به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،بزرگترین جنگی که تاکنون در تاریخ جهان به ثبت رسیده، مجموعه جنگهایی است
که به جنگهای صدساله مشهور است. این جنگها بین انگلستان و فرانسه در میان
سالهای ۱۳۳۷ و ۱۴۵۳ اتفاق افتاد.
این جنگها آنقدر طولانی بودند که
در مدت زمان جنگ، فرانسه ۵ پادشاه و انگلستان هم ۵ پادشاه مختلف داشت و هر
کدام در برخی مناطق پیروز شده و یا شکست میخوردند که در نهایت پس از
چندین سال، فرانسه پیروز این خصومت شد.
همه ی جنگ ها آثار جانی
,مالی و روحی روانی بسیاری را در پی خواهند داشت . اکثر جنگ هایی که در
تاریخ رخ داده به دلایل مهمی از جمله قلمرو , منابع طبیعی , دفاع از ناموس
و یا آزادی های سیاسی بوده ولی بعضی از جنگ ها هم کاملا مضحکانه بوده اند و
دلیلی که منجر به آغاز آن جنگ ها شده خنده دار است .
جنگ خوک
همانطور
که از نام این جنگ هم معلوم است دلیل اولیه بر سر کشته شدن یک خوک بوده
است. این جنگ در سال ۱۸۵۹ بین ایالات متحده و بریتانیای کبیر در جزیره سن
خوان رخ می دهد و حادثه از آنجا آغاز می شود که در این جزیره مهاجران
آمریکایی و کارگران بریتانیایی شرکت هادسون اقامت داشتند و هر دو بخش هم
ادعای مالکیت بر زمین های آنجا را می کردند. کشاورزی آمریکایی به نام ”
لیمان کاتلر ” یک خوک را در حال خوردن سیب زمینی هایش در باغ می بیند و به
سمت حیوان نشانه گرفته و شلیک می کند. کشته شدن خوکی که متعلق به یک
بریتانیایی بود تنش بین طرفین را بیشتر کرده و بریتانیایی ها هم تصمیم به
دستگیری مرد کشاورز می گیرند. از طرف دیگر خبر به ارتش آمریکایی ها رسیده و
آنها گروهی را برای جلوگیری از این کار اعزام می کنند.بریتانیایی ها هم
ارتش مسلح خودشان را به محل اعزام کرده و درگیری سردی بین طرفین رخ می دهد.
سرانجام در اکتبر ۱۸۵۹ جنگ بین دو طرف با مذاکرات مختومه اعلام می شود و
هیچگونه تلفات جانی به جا نمی ماند.
جنگ نیکا
در
سال ۵۳۲ پس از میلاد, بخش عظیمی از جمعیت در خیابان های قسطنطنیه جمع شدند
و بخش های زیادی از شهر را به آتش کشیدند و حتی کار به برکناری دولت
امپراتور ژوستین هم کشیده شد و دلایل همه ی این ها مسابقات ارابه رانی بود.
در قرن ششم مسابقات ارابه رانی به اوج محبوبیت خودشان رسیده بودند و محل
برگزاری مسابقات در میدان اسب سواری قسطنطنیه بود. در هر مسابقه جمیعت
زیادی از طرفداران به دو دسته تقسیم می شدند و به طرفداری از تیم شان می
پرداختند که البته رفتارهای آنها بیشتر شبیه به گانگسترهای خیابانی بود تا
طرفدار ورزشی. معروف ترین تیم ها در آن زمان تیم آبی ها و سبزها نامیده شده
بودند و آغاز این شورش هم بر میگردد به روزی که امپراتور با درخواست بخشش
دو تن از اعضای تیم آبی که محکوم به اعدام بودند مخالفت کرد. در اتفاقی
نادر طرفداران دو گروه باهم متحد شدند و دست به شورش زدند. پس از چند روز
توانستند مقر فرماندهی شهر را آتش بزنند و با سربازان امپراتوری بجنگند.
سرانجام امپراتور دست به سرکوبی شدید زد و با کشتن بیش از ۳۰٫۰۰۰ نفر در
اطراف میدان اسب دوانی توانست به این شورش پایان دهد.
جنگ سگ سرگردان
در
یکی از عجیب ترین درگیری های قرن بیستم یک سگ باعث بحران بین المللی شد.
یونان و بلغارستان به دلیل رقابت بر سر مالکیت مقدونیه از روابط خوبی با هم
برخوردار نبودند و کشته شدن این سگ هم باعث باز شدن زخم های قدیمی شد.
ماجرا از آنجا آغاز شد که در نوزدهم اکتبر سگی که متعلق به سرباز یونانی
بود به سمت مرز بلغارستان می رود و سرباز هم به دنبالش می دود تا سگ از مرز
عبور نکند ولی سرباز یونانی زمانی سگش را می گیرد که کمی وارد مرز
بلغارستان شده بودند و یکی از سربازان بلغاری به سمت سرباز تیراندازی می
کند. این کار باعث عصبانیت یونانی ها می شود و خیلی زود به سمت بلغارستان
حمله کرده و چندین شهر را تصرف می کنند و حتی شهر پتریچ را گلوله باران می
کنند. سازمان ملل این حمله را محکوم کرده و خواستار توقف آن می شود.
سرانجام مذاکرات نتیجه می دهد و دو کشور به این درگیری پایان می دهند و
تنها چیزی که باقی ماند جسد ۵۰ انسان بی گناه بود.
جنگ گوش جنکینز
در
سال ۱۷۳۸ یک ملوان بریتانیایی به اسم ” رابرت جنکینز ” یک قطعه گوش در حال
فساد را به اعضای مجلس بریتانیا نشان می دهد و در دادگاه توضیح می دهد که
اعضای گارد ساحلی اسپانیا هفت سال قبل گوش او را به دلیل قاچاق در دریا
بریده اند. دولت بریتانیا که از قبل با اسپانیا بر سر منابع ارضی و مرزی
کشمکش زیادی داشت خیلی زود جلسه ای تشکیل داد و تصمیم به جنگ با اسپانیا می
گیرد. جنگ گوش جنکینز در سال ۱۷۳۹ آغاز شد و تا دوسال بعد در فلوریدا و
جورجیا هم ادامه داشت و با جنگ جانشینی در اتریش ادغام شد تا پایان این جنگ
ها تا سال ۱۷۴۸ به طول انجامد.
جنگ شیرینی فرانسوی
در
سال ۱۸۲۸ تعداد زیادی از مردم به خیابان های مکزیک ریختند و بخش های مختلف
شهر را ویران کردند. یکی از خسارت دیدگان یک سرآشپز فرانسوی به اسم رمونتل
بود که به مکزیک مهاجرت کرده و صاحب کافه ای بود که توسط شورشیان به طور
کامل غارت شده بود. مسئولان مکزیکی شکایات این سرآشپز را نادیده گرفتند و
او مجبور شد برای گرفتن خسارت دادخواستی را به مسئولان کشور خودش بنویسد تا
آنها پیگیری کنند. دادخواست او یک دهه بی نتیجه ماند تا دوره ی پادشاهی
لوییس فیلیپ فرا رسید. پادشاه به دلیل بازپرداخت نکردن وام ها با مکزیکی ها
کدورت قبلی داشت و این مسئله بهانه ی خوبی برای فشار آوردن به مکزیکی ها
بود. شاه درخواست ۶۰۰٫۰۰۰ پزو غرامت برای سرآشپز فرانسوی کرد و مکزیکی ها
از پرداخت آن سر باز زدند و پادشاه در اقدامی جدید شروع جنگ را اعلام کرد.
در
اکتبر ۱۸۳۸ یک ناوگان نظامی وارد مکزیک شد و شهر وراکروز را محاصره کرد.
کشتی ها به بمباران سن خوان و قلعه ی نظامی آن پرداختند و تا دسامبر همان
سال تعداد تلفات به ۲۵۰ نفر رسید. سرانجام در مارس ۱۸۳۹ دولت بریتانیا
مداخله کرد و مکزیکی ها مبلغ مورد نظر را به فرانسوی ها پرداختند تا این
جنگ مضحکانه هم به پایان برسد.
عرش نیوز
منبع:mitnews