گروهی که به نام «دولت اسلامی عراق و شام» یا «دولت اسلامی» (داعش) شناخته می شود در چند ماه اخیر با دستاوردهای نظامی بزرگ خود در سوریه و عراق و نیز به واسطه اعلان جنگ آمریکا علیه این گروه توجه زیادی را به خود معطوف کرده است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،گروهی که به نام «دولت اسلامی عراق و شام» یا «دولت اسلامی» (داعش) شناخته می شود در چند ماه اخیر با دستاوردهای نظامی بزرگ خود در سوریه و عراق و نیز به واسطه اعلان جنگ آمریکا علیه این گروه توجه زیادی را به خود معطوف کرده است.

تحلیلگران در توضیح اهداف، روش های خشونت آمیز و علل موفقیت داعش در جذب داوطلب عمدتاً به تبیین جهان بینی مذهبی این گروه می پردازند؛ ترکیبی از عقاید هستی شناختی، باورهای آخرالزمانی و مفاهیم تمدنی که ریشه آن غالباً در اسلام سلفی جستجو می شود.

سنت سلفی جنبش اصلاحی مدرنی است که منتقد برخی رفتارهای مسلمین است. پیروان این سنت خواستار انهدام این گونه - به زعم خود - «بدعت ها» و بازگشت به مسیر پیروان نخستین پیامبر اسلام هستند که «اسلاف» یا پیشینیان نامیده می شوند. منتقدان سنت سلفی پیروان آن را به «جزم اندیشی»، «تندروی» و پیروی از خوانشی «خشن» از اسلام متهم می کنند، اما هیچ یک از این موارد دقت زیادی ندارد، خصوصاً با توجه به تنوع و گستردگی دیدگاه های سلفی و گوناگونی باورها و رفتارهای مردمانی که خود را سلفی می دانند [1].

توجه جامعه آمریکایی به سلفی گری از زمان واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ معطوف شد، چراکه رهبران القاعده ادعا می کنند که پیرو این مکتب فکری هستند. از آن زمان در غرب سلفی گری دلیل اصلی «تروریسم» و خشونت مسلمانان انگاشته شده است. این در حالی است که اکثر مسلمانان سلفی علاقه ای به جهاد از خود نشان نمی دهند و اغلب حتی از مشارکت در امور سیاسی نیز اجتناب می ورزند [2]. از طرف دیگر همانطور که می دانیم بسیاری از مسلمانانی که در مبارزات مسلحانه شرکت می کنند سلفی نیستند.

داعش تازه ترین گروهی است که تحلیلگران برای توضیح رفتارش بر دیدگاه سلفی تکیه کرده اند. آنچه داعش را منحصربه فرد می کند برنامه این گروه برای تشکیل سریع خلافت اسلامی است. ولی توجه بیش از اندازه تحلیلگران به جهان بینی سلفی سبب شده است که برخی جنبه های مهم پدیده داعش نادیده گرفته شود. در اینجا می خواهم توجه خوانندگان را به چند مورد از این جنبه های نادیده گرفته شده جلب کنم. همچنین می خواهم برخی اشکالات تاکید صرف بر جهان بینی را در توضیح پدیده داعش گوشزد نمایم. ادعای من این نیست که مطالعه این تفکرات بی فایده است، بلکه می خواهم نشان دهم که با صرف اینگونه مطالعات فهم ما از داعش محدود و ابتر خواهد ماند.

در ابتدا باید تأکید کنم که دانش ما در خصوص داعش بسیار اندک است. ما درباره پایگاه اجتماعی داعش تقریباً هیچ نمی دانیم. در مورد این که داعش چگونه به موفقیت های نظامی خود رسیده اطلاعات اندکی داریم. آگاهی ما درباره ماهیت ائتلاف های داعش با گروه های دیگر - از شورشیان اسلام گرا در سوریه گرفته تا نظامیان بعثی در عراق - حتی از این هم کمتر است. همچنین صرف نظر از چند گزارش بسیار محدود، کسی به درستی نمی داند که داعش چگونه زندگی میلیون ها انسانی را که در مناطق تحت کنترل آن به سر می برند مدیریت می کند.

