به گزارش
خبرنگار سياست خارجی باشگاه خبرنگاران؛ محمودرضا امینی طی يادداشتی به بررسی رويكرد آمريكا در قبال گروههای تروريستی بهويژه داعش پرداخته است.
متن اين يادداشت به شرح ذيل است:تدقیق در الگوی رابطه آمریکا با گروههای تروریستی در منطقه خاورمیانه مساله بسیار مهم است که میتواند، بصیرتهای مهمی را در ماهیت پیچیده سیاست خارجی آمریکا و نحوه سیاستورزی در خاورمیانه را به دست دهد.
در این یادداشت سعی داریم تا به رویکرد آمریکا در قبال گروهک تروریستی داعش در عراق بپردازیم. همانطور که اشاره شد از خلل بررسی این رابطه میتوان تصویری دقیقتر از رویکرد پیچیده سیاست خارجی آمریکا بهدست آورد.
با سرعت گرفتن پیشرویهای گروه داعش در استانهای موصل و کرکوک شاهد هستیم که آمریکا در مواضع اعلانی خود اقدامات این گروه را محکوم کرده و وزیر امور خارجه این کشور در تماسی با همتای عراقی خود، آمریکا را متعهد به حمایت از دولت بغداد میداند. این در حالی است که ارتباطات پیدا و پنهان آمریکاییها با گروههای تروریستی در منطقه غیر قابل انکار است.
با آغاز بحران اخیر عراق و اعلام مواضع رسمی آمریکا، این سوال مطرح گردیده است که به واقع رویکرد دولت آمریکا در قبال گروه تروریستی داعش چگونه است؟ آیا حمایتهای ظاهری آمریکا از دولت بغداد و حتی عملیاتهای احتمالی علیه مواضع گروه داعش را باید به این معنا دانست که سیاست و منافع آمریکا در جهت مقابله با تروریسم و گروههای تروریستی در منطقه است؟ آیا سیاست راهبردی و منافع آمریکا در منطقه به واقع حفظ امنیت در منطقه و مبارزه با گروههای تروریستی است؟
اینها سوالاتی است که در این یادداشت سعی داریم تا به آنها بپردازیم. واقعیت این است که روابط آمریکا با گروههای تروریستی همواره رابطهای پیچیده بوده است. با یک نگاه عمیق و تحلیلی به وضوح آشکار میگردد که بر خلاف مواضع اعلامی ضدتروریستی آمریکا، عملکرد این گروهها در منطقه در طول سالهای گذشته انطباقی تام و تمام با منافع آمریکا داشته است.
عملکرد گروههای تروریستی در شکل طالبان در افغانستان، در شکل جبهه النصره در سوریه و گروه داعش در عراق، سوریه و لبنان در هیچ موردی بر ضد منافع آمریکا عمل نکرده است. این در حالی است که رژیم صهیونیستی و مرزهای این رژیم جعلی بهعنوان دشمن تمامی مسلمانان و اشغالگر سرزمین فلسطین دچار کوچکترین تهدیدی از جانب این گروههای تکفیری نشده است.
بنابراین نگاهی تحلیلی میتواند ذهن هر کارشناسی را به هماهنگی آشکار میان آمریکا و گروههای تروریستی رهنمون گردد. حلقههای ارتباطی آشکار آمریکا و رژیم صهیونیستی با این گروهها را باید نظامهای مرتجع منطقهای از جمله عربستان سعودی و قطر دانست. حمایت مالی و تسلیحاتی دستگاه اطلاعاتی عربستان سعودی و قطر مستند به اسناد و مدارک فراوانی است که حتی از جانب این دولتها نیز پنهان نمیگردد.
بنابراین کاملا آشکار است که رشد این گروههای تروریستی، رشدی طبیعی و درون جوش نبوده است و این روند تردیدی باقی نمیگذارد که تروریسم یک پدیده سیاسی و بخشی از سیاست رسمی کشورها و بلوکهای خاص است. پیوند این پدیده با مداخلات خارجی در منطقه این فرضیه را که تروریسم یک پدیده اجتماعی و ناشی از اختلافات مذهبی و قومیتی یا ناشی از جهل و فقر میباشد، باطل میکند. اضافه بر این پیوستگی کشوری مثل عربستان با غرب و به خصوص آمریکا مانع آن میشود که سیاست حمایت از تروریسم و استفاده از ترور به عنوان ابزار توسعه قدرت سیاسی را سیاستی منطقهای و ناشی از رقابتهای درونمنطقهای بدانیم.
