عادت اول: فعال باشیم
افراد فعال همیشه مسئولیت زندگی خود را بهعهده میگیرند و هرگز شکستهایشان را به گردن والدین، ژنتیک یا شرایط محیط زندگیشان نمیاندازند. این افراد برخلاف افراد منفعل ـ که بشدت تحت تاثیر محیط زندگیشان هستند و همیشه منابع خارج از وجود خود را سرزنش میکنند ـ نوع رفتار و عملکردشان را خودشان تعیین کرده و در مسیر خواستههایشان پیش میروند، اما افراد انفعالی رفتارشان بر مبنای شرایط محیط زندگیشان مدام در حال تغییر است.
اگر هوا خوب باشد، حال آنها نیز خوب است، اما اگر کوچکترین مشکلی پیش بیاید طرز فکر و عملشان به هم میریزد و به زمین و زمان بد میگویند و خود را قربانی شرایط تصور میکنند. آنها هرگز خود را مقصر نمیدانند و مسئولیت کارهایشان را به عهده نمیگیرند. ولی افراد فعال به جای واکنشهای نامناسب در برابر دشواریها از زمان و انرژیشان به بهترین وجه ممکن استفاده میکنند و با استفاده از موضوعاتی که روی آنها کنترل دارند، اثر منفیبخش دیگر را که خارج از توانشان است، خنثی میکنند و با این روش میتوانند تمام اتفاقهای زندگیشان را به فرصتهای خوب تبدیل کنند.
عادت دوم: نهایت کار را تداعی کنیم
این سوال کلیشهای «وقتی بزرگ شدی، میخواهی چه کاره شوی» را یادتان میآید؟ لحظهای به آن فکر کنید. آیا اکنون کسی که رویایش را درسر داشتید، هستید؟ با خود روراست باشید. گاهی اوقات مردم موفق هستند، اما فرسنگها با ارزشهایی که در سر داشتهاند، فاصله دارند. اگر نردبان ترقی را کنار دیوار دلخواهتان نگذارید، هرقدمی که برمیدارید شما را سریعتر به مکانی اشتباه میرساند. بنابراین عادت دوم براساس تخیلاتتان شکل میگیرد و براین اصل که هر کاری دوبار انجام میشود، استوار است. بار اول خلق «ذهنی» و بار دوم خلق «فیزیکی» است که پس از خلق ذهنی میآید.
اگر شما از ابتدا هوشیارانه تصمیم نگیرید که از زندگی چه میخواهید و آن را در ذهن خود تجسمسازی نکنید، به مردم اطرافتان اجازه میدهید اوضاع را به دست گرفته و آنها نوع زندگیتان را رقم بزنند. شما ابتدا باید با ویژگیهای منحصر بهفرد خود ارتباط برقرار کنید و براساس آن شخصیت، اخلاق و اصولتان را تعریف و روشی در زندگی اتخاذ کنید که در نهایت وجودتان را به تکامل برساند. از ذهن شروع کنید؛ یعنی اینکه هرروز که از خواب بلند میشوید به دقت برنامه روزانهتان را براساس مقصد و هدف نهاییتان تنظیم کنید. برای خود یک ماموریت شخصی ترتیب دهید و کاملا روی به سرانجامرساندن آن متمرکز شوید. با این کار سرنوشتتان را به دست گرفته و راه را به اشتباه نمیروید.
عادت سوم: اولینها را اول انجام دهیم
برای تعادلداشتن در زندگی نباید هرکاری را که پیش میآید، انجام دهید و نیروی خود را روی کارهای گوناگون هدر بدهید. اگر کاری ضروری است باید به برخی خواستههای خودتان ـ و دیگران ـ «نه» بگویید. روی اولویتهایتان متمرکز شوید. در واقع هرروز و هر لحظه کاری پیش میآید که وسوسه میشوید آن را انجام دهید. اینجا موضوع مدیریت زمان مطرح میشود، اما مدیریت زمان به خودی خود کافی نیست و در حقیقت مدیریت زندگی ـ که هدف، ارزش، نقش و اولویتهایتان در زندگی است ـ مدنظر است. اولین خواستههایتان در زندگیتان چیست؟ اولین خواستها در حقیقت مواردی است که شخصا برایشان بیش از هرچیز دیگر ارزش قائل هستید. اگر شما به اولین موارد قبل از هرچیزی توجه کنید، بنابراین توانستهاید زمان را براساس اولویتهایتان مدیریت کنید.
عادت چهارم: به بازی برد ـ برد فکر کنید
برد ـ برد براساس تعامل و همکاری بین انسانهاست. اکثر ما تنها به ارزشهای خودمان فکر میکنیم و در رقابت با دیگران هستیم. در واقع موفقیت خود را براساس شکست دیگری میدانیم. به عبارت دیگر اگر من برنده شوم الزاما شما بازنده هستید یا برعکس. زندگی به بازی برد ـ باخت تبدیل شده و این هرگز منصفانه نیست. با چنین بازی ناعادلانهای همه تلاش میکنیم دیگری چیزی به دست نیاورد و با این رفتار واقعا چقدر میتوانیم از زندگیمان لذت ببریم؟ اما بازی برد ـ برد اصلا رقابتی نبوده و براساس سود دوطرف در تمام تعاملهای انسان بنا شده است. فرد یا سازمانی که اساس کار خود را مبنای برد ـ برد قرار میدهد سه ویژگی منحصر بهفرد دارد:
1 ـ کمال: به حقایق، ارزشها و تعهدات پایبند است.
2 ـ بلوغ: عقاید و احساسات خود را با شهامت بیان میکند و به عقاید و احساسات دیگران احترام میگذارد.
3 ـ فراوانی: معتقد است برای هرکس همه چیز هست.
چنین فردی علاوه بر اینکه اعتماد بهنفس کافی برای رسیدن به خواستههایش دارد، نسبت به دیگران نیز رحم و شفقت از خود نشان میدهد و در واقع با توجه به دیگران و شهامتداشتن تعادل مناسبی در زندگی خود و اطرافیان ایجاد کرده و موفقیت بیشتری بر پایه برد ـ برد نصیبش شده و دیگران را نیز بیبهره نگذاشته است.
عادت پنجم: دیگران را ابتدا درک کنید، سپس توقع داشته باشید دیگران شما را درک کنند
ارتباط داشتن با دیگران مهمترین مهارت در زندگی است و اگر میخواهید در زندگی با دیگران مراوده داشته باشید باید درست ارتباط برقرارکردن را بیاموزید. اگر شما مانند اکثر مردم هستید احتمالا قبل از هر چیز دوست دارید دیگران شما را درک کنند و همیشه مسائل مهم خود را مطرح میکنید و دیگران را کاملا نادیده میگیرید. ممکن است به صحبتهای دیگران گوش کنید، اما آنقدر توجه ندارید که متوجه منظورش شوید. برای اینکه مردم بیشتر با این هدف میشنوند که پاسخ دهند، نه اینکه چیزی را واقعا بفهمند. وقتی سخنی را میشنوید به دلیل اینکه بادقت گوش نمیکنید، براساس تجربههای خودتان ارزیابی میکنید و موافقت یا مخالفتتان را بلافاصله اعلام یا بدون توجه شروع به نصیحتکردن و راهحل ارائه دادن کرده و حتی انگیزهها و رفتارهای دیگران را براساس تجربههای خودتان تحلیل میکنید. به این ترتیب مسلم بدانید که هرگز نمیتوانید با دیگران ارتباط خوب و مناسبی داشته باشید و نداشتن ارتباط مناسب یعنی نداشتن تعادل خوب در زندگی و در نهایت شکست.
عادت ششم: همفکری کنید
«دو سر بهتر از یک سر است»؛ افرادی که با دیگران همفکری میکنند روشنفکر بوده و میدانند برای حل مشکلات، نیروی فکر چند نفر بهتر و موثرتر از یک نفر است، چهبسا که راهحلهای بسیار خلاقانهای بیاموزند. در یک کار گروهی همه افراد تجربههای خود را ارائه داده و با کمک یکدیگر به نتایج دلخواه دست پیدا میکنند. کارهای گروهی خیلی سریعتر به نتیجه میرسد. وقتی افراد با یکدیگر در تعامل باشند با اندیشههای نو آشنا خواهند شد و به روشهای بهتر زندگی دست پیدا میکنند. در واقع با ارزشنهادن به تفاوتها این موضوع امکانپذیر است. تفاوتها زندگی را از یکنواختی و کسالت درمیآورد و باعث قدرتمند شدن تکتک افراد گروه میشود.
عادت هفتم: تواناییهایتان را تقویت کنید
بهترین و عالیترین داراییتان را حفظ کنید؛ یعنی برنامهای متعادل برای حفظ نیرو و انرژیتان در چهار بخش از زندگیتان داشته باشید: جسمانی، اجتماعی و احساسی، ذهنی و معنوی.
جسمانی: خوب بخورید، ورزش کنید و استراحت کنید.
اجتماعی و احساسی: روابط معنادار و مناسب با اجتماع خود داشته باشید.
ذهنی: یاد بگیرید، مطالعه کنید، بنویسید و به دیگران یاد بدهید.
معنوی: دعا و نیایش کنید، در طبیعت وقت بگذرانید و از هنر بهره ببرید.
با همیشه نو کردن داراییهای طبیعی وجودتان
میتوانید تغییر خوبی در زندگیتان ایجاد کنید و به رشد برسید. این کار
باعث میشود شما همیشه نیروی کافی برای انجام دادن شش عادت قبلی که توضیح
داده شد، داشته باشید. بدون تجدید نیرو به مرور ضعیف شده و ذهنی مکانیکی و
احساسی خام خواهید داشت و چنان از معنویات دور میشوید که به انسانی
خودخواه تبدیل شده و بسرعت خود را با انواع ناکامیها روبهرو خواهید کرد./جام جم