بر تضعیف سازمان القاعده مطرح می کند، بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته و با واقعیت ها همخوانی ندارد.
اوباما همچنین اعلام کرده پایان سال 2014 مرحله گذار در افغانستان کامل خواهد شد و آمریکا به پایان مسئولانه خودش خواهد رسید. دستاورد آمریکا طی این مدت سال حضور افغانستان چه خواهد بود؟ و اوباما پس از پایان سال 2014 چه کارنامه ای را ارایه می دهد. آیا صرفا خروج نیروهای طالبان می تواند دستاوردی برای اوباما در افغانستان به حساب بیاید؟
این موضوع به نگاه ما و ارزیابی که از جنگ افغانستان و حضور آمریکا و ناتو، بستگی دارد. اگر صرفا به این نگاه کنیم که به لحاظ نظامی چه دستاوردی داشته، نمی توان دستاورد خاصی را در نظر گرفت. اما استراتژی آمریکا این نیست که سازمان القاعده و گروه طالبان را به طور کامل از بین ببرد. این فکری است که ما می کنیم و تبلیغاتی است که به ما اینگونه نشان می دهد. هدف آمریکا مدیریت جریان های رادیکال اسلامی است نه اینکه آنها را از بین ببرد. اگر با این موضوع را بپذیریم، به نظر می آید که موفق بوده اند. اگر نگاه صرفا نظامی باشد، می توان گفت که شکست خورده ولی اگر هدف استراتژیک را در نظر بگیریم، شکست نخورده اند. چنانچه پیمان امنیتی امضا شود همانطور که عبدالله عبدلله و اشرف غنی احمدزی نیز اعلام کرده اند آن را امضا خواهند کرد، بنابراین حضور بلند مدت آمریکا در افغانستان به منظور کنترل چین، هند و ایران، نظارت بر روسیه و دست اندازی به آسیای مرکزی است. اینها مسایل ساده ای نیست. بنابراین آمریکا با امضای قرارداد به بخشی از اهدافشان دست پیدا می کنند.
اینکه گفته شده هدف آمریکا کنترل نیروهای رادیکال است، بنابراین چه تضمینی برای کنترل و مدیریت نیروهای رادیکال پس از خروج از افغانستان خواهد بود؟
استقرار پایگاه های نظامی آمریکا تضمین اصلی برای کنترل رادیکال ها است. هدف آمریکا از بین بردن رادیکالیزم نیست. هدفش این است که رادیکالیزم علیه آمریکا و غرب عمل نکند و علیه روسیه، چین عمل کند و آن را در درون جهان اسلام به عنوان جنگ شیعه و سنی هدایت کند. همان چیزی که اکنون در سوریه، لبنان و عراق شاهدیم. آمریکا در این کشورها مساله ای با رادیکال ها ندارد. آمریکا آن جایی با رادیکال ها مشکل دار می شود که آمریکا را هدف بگیرند. درواقع حادثه ای مانند 11 سپتامبر خلق شود. در این صورت آمریکا با رادیکالیزم مقابله می کند.
چرا اوباما در دیدار با سربازان آمریکایی این سوال را که چه تعداد پس از سال 2014 باقی خواهند ماند، بی پاسخ گذاشت؟
آمریکا منتظر امضای قرارداد امنیتی است. زیرا در این قرارداد مشخص می شود که چند هزار نیرو می تواند در افغانستان باقی بماند. اما آنچه در رسانه ها مطرح شده، بین 10 تا 15 هزار نفر پیش بینی می شود و حداقل نیز 5 هزار نفر اعلام کرده اند. ولی چون هنوز قرارداد امضا نشده، بر این اساس اوباما زیر بار این نرفته که پاسخ دهد چند هزار نفر پس از پایان ماموریت باقی خواهند ماند.
طی ماه های آخر پایانی دولت کرزی شاهد چالش بین دولت افغانستان و آمریکا بودیم، تا چه حد امیدواری برای حل چالش ها پس از پایان دوره کرزی، وجود دارد؟
به نظر می رسد، آقای کرزی در اواخر حکومت خود بیشتر به این فکر می کند که
در تاریخ چه نامی از او خواهند برد. به اعتقاد من عدم امضای قراداد امنیتی و
مخالفت با آمریکایی ها نوعی زیرکی بود تا تصویری که آمریکایی ها او را از
کنفرانس بن بیرون کشیدند و در راس قدرت قرار دادند با بپوشاند. اما اینکه
بعد از کرزی آمریکای ها چه وضعی خواهند داشت به نظرم می رسد که افغانستان
به سمت قانونمند کردن حدود آمریکایی نه به شکل کنونی که به راحتی
هواپیماهای خود را پرواز دهند و روستاها را بمباران کنند، برود. دولت بعدی
افغانستان زیر بار آن نخواد رفت و سعی می کند به شکل قانونمند همانند
کشورهای ژاپن و کره جنوبی که آمریکا در آنجا پایگاه نظامی دارد ولی هیچگاه
در مسایل داخلی دخالت نمی کند، عمل کند. فکر کنم هدف دولت بعدی افغانستان
استفاده از تجربیات دیگر کشورها که آمریکا در آن پایگاه نظامی دارد، است.