تروریسم و گستره وسیع آن در منطقه ما و طولانی شدن دوره درگیری آن در این منطقه به ما میگوید که سیاستهای بینالمللی و منطقهای در هم تنیده شده و روندهای تروریستی را مدیریت مینمایند. تروریسم به همان میزان که برخاسته از مسائل اجتماعی نیست به همان میزان برخاسته از سیاستهای منطقهای هم نیست. تروریسم روشی است برای اعمال قدرت توسط کسانی که در بستر طبیعی امکان موفقیت ندارند. آیا در منطقه ما سعودیها و آمریکاییها به یک میزان در بستر طبیعی دچار مشکل نیستند؟
اگر اقدامات گروههای تروریستی در منطقه از جمله داعش بر خلاف سیاستها و منافع آمریکا در منطقه باشد این اختلاف رویکرد باید خود را در روابط میان آمریکا با عربستان به عنوان حامی پروپاقرص این گروهها در منطقه نشان دهد. در صورتی که پیوند عمیق میان عربستان با آمریکا و رژیم صهیونیستی نه تنها هیچ نشانی از این اختلاف رویکرد ندارد بلکه تقسیم کار پیچیدهای را میان این پیوندها نشان میدهد.
کوچکترین تردیدی در این نیست که عربستان سعودی و وهابیتی که از سوی آن به جان جهان اسلام افتاده و در کار نفی باورها و اعتقادات اصیل آنان است با غرب وحدتی استراتژیک دارد. هیچکس تردید ندارد که عربستان سعودی بعد از رژیم صهیونیستی، پایگاه اصلی غرب در منطقه حساس خاورمیانه است.
عملکرد آل سعود و عملکرد تکفیریها نه تنها هماهنگ با یکدیگر است بلکه عربستان به طور آشکار از اقدامات تکفیریها در همه ممالک اسلامی حمایت میکند. حمایت آشکار عربستان از لشکر تکفیری در پاکستان، حمایت از شبهنظامیان تکفیری در داغستان، حمایت از تکفیریهای داعش در عراق، حمایت از تکفیریهای النصره در سوریه و حمایت از جریان تکفیری عبدالله عزام در لبنان بخشی از این مسئله است. با این وصف خود این معادله دست امریکا را در راهاندازی، حمایت و بهرهگیری از جریانات تکفیری کاملا آشکار میکند.
آمریکا اگر چه وانمود میکند که نه تنها از جریانات تندرو تکفیری حمایت نمیکند بلکه خود را در معرض آسیب آنان معرفی میکند، اما نمیتواند از این معادله فرار کند که گروههای تکفیری و افراطی در منطقه پیمانکار آمریکا در جهان اسلام هستند . حمایتهای گاه و بیگاه و آشکار و پنهان آمریکا از گروههای مسلح، القاعده و شبه نظامیان تروریست در کشورهای مختلف اسلامی و بازگذاشتن دست آنها در مناطقی مانند سوریه و عراق، نشان میدهد که هر جا منافع آمریکا ایجاب کند، از طریق این گروههای تروریستی اقدامات مختلفی را انجام میدهند.
نمونه آشکار نحوه تعامل آمریکا با گروههای تروریستی را میتوان در نحوه تعامل آمریکا با طالبان دید. برآمدن طالبان در افغانستان آشکارا محصول حمایتهای مالی و نظامی آمریکا برای مقابله با حضور شوروی در افغانستان بود. پس از مسلط شدن طالبان در افغانستان نیز واشنگتن در پشت پرده از جنبش طالبان حمایت ویژهای داشت اما نمیخواست شریک اقدامات و رفتارهای افراطی این گروه بهویژه در زمینه نقض حقوق بشر شود. به همین دلیل نیز در ظاهر از حکومت طالبان انتقاد میکرد و پس از گذشتن تاریخ مصرف این گروه با حمله نظامی پس از 11 سپتامبر 2011 حضور مستقیم در آنجا را تجربه کرد.
با بررسی نحوه تعامل آمریکا با سایر گروههای تروریستی در منطقه روشن میگردد که آمریکا نگاه دوگانهای به پدیده تروریست دارد. در جایی که تروریست در خدمت منافع آمریکاست، کاخ سفید وارد عمل نخواهد شد و در جایی که با منافع آمریکا در تعارض است، طبیعتا آمریکا واکنش نشان میدهد.
با اندکی تامل درمییابیم که تشدید اقدامات تروریستی در جهان اسلام با وقوع انقلابهای عربی و بالا گرفتن موج بیداری اسلامی همراه شده است و اگر به کشورهایی که در سایه بیداری اسلامی از شر رژیمهای مستبد و وابسته خلاص شدهاند، سری بزنیم میبینیم که همه آنان بدون استثنا با پدیده تکفیر درگیر میباشند. تکفیر در لیبی، مصر، تونس و... با ادعای اسلام به جان مسلمانان افتاده است و غرب در این کشورها در حال بازسازی همان رژیمهای سابق و اعاده همان قواعد و اصول است.
با توجه به مطالب مذکور می توان به این نتیجه رسید که رویکرد آمریکا در قبال گروه داعش نیز رویکردی دوگانه است. تضعیف دولت نوری مالکی که به تازگی نیز در انتخابات پارلمانی عراق از مردم عراق رای اعتماد گرفته است هدفی است که آمریکاییها از فعالتر شدن اقدامات گروه داعش دنبال میکنند. با اینحال در موضعگیریهای رسمی خود را متعهد به حمایت از دولت عراق و مخالف اقدامات تروریستی گروه داعش قلمداد میکنند.
انتهای پيام/