اطلاعات ما درباره جنگجویانی که به داعش می پیوندند نیز اندک است. اکثر آنچه می دانیم برگرفته از تبلیغات خود داعش است که طبعاً قابل اعتماد نیست. درباره پیشینه و انگیزه های افرادی که به این گروه می پیوندند، به ویژه افرادی که از کشورهای اسلامی به داعش پیوسته و حجم عمده نیروی رزمی آن را تشکیل می دهند، دانش بسیار کمی داریم. در فقدان این اطلاعات و در صورتی که بخواهیم به چیزی فراتر از تبلیغات خود داعش استناد کنیم، حتی به درستی نمی توانیم مشخص کنیم که آنچه «داعش» می نامیم دقیقا چه پدیده ای است.

اجازه دهید بر این نکته آخر تأکید کنم. آنچه ما به عنوان «داعش» می شناسیم چیزی بیش از یک فرقه تندرو جنگ طلب است. در حال حاضر داعش شبکه ای از مراکز جمعیتی بزرگ با میلیون ها سکنه و همچنین منابع نفتی، پایگاه های نظامی و راه های بین آنها را در دست دارد [3]. این گروه مجبور است امور مردم تحت حاکمیت خود را مدیریت کند و برای این کار ناگزیر از سازش و ائتلاف است و نمی تواند صرفاً با زور و سبعیت اهداف خود را دنبال کند.

در عراق، داعش با بعثیان سکولار، افسران سابق ارتش، شوراهای قبیله ای و گروه های سنی مخالف دولت همکاری می کند و بسیاری از اعضای این گروه ها در سلسله مراتب داعش مناصب اجرایی دارند [4]. در سوریه نیز داعش ناچار بوده با دیگر گروه ها و قبایل شورشی مذاکره کند و اکنون نیز برای مدیریت خدماتی مانند آب، برق، بهداشت عمومی و نانوایی ها به تخصص فنی محلی اتکا می کند [5].

بخش اعظم جنگجویان داعش، که بین ۲۰ هزار تا ۳۱۵۰۰ نفر تخمین زده شده اند، تازگی به گروه پیوسته اند و مشخص نیست که آیا رهبران داعش می توانند بین آنها هماهنگی ایدئولوژیک ایجاد کنند یا خیر. در مجموع درک ما از داعش به عنوان خلافتی با سلسله مراتب مشخص، ساختار سازمانی یکپارچه و ایدئولوژی جامع محصول مستقیم دستگاه تبلیغاتی این گروه است.

اگر ما داعش را به عنوان موجودیتی یکپارچه می بینیم به این دلیل است که مبلغان داعش خود را این گونه می نمایانند. از این روست که نباید برای توضیح رفتار داعش بیش از حد به تبلیغات آن تکیه کرد. در فقدان شواهد بیشتر واقعا نمی توان فهمید که آیا رفتار بخش های مختلف داعش نمود تفکرات تبلیغاتی آن است یا خیر.

با این حال بسیاری از تحلیل های موجود دقیقا مبتنی بر بیانیه ها و تبلیغات سیاسی داعش است. این تاکید باعث شده بعضی از امور مهم کاملا پوشیده بماند. در اینجا به چند مورد در این زمینه اشاره می کنم.

نخست این که ما اطلاعات درستی درباره انگیزه افرادی که تحت لوای داعش یا در کنار آن می جنگند نداریم، بنابراین فرض می کنیم که انگیزه آن ها در سلفی گری و آرزوی زندگی در خلافت اسلامی خلاصه می شود. تقریبا تمامی اطلاعاتی که در اختیار داریم از تبلیغات و ویدئوهای جذب داوطلب داعش، چند مصاحبه و گزارشات خبری جسته و گریخته ای آمده اند که در مورد کشته یا دستگیر شدن مبارزان خارجی منتشر شده اند.

تمرکز بر بیانیه های داعش سبب شده است که تمامیت نیروی نظامی آن را به عنوان مبارزانی ببینیم که انگیزه شان برداشتی خشن و کینه جویانه از اسلام سلفی است. خواسته داعش این است که ما اوضاع را به این شکل ببینیم و رسانه های بزرگ هم همین دیدگاه را تبلیغ می کنند.

به عنوان مثال CNN اخیرأ از قول موفق الربیعی مشاور سابق امنیت ملی عراق ادعا کرد که داعش در موصل «کودکان عراقی ۸ و ۹ ساله را استخدام کرده و اسلحه AK-47 در دست آن ها گذاشته... و آن ها را با ایدئولوژی شریرانه خود شستشوی مغزی داده است.» در همین گزارش از قول یکی از سخنگویان پنتاگون گفته شده است که «هدف آمریکا تنها تضعیف و از بین بردن این ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر (مبارز داعش) نیست... بلکه قصد دارد ایدئولوژی آن ها را نابود کند» [6].

در پشت این گفته ها ظاهرا این فرض نهفته است که داعش پدیده ای است که خودبه­خود و به طور ناگهانی از دل یک سری عقاید شیطانی به وجود آمده است. اما داعش از دل آتش جنگ، اشغال، کشتار، شکنجه و سلب حقوق شهروندان پدید آمده است. داعش برای جذب داوطلب نیازی نداشته که عقاید خود را به آن ها بفروشد، بلکه بیش از هر چیز باید اثبات می کرده که توان ایستادن در برابر دشمنان خویش را دارد.

در عراق شهرهایی که اکنون توسط داعش کنترل می شود همان شهرهایی هستند که بیشترین مقاومت را در برابر سرکوب آمریکا نشان دادند و بعدها نیز بیشترین نافرمانی را در برابر دولت جدید حاکم از خود بروز دادند. به نظر می رسد ویرانی هایی که این شهرها تجربه کرده اند تنها سبب افزایش نافرمانی ساکنین آن ها شده است. فلوجه، اولین شهر عراق که به دست داعش افتاد، در جریان حملات آمریکا در سال ۲۰۰۴ ویرانی زیادی را تجربه کرد. این شهر هنوز هم با میراث شوم این جنگ، از افزایش نرخ ابتلا به سرطان و جهش های ژنتیکی گرفته تا اختلالات بدو تولد و امراض دیگر حاصل از اورانیوم ضعیف شده موجود در تسلیحات آمریکایی دست و پنجه نرم می کند [7].

در موصل بسیاری از افرادی که تابستان گذشته به داعش پیوستند پیشتر زندانی دولت عراق بودند. شمار این زندانیان به هزاران نفر می رسید و در بین آن ها افرادی بودند که به صورت مسالمت آمیز علیه دولت نوری المالکی تظاهرات و تحصن کرده بودند [8].

شرایط در سوریه نیز چندان متفاوت نیست. داعش پس از یک دوره نزاع طولانی به روی کار آمد که با اعتراضات سال ۲۰۱۱ شروع و تبدیل به جنگ داخلی شد.

تعداد قابل توجهی از مبارزان داعش در سوریه و عراق از نیروهای خارجی تشکیل شده اند، اما اکثر آن ها نیروهای محلی هستند. تأکید بر عقاید سلفی سبب پوشیده ماندن بی عدالتی و ظلمی می شود که احتمالا مبارزان را ترغیب به پیوستن به گروه نظامی مؤثری کرده است که به آن ها وعده در هم شکستن سرکوبگرانشان داده است. آیا این مبارزان برای جنگیدن در کنار داعش باید به جهان بینی داعش می گرویده اند؟ آیا آن ها برای پیوستن به داعش لزوما باید مانند رهبران این گروه آرزوی تشکیل خلافت می داشته اند؟ معمولا به این سؤالات توجهی نشده. در عوض «اعتقادات» و «جهان بینی» سلفی به جای این خلاء ها نشانده شده است.

دوم این که تأکید بیش از حد بر سلفی گری سبب شده است که معمای پیوستن مبارزان خارجی به داعش در پرده ابهام بماند. در اینجا نیز هرگونه انگیزه ای به جز اجابت دعوت مبلغ سلفی به اسلام راستین و آرزوی پیوستن به خلافت اسلامی نادیده گرفته شده است. بر طبق آنچه به ما گفته اند مبارزان خارجی به داعش می پیوندند تا در یک آرمان شهر اسلامی ناب زندگی کنند.

برخی تحلیلگران این امکان را هم در نظر گرفته اند که بعضی از داوطلبان از عدم تعادل روانی رنج می برند؛ حق ویژه ای که معمولأ برای کشتارگران سفیدپوست غیرمسلمان در نظر گرفته می شود. اما تحلیلگران مذکور به ندرت اندیشیده اند که ممکن است عواطف و انگیزه هایی به جز تعهد صرف به اسلام سلفی یا آرزوی زیستن در یک آرمان شهر سبب تصمیمات این مبارزان شده باشد.

به عنوان مثال آیا ممکن است که همدردی با دیگر انسان های رنج دیده یا احساس وظیفه نوع دوستانه – عواطفی که در جامعه آمریکا به آن بها داده می شود و به روایتی باعث ترغیب بعضی از افراد به پیوستن به ارتش آمریکا می شود [9] - سبب شود که این داوطلبان راحتتر دعوت به جنگ و حمایت از مردمانی که مظلوم می دانند را بپذیرند؟

مایکل محمد نایت، رمان نویس و روزنامه نگار آمریکایی مسلمان، اخیرا نوشته است که در حین جنگ چچن در دهه ۱۹۹۰ نزدیک بوده به قصد جهاد به آنجا برود، ولی نه به خاطر پایبندی اش به اسلام سلفی، بلکه به دلیل تعلق خاطرش به ارزش های آمریکایی: «من در دهه ۱۹۸۰ در دوره ریگان بزرگ شده بودم. از ترانه های کارتون G.I. Joe یاد گرفته بودم که «هر جا مشکلی هست، برای آزادی بجنگ». فکر می کردم که افراد این حق و وظیفه را دارند تا در هر جای جهان که تهدیدی علیه آزادی، عدالت و برابری احساس کردند، وارد عمل شوند» [10].

متأسفانه گفته های دست اول از این نوع که دیدگاهی فراتر از تبلیغات استخدام کنندگان داعش در اختیار ما قرار دهد بسیار کمیاب است. اوضاع درباره مبارزان خارجی غیرغربی از این هم دشوارتر است؛ افرادی که درباره شرایط و انگیزه های آن ها اطلاعات کمتری داریم.

سوم، این باور که اسلام سلفی در افراطی گری استثنایی است سبب شده است که خشونت داعش نیز به همین ترتیب استثنایی قلمداد شود. بارها به ما گفته اند که کشتار داعش - به ویژه سر بریدن قربانیان که جدیدترین نمونه آن روزنامه نگاران خارجی هستند - قرون وسطایی، بربرگونه و پورنوگرافیک بوده و به جای آنکه ابزاری برای دستیابی به هدف خاصی باشد، خود هدف است. ظاهرا این خشونت در مقابل کشتار به اصطلاح متمدنانه، متناسب و عقلانی امثال ارتش آمریکا قرار داده می شود.

طلال اسد، انسان شناس پیش فرض های متفکران لیبرالی را که بین خشونت «افراطی» و خشونت «بشردوستانه» تفکیک قائل می شوند زیر سؤال برده است [11]. در اینجا قصد ندارم وارد این بحث بشوم. تنها می خواهم بار دیگر به این نکته اشاره کنم که خشونت داعش در خلأ شکل نگرفته است، بلکه بخشی از یک اکولوژی خشونت است که بیش از یک دهه پیش آغاز شده است.

شاید سر بریدن خشن تر از مثله کردن با مسلسل کالیبر بالا، سوزاندن با پهپاد، یا منفجر کردن با بمب بشکه ای باشد. اما حتی اگر خود را محدود به خشونت از نزدیک و عاری از فناوری پیشرفته کنیم، باز هم سر بریدن های داعش چندان بی بدیل نیستند.

نخستین ویدئوی سر بریدن یک شهروند آمریکایی در عراق توسط اسلاف داعش در سال ۲۰۰۴ ضبط شد. قاتلان آن زمان ادعا کردند که این ویدئو پاسخی است به عکس ها و ویدئوهای شکنجه، تجاوز و کشتار زندانیان ابوغریب [12]. در سال ۲۰۱۱ آشکار شد که برخی از سربازان آمریکایی در افغانستان شهروندان غیرنظامی این کشور را به قصد تفریح شکار می کردند و انگشتان و دندان های آن ها را به عنوان یادگاری نگه می داشتند [13]. در کشتارهای خونین فرقه ای عراق پس از اشغال آمریکا، سر بریدن هایی که توسط شورشیان سنی انجام می شد تبدیل به مقابله به مثلی وحشتناک در برابر شبه نظامیان گردید که با مته برقی بدن قربانیان خود را سوراخ سوراخ می کردند [14].

در اینجا قصد ندارم تعیین کنم که آغازگر بی رحمی و سبعیت در آنچه آمریکا نبرد جهانی با تروریسم نامیده است چه کسی بود تنها می خواهم بگویم این دیدگاه که یک تفکر مذهبی خاص به طور منحصر به فرد افراطی است ما را در درک چرخه های خشونتی که سال ها از آبشخور روایت ها و تصاویر شکنجه، کشتار فجیع و هتک حرمت تغذیه کرده اند یاری نمی کند.

 

پاورقی:

[1] For example, see Bonnefoy, Laurent. Salafism in Yemen: Transnationalism and Religious Identity. Oxford: Oxford University Press, 2012; and Hirschkind, Charles. The Ethical Soundscape: Cassette Sermons and Islamic Counterpublics (Cultures of History). New York: Columbia University Press, 2009.

[2] Ibid.

[3] Gilsinan, Kathy. "The Many Ways to Map the Islamic ‘State’.” The Atlantic. August 27, 2014.

[4] Sayigh, Yezid. "ISIS: Global Islamic Caliphate or Islamic Mini-State in Iraq?” Carnegie Middle East Center, July 24, 2014. (Originally published in Arabic in Al-Hayat).

[5] Caris, Charles C. and Samuel Reynolds. "ISIS Governance in Syria.” Middle East Security Report.

[6] Karadsheh, Jomana, Jim Sciutto, and Laura Smith-Spark. "How foreign fighters are swelling ISIS ranks in startling numbers.” CNN, September 14, 2014.

[7] Dewachi, Omar. "The Toxicity of Everyday Survival in Iraq.” Jadaliyya, August 13, 2013.

[8] "Inside Mosul: Why Iraqis are celebrating Islamic extremists’ takeover of their city.”Niqash, June 12, 2014.

[9] Graeber, David. "Army of Altruists.” Harper’s Magazine, January 2007.

[10] Knight, Michael Muhammad. "I understand why Westerners are joining jihadi movements like ISIS. I was almost one of them.” Washington Post, September 3, 2014. 

[11] Asad, Talal. "Reflections on Violence, Law, and Humanitarianism.” Critical Inquiry. Accessed September 30, 2014.

[12] Nichols, Bill. "Video shows beheading of American captive.” USA Today,November 5, 2004.

[13] Boal, Mark. "The Kill Team: How U.S. soldiers in Afghanistan murdered innocent civilians.” Rolling Stone, March 27, 2011.

[14] Democracy Now! "Nir Rosen on "Aftermath: Following the Bloodshed of America’s Wars in the Muslim World.” November 10, 2010.

 

منبع: مرکز مارتین مارتی/
برچسب ها: خطا ها ، رایج ، داعش
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار