عده ای تحولات عراق و قوت گرفتن گروه های تروریستی درعراق را متوجه ترکیه می دانند. معتقدند که عملکردی که در حمایت از مخالفان اسد داشت موجب شد این فرایند به سمت عراق هم سوق پیدا کند. ترکیه با حضورش در عرصه سیاسی عراق چه هدفی را دنبال می کند؟
به طور کلی عراق یکی از همسایه های بسیار مهم ترکیه بوده و هست و به دلیل نفوذ تاریخی که ترک ها از دوره عثمانی بر این منطقه داشتند، نگاه ترکیه به عراق به مثابه یک منطقه نفوذ پذیر و حوزه عمق استراتژیک است. ترکیه در این کشور علاوه بر ملاحضات سیاسی و امنیتی، به متغیرهای اقتصادی و حوزه فرهنگ هم توجه ویژه ای دارد. در سال های پس از اشغال عراق توسط آمریکا هم ترکیه سعی کرد موقعیت خود را متناسب با شرایط جدید بازتعریف کند. به نظر می آید ترکیه به دلایل تاریخی و جغرافیایی بیشتر با مناطق کرد و عرب نشنین عراق ارتباط دارد و نفوذ خودش را هم عمدتا در همین مناطق تعریف کرده است. به عنوان مثال ترکیه حتی تا سال های طولانی در مناطق شیعی نشین جنوبی مانند بصره کنسولگری نداشته و اطلاع یا تحلیل خاصی از تحولات این بخش از عراق ندارد. اما در مقایسه می بینیم که فعالیت ترکیه در مناطق کرد نشین و عرب نشنین زیاد است و چند کنسولگری در شهرهایی مانند، اربیل، موصل و کرکوک داشتند که معنا دار است. به طور کلی اگر مسایل ترکیه را در ارتباط با عراق ملاحظه کنیم. دو سطح به هم پیوسته وجود دارد. یکی مساله مناسبات دوجانبه با عراق و دیگری تاثیر سیاست های منطقه ای ترکیه بر رویدادهای عراق است. یعنی نگاهی که این کشور به بحران سوریه، مصر و نوع روابط با عربستان یا آنچه که به عنوان بیداری اسلامی گفته می شود و در ترکیه از آن تحت عنوان بهار یاد می کنند.
این مساله در نگاه ترکیه و سیاست خارجی این کشور در قبال مساله عراق تاثیرگذاری مستقیمی دارد. این دو را از هم تفکیک می کنم. در سطح اول باید توجه داشت که ترکیه به تدریج توانست، مساله عراق را از حالت پرونده و نگاه امنیتی خارج و با حل دغدغه هایی که داشت به نگاه سیاسی و اقتصادی تبدیل کند. شاهدیم که در نگاه ترکیه به مساله کردی، دگردیسی و تحول اساسی صورت گرفت. ترک ها به شریک اول سیاسی و تجاری حکومت اقلیم کردستان در منطقه تبدیل شدند. همینطور تلاش برای گسترش نفوذ مناطق سنی نشین و یارگیری در میان ترکمن ها و اعراب سنی هم در طی سال های 2003 به بعد مشهود است. یک نمونه آن را می توان در ماجرای آقای طارق الهاشمی در دو سال قبل مشاهده کرد. وقتی او از جانب دولت مالکی تحت تعقیب قرار گرفت، به ترکیه رفت و ترک ها از استرداد او سرباز زدند. برگزاری کنفرانس های متعددی در ترکیه برای ایجاد وحدت و انسجام میان گروه های اهل سنت و انسجام بخشیدن به اپوزیسیون های دولت مالکی هم در همین راستا قابل تعبیر است. در این باره می توان به مساله انرژی هم اشاره کرد. در قالب سیاست متنوع سازی تامین منابع انرژی ترکیه، عراق و حکومت اقلیم کردستان جایگاه ویژه ای پیدا کرد و این کشور سعی کرد از طریق دوگانه یعنی برقراری مناسبات با دولت مرکزی و حکومت اقلیم بخشی از نیازهای نفتی خود را تامین کند و تبدیل به هاب انرژی منطقه شود. اما در سطح دوم، ترکیه سیاستی را دنبال می کند که به زعم برخی کارشناس به تلاش برای احیای امپراتوری عثمانی و نوعثمانی گری تعریف شده است. افزایش حضور و نفوذ ترکیه در کشورهای عربی هم در این راستا بوده است. تلاقی این سیاست با تحولات جهان عرب موجب شد که آنها احساس کنند، می توانند نقش آفرینی خودشان را افزایش دهند. از جمله در بحران مصر با روی کار آمدن دولت اخوان المسلمین فضای مناسبی پیدا کردند و تلاش کردند آن نگاه را به سایر کشورها تعمیم داده و از جریان های اخوانی در سایر کشورها حمایت کنند. اوج این قضیه در بحران سوریه نمودار است. ترکیه با نوعی خوش بینی و خوش خیالی نسبت به ماجرای سوریه که به سرعت سایر کشورهای عربی به فرجامی می رسد، بی مهابا وارد بحران شد و حمایت تمام قدی از همه گروه های اپوزسیون کرد. شاید این به تنهایی از عهده ترکیه بر نمی آمد و تقسیم کاری بود که با سایر کشورها صورت گرفت و قدرت یابی گروهی مانند داعش نیز در همین فرایند صورت می گیرد و به تدریج دامنه آن هم به سایر کشورها از جمله عراق بسط پیدا می کند. البته نمی خواهم بگویم که شرایط داخلی این کشورها بی تاثیر نبوده، حتما مسایل ساختاری، اجتماعی و سیاسی عراق زمینه ساز بروز بحران وقدرت گرفتن داعش بوده است. اما به هر حال ترکیه هم در جایگاه خودش تاثیرگذاری به دلیل منطقه ای بر بحران عراق داشته است.
