به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ت
بدیل
شدن فستیوال های هنری به محلی برای بروز گرایشات سیاسی، واقعیتی تلخ و
متأسفانه غیرقابل انکار است که از سالیان دور مورد بهره برداری دولتمردان
اروپایی قرار گرفته است و با پهن کردن «رد کارپت» به روی هنرمندان جریان
شبه روشنفکری در کشورهای موسوم به در حال توسعه، در حال جهت دهی به جریان
هنر در این کشورها می باشند.
جای
تاسف دیگر آن است که موجی از استقبال در میان این گروه از شبه روشنفکران
نیز وجود دارد و آنها نیز به جای تولید آثاری که با استقبال جامعه خودشان
مواجه شود، بعضاً به سمت تولید آثاری می روند که زمینه ها و مقدمات راه
رفتن بر روی رد کارپت را برای ایشان فراهم سازد و گویی با همه ژست روشنفکری
و استقلالی که دارند، جهت های سیاسی جشنواره های هنری را به کلی نادیده می
گیرند.
از شرکت در اسکار و ونیز تا دریافت نشان های جهت دار
با
مراجعه به لیست هنرمندانی که موفق به دریافت جشنواره های پرطمطراقی چون
ونیز، اسکار، نشان شوالیه فرانسه، جایزه معتبر ساخاروف پارلمان اروپا و ...
در می یابیم که بسیاری از این هنرمندان(و نه همه آنها) از دوحال خارج
نیستند؛ یا دستی بلند در تاریک نشان دادن جامعه ایرانی دارند و جز تباهی
چیزی را به نصویر نمی کشند و یا اینکه جزء دگر اندیشانی به حساب می آیند که
هیچ پیوندی با جامعه ایرانی ندارند و هنوز هم بر این باورند که باید به
کل عوض شویم.
برای نمونه در میان افرادی که نشان شوالیه را دریافت کرده اند، نام افرادی زیر یافت می شود:
محمد
علی سپانلو(شاعر و نویسنده دگراندیش و از جمله شرکتکنندگان در کنفرانس
معروف برلین)، لیلا حاتمی، محسن مخملباف، شیرین عبادی(برنده جایزه صلح
نوبل، وکیل مدافع بهائیان و حامی منافقین خارجنشین که در سال 89 یکی از
خیابانهای شهر پواتیه فرانسه به نام وی نام گذاری گردید)، یدالله
رویایی(شاعری که سوابقی چون خدمت در دربار پهلوی، مشاور دفتر فرح تا عضو
کمیته برگزاری جشن هنر شیراز نشانگر ابعاد شخصیتی وی می باشد در مصاحبه با
نشریه ضدانقلابی نیمروز چاپ لندن،به تخطئه انقلاب اسلامی و تشبیه آن به
کودتای 28 مرداد 1332 می پردازد)، عباس کیارستمی و محمدرضا شجریان که آثار
برخی از این افراد آن چنان ضد ایرانی است که نیازی به معرفی ندارد.
درسی که استاد علیزاده به شبه روشنفکران داد
اما
در میان این همه هیاهو و استقبال از مجسمه های پوشالی، نباید از انصاف
گذشت و باید هنرمندانی را دید که همواره نسبت به حساسیت های جامعه ایرانی
احساس مسئولیت می کنند و با کسانی که از پس اعطای آن مجسمه های زیبا اهداف
خود را دنبال می کنند، دست دوستی نمی دهند.
استاد
حسین علیزاده از جمله این هنرمندان است که کسی نمی تواند سرآمد بودن و
مسقل بودن وی (به لحاظ گرایش های سیاسی) را انکار کند که این هنرمند با
داشتن تصویری درست از اهداف اعطای نشان هایی چون شوالیه، دست رد به سینه
آنها زد و نشان داد که یک هنرمند واقعی پیش از آنکه نیازمند نگاه ها در آن
سوی مرزها باشد، دغدغه مردم خویش و فرهنگ خویش را در سر دارد.
این
استاد بزرگ موسیقی ایران، به شبه روشنفکران ایرانی آموخت که روشنفکری در
نه ژشت های آن چنانی و فاصله گرفتن از مردم و ارزش های ایشان بلکه اتخاذ
درست و به موقع در برابر بیگانگان است؛ به دیگر بیان باید ضمن داشتن
رویکردی مستقل و به دور از هیاهوی های سیاسی هم به ضعف های داخلی(در جهت
رفع آن پرداخت) و هم مرزبندی مشخصی با اقدامات ضدهنجاری جامعه ایرانی داشت.
دیدگاهی
که در نامه استاد علیزاده هم کاملاً مشهود بود و از سویی به مسئولان این
نهیب را زد که باید هنر اصیل ایرانی مورد توجه و حمایت بیشتری قرار گیرد و
از سوی دیگر خود را بی نیاز از هر نام و نشان دید و ترجیح داد به جای
دریافت نشان شوالیه، هم چنان در دل مردم خود صاحب نشان باشد.
امید
است که جامعه هنری نیز با پایان فاصله گذاری میان خود و ارزش های این کهن
مرز بوم، رویکردی به واقع مردمی و بدون وابستگی از خود نشان دهد تا نشان
مردم ایران را برای همیشه تاریخ با خود داشته باشند و خود را از نشان
مخالفان ارزش های ایرانی و اسلامی بی نیاز بدانند.
هنرمندانی
که هیچ گاه قصد فراموش کردن بنیان های هویتی خود را ندارند و هم زمان با
آن، چشم خود را فقط به روی زشتی ها(برای خوش آمدن عده ای) و یا فقط به روی
زیبایی(و باز هم برای خوش آمدن عده ای) باز نمی کنند و حرف دل مردم را
هنرمندانه بیان می کنند.