به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ با پایان یافتن آب در اردوگاه امام حسین (ع)، گرمای طاقت فرسای نینوا و تشنگی امان همه را بریده است. امام(ع) برادر خود حضرت عباس (ع) را صدا میزند و به او ماموریت میدهد تا به همراه سی نفر سواره و بیست نفر پیاده جهت تدارک آب برای خیمهها حرکت کند.
آنان شبانه با بیست مشک آب به سمت فرات حرکت کردند. درحالی که نافع بن هلال پیشاپیش ایشان با پرچم مخصوص حرکت میکرد. سپاهیان عمرو بن حجاج متوجه نافع بن هلال و همراهان وی شدند و خواستند راه را بر ایشان ببندند.
ابوالفضل العباس (ع) به پیادگان دستور داد تا مشکها را پر کنند و آنان نیز طبق دستور عمل کردند. حضرت عباس (ع) به همراه نافع بن هلال به سپاهیان عمرو بن حجاج حملهور شدند و آنان را به خود مشغول کردند و بدین وسیله پیادگان توانستند مشکهای آب را به خیمهها برسانند (نفس المهموم، ص219).
عمر سعد که جنگ با حسین(ع) را ناخوشایند میدانست سعی کرد با دروغی عبیدالله را قانع کند تا از جنگ با حسین(ع) منصرف شود؛ بنابراین نامهای به عبیدالله نوشت که: حسین حاضر است به همان مکان که آمده باز گردد یا به یکی دیگر از کشورهای اسلامی برود و یا اینکه به شام برود تا هرچه یزید بخواهد در مورد او انجام گیرد. (ارشاد شیخ مفید، ج2، ص82)
در مجلس عبیدالله با خواندن نامه شمربن ذیالجوشن گفت: حسین در چنگ توست؛ اگر بیعت نکند و برود دیگر دستت به او نمیرسد؛ عبیدالله نظر شمر را پذیرفت و نامهای به عمر بن سعد نوشت که در آن آمده بود: ما تو را نفرستادیم که از حسین دفع شرّ کنی و کار را به درازا بکشانی؛ اگر حسین و یارانش حکم من را قبول نکردند آنان را از دم تیغ بگذران و پیکر او را زیر سم اسبان لگدکوب کن! اگر چه این عمل (لگدکوب کردن) ضرری به او نمی رساند ولی سخنی که گفتم باید انجام گیرد. (قصه کربلا، علی نظری منفرد صص، 238-231)
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام/