گفت‌وگو با جوانی که اتهام قتل را انکار می‌کند

روز حادثه برای دقایقی مغازه‌مان را ترک کردم و وقتی برگشتم، دیدم سیاوش(مقتول) کنار برادرم نشسته ‌است. برادرم با تندی به من گفت چرا پشت‌‌سر سیاوش حرف زده‌ای؟ ....

به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، رامین نوجوان بود که به قتل یکی از دوستانش متهم شد، او دو هفته قبل در شعبه 71 دادگاه کیفری ‌استان تهران محاکمه شده‌ است، اتهام قتل را قبول ندارد و می‌گوید آغازگر درگیری نبود.

متهم به قتل هستی و چند سال است پرونده‌ات در جریان است. این اتهام را قبول داری؟

نه قبول ندارم من ضربه کشنده را نزدم و چند سال است این موضوع را می‌گویم، اما کسی باور نمی‌کند.

وقتی به این اتهام بازداشت شدی، چند ساله بودی؟

17 سال داشتم و با برادرم سر کار می‌رفتیم. ما کاسب و آدم‌های آبروداری هستیم و هیچ‌وقت با کسی دعوا نکردیم.

با مقتول آشنایی داشتی؟

بله بچه یک محل بودیم با هم سلام علیک داشتیم و صحبت می‌کردیم البته رفاقت زیادی نداشتیم، اما رابطه خوبی بین ما بود و مشکلی نداشتیم.

پس چرا دعوا کردین؟

روز حادثه برای دقایقی مغازه‌مان را ترک کردم و وقتی برگشتم، دیدم سیاوش(مقتول) کنار برادرم نشسته ‌است. برادرم با تندی به من گفت چرا پشت‌‌سر سیاوش حرف زده‌ای؟ اما من که از موضوع خبر نداشتم، گفتم چنین چیزی نشده و من این کار را نکردم که سیاوش گفت درباره من حرف نزده‌ای، در مورد سجاد، دوستم گفته‌ای و سپس عصبانی شد و تهدیدم کرد.

چه تهدیدی؟

گفت من نمی‌دانم این حرف از کجا درآمده اما اگر بار دیگر بشنوم پشت‌سر من یا دوستم حرفی زده‌ای، تکه‌تکه‌ات می‌کنم.

تو در واکنش به این حرفش اعتراضی نکردی؟

من اعتراضی نکردم، اما برادرم به او گفت این چه حرفی است که تو می‌زنی. ما کاسب هستیم و با کسی کاری نداریم. این‌که نمی‌شود بی‌خود تهدید کنی. بعد سیاوش از مغازه خارج شد و ما هر چه صدایش کردیم، جوابمان را نداد.

پس چه زمانی با هم دعوا کردید؟

چند ساعت بعد من از مغازه بیرون آمدم و یک کوچه پایین‌تر دوباره با سیاوش روبه‌رو شدم و گفتم من که حرفی نزده‌‌ام، چرا این‌طوری جلوی برادرم مرا خراب کردی. او عصبانی شد و به سمتم حمله کرد که من پا به فرار گذاشتم. در راه به دوستم کیوان زنگ زدم و پرسیدم تو پشت سر سیاوش حرفی زده‌ای که این‌قدر ناراحت است و حالا می‌خواهد مرا بکشد؟ گفت صبر کن الان می‌‌آیم و بعد از دقایقی کیوان و سعید دو دوستم که چاقو داشتند، آمدند.

کیوان چاقویی به من داد و گفت این را بگیر البته ما فکر می‌کردیم دعوا تمام شده ‌است. چند دقیقه بعد من به خانه رفتم تا به دستشویی بروم و چاقو را هم زیر کولر گذاشتم. به محض این‌که از دستشویی بیرون آمدم، صدای بلندی شنیدم. عده‌ای اسمم را صدا می‌زدند و می‌گفتند از خانه بیرون بیا. از ترس در را باز نمی‌کردم.

گفتم خودشان خسته می‌شوند و می‌روند. بعد برادرم آمد. او به آنها گفت از اینجا بروید ما آبرو داریم. هر چه بود گذشت. بروید تا همه چیز تمام شود. چند دقیقه بعد صدا قطع شد و من فکر کردم رفته‌اند. در را که باز کردم، چند نفر با قمه به سمتم حمله کردند و من زمین افتادم. اول سیاوش به من حمله کرد و بعد بقیه روی من افتادند که دوستانم به کمکم آمدند و من هم فرار کردم و رفتم.

پس چه زمانی به سیاوش ضربه وارد کردی؟

من به او ضربه‌ای نزدم. فقط فرار کردم آنها چاقو داشتند. من فقط فرار کردم.