با توجه به اینکه آقای اردوغان انتقادهایی را نسبت به دولت مرکزی عراق داشته و همینطور آقای گل نیز از رویدادهای عراق ابزار تاسف کرده است، اما چگونه ترکیه در سوریه به دنبال دموکراسی است اما این واقعیت را نه تنها در عراق نمی پذیرد، بلکه برای تغییر آن هم کوشش قابل توجهی انجام نداده است؟
ترکیه در بسیاری از تحولات منطقه ای نگاه دوگانه ای دارد. در حالی که در بحران سوریه به ابعاد انسانی یک فاجعه تاکید می کند اما همین برداشت را در مورد اتفاقات بحرین یا یمن ندارد. زیرا در آنجا منفعت خاصی نداشته و شاید به ضرر ترکیه هم باشد. در یمن حکم می کند که شیعه به قدرت برسد اما ترکیه هیچ وقت این نگاه را در یمن دنبال نمی کند. در مورد عراق هم تقریبا همین دوگانگی به چشم می خورد. البته این را هم باید اضافه کرد که درباره عراق مساله رقابت های ژئوپولتیکی و بحث اتصال عراق به محور مقاومت و قدرت رقیب منطقه ای ترکیه یعنی ایران هم مطرح می شود. عراق به ما هو عراق فقط برای ترکیه مطرح نیست، بلکه تاثیرگذاری این متغیر بر نقش و نفوذ منطقه ای ترکیه در تعامل و تنظیم مناسبات با ایران در تحولات سوریه و بقیه مسایل هم موثر است. آقای اردغان در موضع دوگانه ای قرار گرفته است. از طرفی خوشحال هستند از اینکه رقیبشان ایران و دولتی که نسبتی با آنها ندارد یعنی دولت مالکی دچار تنگناهایی شده است. اما از طرفی هم نمی توانند دغدغه خود را نیز پناه کنند مبنی بر اینکه گروه ماجراجو و رادیکال مانند داعش، به تحولات منطقه ای التزامی ندارد و دیر یا زود، به طور حتم دامنه بحران را به کشورهایی که خودشان حامی آنها بودند از جمله ترکیه می کشانند. این دغدغه ای است که ترکیه با آن مواجه است. گرچه در حال حاضر بروز نیافته است.
شاهدیم که تمایل ترکیه به گسترش روابط با کردهای عراق پس از بالا گرفتن اختلاف میان دولت مرکزی عراق و اقلیم کردستان به خصوص در بحث ذخایر نفتی و انرژی بیشتر شد که این مساله بدگمانی عراق را نسبت به سیاست های ترکیه به همراه داشت. هدف اصلی ترکیه از گسترش روابط با اقلیم کردستان چیست؟ آیا تنها مسایل نفوذ منطقه ای مطرح است یا تحت فشار قراردادن دولت مالکی؟
باید چند موضوع را هم تفکیک کرد. موضوع بسیار مهم نگرش راهبردی ترکیه به منطقه خاورمیانه بوده که تغییر پیدا کرده است. بر این اساس منطقه خاورمیانه، از اولویت دوم سیاست خارجی ترکیه به اولویت یک تبدیل شده و جایگزین اروپا شده است. به لحاظ مناسبات اقتصادی نیز همینگونه است. به همین دلیل تحولات خاورمیانه برای ترکیه بسیار حایز اهمیت است و در حوزه ورود به خاورمیانه در حال حاضر مساله عراق مطرح است و نه سوریه. زیرا مسایل عراق به قدری پیچیده و گسترده است که می تواند کل منطقه را تحت شعاع قرار دهد. باید به این نکته توجه کنیم که ادامه این نگاه می تواند به تغییر نگرش استراتژیک ترکیه به مساله کردی هم باشد. ترک ها به امکان سنجی استقلال کردی می اندیشند و آن را یک امر بسیار معتبری در آینده نزدیک می بینند و سعی می کنند خود را برای شرایط جدید آماده کنند. حتی اصلاحات داخلی ترکیه و تلاش برای آشتی با گروه پ.ک.ک هم در همین راستا قابل تحلیل است. به نظر می آید اولویت دیگر راهبردی ترکیه تبدیل شدن به هاب انرژی جهان است. اگر ترکیه بخواهد به منطقه اصلی ترانزیت انرژی تبدیل شود، باید در عراق نفوذ بیشتری یعنی نفوذ سیاسی و فرهنگی در کنار مناسبات اقتصادی و تجاری داشته باشد. تلاش برای تبدیل حکومت اقلیم به یک منطقه تحت الحمایه در این راستا صورت می گیرد. این هم مربوط به امسال یا پارسال نیست و از سال 2008 و 2009 شروع شده و بعد از سفر جنجالی مقامات عالی رتبه ترکیه بدون هماهنگی با دولت بغداد کلید خورد و با انعقاد قراردادهای نفتی و فروش منابع نفت و گاز کردهای عراقی به اوج رسید. حتما این سیاست استمرار پیدا خواهد کرد.
تا چه حد اقدامات ترکیه در راستای حمایت های استقلال طلبانه کردها از عراق است؟
ترکیه در سیاست منطقه ای خود شان داد که در مواردی بسیار بی مهابا و حتی بدون در نظر گرفتن توانمندی ها و مقدورات و قدرت ملی خود وارد عمل می شود. در بحران سوریه این رفتار مشهود بود. فکر می کنم الان با توجه به یک دست بودن قدرت و سلطه حزب عدالت وتوسعه که گرایش های جاه طلبانه ای در این حوزه دنبال می کند، پیگیری این سیاست توسط حکومت چندان جای تعجب ندارد. اما به هر حال معمولا آغازگران بازی قدرت در سطح منطقه ای خاورمیانه اصولا مدیران آن نیستند و ممکن است کنترل همه قضایا از دستشان خارج شود و اتفاقات پیش بینی نشده ای روی دهد. در عراق هم این احتمال وجود دارد و شاید آنگونه که ترکیه پیش بینی کرده و می خواهند سیاست خود را بر مدار تعامل و همراهی با کردها و اهل سنت پیش ببرد، پیش نرود و مسایل دیگری پیش بیاید که به ضرر ترکیه تمام شود.
افزایش تنش میان دو کشور عراق و ترکیه در شرایطی صورت می گیرد که از نظر اقتصادی روابط دو کشور در بهترین شرایط در تاریخ خود به خصوص در حوزه نفت و گاز قرار داد. از این رو آینده روابط منطقه ای دو کشور چه خواهد بود؟
نکته ای که گفتید به هنر و قابلیت حکومت داری ترکیه مربوط می شود که به خوبی توانسته سطح اقتصادی و تجاری را از سطح سیاسی و امنیتی جدا کند. بسیاری از کشورهایی که به لحاظ سیاسی و امنیتی دچار مشکل هستند، روابط تجاریشان همچنان سیرصعودی پیدا می کند. اگر ثبات سیاسی در عراق برقرار شود، ترکیه مهمترین برنده منطقه ای در حوزه اقتصادی خواهد بود. ولی به لحاظ سیاسی شرایط به گونه ای است که منافع اقتصادی ترکیه تحت شعاع قرار می گیرد. چون در این شرایط اساسا تقاضای هر گونه کالا و سرمایه گذاری در عراق به شدت کاهش داشته و در حوزه انرژی عراق هم اثرقابل توجهی داشته است. پالایشگاه بزرگ عراق _ بی جی _ تعطیل شده است. بنابراین در مورد آینده مناسبات ترکیه و عراق یک دوره مبهم و بی ثبات را پیش بینی می کنم که تا زمان بازگشت ثبات نسبی به عراق و تعیین تکلیف اوضاع ادامه خواهد داشت. ممکن است این ثبات به شکل جدیدی برقرار شود یعنی به شکل یک نظام کنفدرال یا تشکیل نظام فدارلی جدیدی در مناطق سنی و شیعی نشین. اما در شرایط فعلی حتی اقلیم کردستان عراق هم مانند سابق نمی تواند طرح های اقتصادی خودش را دنبال کند که ترکیه شرایط اقتصادی اش را بتواند در آنجا فراهم آورد.