چه زمانی متوجه مرگ سیاوش شدی؟

من خبر نداشتم چه شده است. چند ساعت بعد از آن ماجرا به خانه برگشتم. نیمه ‌شب ماموران پلیس آمدند و گفتند سیاوش کشته شده و مرا بازداشت کردند.

در تمام طول صحبت گفتی هیچ‌ ضربه‌ای به سیاوش نزدی، اما چاقویی که خودت به ماموران نشان دادی و در پرونده نیز هست، آثار خون داشته و آزمایش‌های پزشکی هم نشان داده این خون متعلق به سیاوش است. اگر تو ضربه‌ای نزدی چرا چاقویی که دستت بود، خونی شد؟

در کشمکشی که بین ما بود شاید ضربه‌ای به دستش خورده و خون از آنجا مانده ‌باشد وگرنه من ضربه‌ای نزدم و هنوز هم می‌گویم بی‌گناه هستم.

پس چه کسی ضربه را وارد کرد؟

دوستم سعید گفت ضربه را او زده ‌است. همان شب گفت یک ضربه به شکم سیاوش زده ‌است و از من خواست به کسی چیزی نگویم. من هم اول که بازداشت شدم چیزی نگفتم، اما بعد واقعیت را تعریف کردم ولی پلیس و اولیای‌دم مرا متهم می‌کنند. در حالی که واقعا این قتل کار من نبود.

پنج سال است در زندان به سر می‌بری. روزهای زندان را چگونه می‌گذرانی؟

من خیلی سعی کردم بی‌گناهی‌ام را ثابت کنم، اما تا به حال موفق نشده‌ام و از این موضوع خیلی ناراحتم. اشتباهم این بود که از همان اول همه چیز را به پلیس نگفتم. شاهدانی هستند که بگویند من ضارب نبودم.

اما افراد زیادی هم هستند که گفتند تو تنها کسی بودی که چاقو داشتی. ضمن این‌که لزومی نداشت دوستان سیاوش او را بکشند. آنها برای حمایت از سیاوش آمده ‌بودند.

منظورم این نیست که آنها ضارب بودند. می‌گویم من ضارب نبودم و فرد دیگری ضربه را زده ‌است که آن شخص را هم معرفی کردم. با این حال هنوز به گفته‌های من شک دارند و به این باور نرسیده‌اند که من واقعا بی‌گناه هستم. حتی یک بار هم حکم قصاص در مورد من صادر شد، اما بعد رای را نقض کردند. امیدوارم این بار قضات به این نتیجه برسند که واقعا این کار را من نکرده‌ام.

برای جلب رضایت اولیای‌دم تلاشی کرده‌ای؟

تلاش‌هایی شده، ‌اما حرف من این است که فرزند آنها را من نکشته‌ام. اصلا نه دعوا را من شروع کردم و نه این‌که آن را پایان دادم.

چاقو را به قصد دعوا از دوستت گرفتی. اگر قصد زدن نداشتی، این کار را نمی‌کردی؟

نه این حرف درست نیست. هیچ دعوایی در کار نبود من اصلا نمی‌خواستم این کار را بکنم. آنها به من حمله کردند. واقعا وضع طوری نبود که بخواهم به کسی خبر بدهم. ضمن این‌ که چاقو را هم برای دعوا نگرفتم. بار دوم که دعوا تمام شد، دوستم گفت این چاقو را بگیر من هم گرفتم و آن را جایی مخفی کردم. بار سوم که به سمت من حمله کردند خیلی ترسیدم و ناخودآگاه چاقو را برداشتم. واقعا قصدم این نبود که بخواهم کسی را بزنم یا بکشم. قبلا هم گفتم واقعا قصد کشتن نداشتم و ضربه‌ای را که باعث مرگش شده‌ است، نزدم.

فکر می‌کنی سرنوشتت چه می‌شود؟

امیدوارم تبرئه شوم البته باید بگویم به خاطر مرگ سیاوش واقعا متاسف هستم و به اولیای‌دم تسلیت می‌گویم و از خدا می‌خواهم به اولیای‌دم صبر بدهد و روح آن مرحوم هم شاد باشد.

می‌دانم که سیاوش خودش هم به مرگ یک بی‌گناه راضی نیست و خداوند کمکم می‌کند و نجات پیدا می‌کنم. این یک امتحان الهی است که اینجا هستم. البته اگر هم به قصاص محکوم شوم و قانون این‌طور تشخیص بدهد، همه تلاش خودم را خواهم کرد تا نجات پیدا کنم.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار