به گزارش
خبرنگار سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران طبیعی است که منطقه خلیج فارس با داشتن بخش اعظم منابع نفت جهان بیشترین توجه قدرتهای صنعتی به خصوص ایالات متّحده را به خود جلب کند، بنا بر برخی گزارشها منطقه تامین کننده 37 درصد نفت و 18 درصد گاز جهان است.
به علاوه، این منطقه به تنهایی 56٫6 درصد نفت و همچنین 45 درصد گاز جهان را به خود اختصاص داده است که به خصوص در آینده بر اهمیت آن افزوده خواهد شد.
بحث امنیت انرژی و لزوم دسترسی آسان و به صرفه به منابع انرژی در دنیای پیشرفته یکی از پایههای اساسی سیاست خارجی قدرتهای بزرگ است. توجه خاص دولت آمریکا به این مسئله به خصوص از زمان جایگزینی استفاده از نفت به جای زغال سنگ قابل تأمل است.
در واقع قدرتهای بزرگ در مقاطع تاریخی مختلف با توجه به نیاز خود به انرژی، هرجا که این چرخش صورت گرفته است ،آنان نیز در گذر زمان حساسیت خود به مناطق مختلف را تغییر دادهاند، استفاده از انرژیها پیوسته از آب، باد، بخار آب و زغال سنگ تغییر کرده تا به منابع نفت و گاز رسیده از اینرو نیاز کشورهای این مناطق نیز در مکانهای تولید این انرژیها بیشتر شده است.
این حضور در ابتدا برای تامین انرژی بوده و به مرور به تسلط همه جانبه این قدرتها بر همه امور کشورهای این مناطق تغییر کرده تا جایی که انواع دخالتهای سیاسی و نظامی را حق خود میدانند.
حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه و منطقه خلیج فارس که میتوان گفت از زمان جنگ میان ایران و عراق آشکار و در کشاکش جنگ خلیج فارس افزایش قابل ملاحظهای یافته بود با جنگ عراق و افغانستان به پدیدهای فراگیر بدل شده است، پدیدهای که اگرچه در عرف و حقوق بین الملل از آن به عنوان تهدید امنیت کشورها یاد میشود از سوی ایالات متحده موضوعی طبیعی و برای حفظ امنیت منطقه و جهان تفسیر میشود.
به طور کلی ویژگیهای ژئوپلتیک منطقه خاورمیانه از گذشته تاکنون انگیزه اصلی میان قدرتطلبان برای رقابت و گسترش حوزه نفوذ بوده است.
هر چند برخیتحلیلگران غربی من جمله" استفان والت" چنین پنداشته بودند که آمریکا با توجه به شکستهایش در عراق و در نهایت افغانستان، فشار بدهیهای انباشته شده دهه گذشته، ادامه بحران اقتصادی سالهای 2007- 2008 و ظهور بازیگران نیرومندتر و مستقل در برزیل، ترکیه، هند و کشورهای دیگر، واشنگتن شاهد کاهش توانایی خود در راهبری نظامهای امنیتی و اقتصادی در هر گوشه از جهان است.
اما با ظهور جریان داعش و پيوستگی این جریان با ايالات متحده آمريكا و رژيم صهيونيستي باید بر تصمیم امریکا برای خروج از این مناطق حساس تردید جدی روا داشت.
به طور کلی گروهها تروریستی در سرتاسر دنیا علقه مستقیمی میان خود و واشنگتن و رژیم صهیونیستی حس میکنند، و علی رغم ژستهای دیپلماتیک این کشورها در مبارزه با گروههای تروریستی آنچه که در عمق مساله امر پیداست چیز دیگری است و در حال حاضر ایالات متحده آمریکا در همه جنایات و خونریزیهای داعش در منطقه شریک است.
هيلاري كلينتون وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده در كتاب خاطرات خود كه اخيرا در آمريكا چاپ شده است بر انواعی بیشماری از این دخالتهای ناروای نظامی اعتراف کرده به عنوان نمونه وی در جایی اینچنین بیان کرده است: ما وارد جنگ عراق، ليبي و سوريه شديم و همه چيز بر وفق مراد و بسيار خوب بود اما ناگهان انقلاب مصر در 30 ژوئن رخ داد و همه چيز ظرف 72 ساعت تغيير كرد.
وزير خارجه سابق آمريكا در كتاب خود با عنوان
"گزينه هاي دشوار” سخنان غافلگير كنندهای را مطرح ساخته و اذعان كرده است كه داعش در واقع ساخته دست آمريكا با هدف تقسيم خاورميانه است.
کلینتون همچنین در بخشی دیگر میگوید: من به 112 كشور جهان سفر كرده بودم و با برخي از دوستان اين توافق حاصل شد تا به محض اعلام تاسيس داعش اين گروه به رسميت شناخته شود اما ناگهان همه چيز فروپاشيد، توافق شده بود تا دولت اسلامي(داعش) در روز2013 /5/7 اعلام شود.
ما منتظر اعلام تاسيس آن بوديم تا همراه با کشورهای اروپایی هرچه سريعتر آن را به رسميت بشناسيم! اين اظهارات وزير امور خارجه آمريكا ،
اعتراف مستقيم غرب نسبت به تاسيس داعش ، آن هم در سال گذشته محسوب مي شود.
این تنها نمونهای از جنایتهای هولناکی است که این صاحبان قدرت در حق جامعه جهانی اعمال میکنند نمونههایی که حتی از اعتراف به آن هم ترسی ندارند.
حضور آمریکا در منطقه موجب میشود تا این کشور بتواند به آزمایش تسلیحات نظامی خود بپردازد و از این منطقه به عنوان عرصهای برای آزمایشهای خود استفاده کند. منطقه خاورمیانه به دلیل دوری از آمریکا و غرب مانند یک حریم امن است که به دور از کشورهای توسعه یافته، جنگها در آن توسعه مییابند و امکان و بستر پیشرفت کشورهای منطقه از بین میرود.
ديگر اينكه شوراي امنيت سازمان ملل متحد با هشدار درباره اقدامات داعش اعلام كرد كه كشتار اقليت ها مي تواند جنايت عليه بشريت محسوب شود.
در بيانيهای كه شوراي امنيت منتشر كرد، گروه داعش نه تنها تهديدي براي عراق و سوريه كه در آن حضور دارد، است بلكه صلح، امنيت و ثبات منطقهاي را هم تهديد مي كند، حملات گسترده و سازمان يافته عليه شهروندان به دليل قوميت، دين و يا باور آنها، جنايت عليه بشريت است كه براي همه آنها كساني كه مسئول هستند بايد پاسخگو باشند.
تعلق خاطر داعش به آمريكا و رژِيم صهيونيستي در جريان نبرد غزه نيز نمايان شد، گروه تروريستي "داعش" بارها به خواستهاي مربوط به مشاركت اين گروهك در جنگ اخير با اسرائيل پاسخ رد داد.
نگاه غربیها در برخورد با گروههای تروریستی کاملا دوگانه و متناقض است، آنها از يك سو خود مولد و حامي داعش هستند و از سوي ديگر نسبت به غير قابل مديريت بودن بخشی از اعضاي داعش احساس ترس مي كنند.
زماني كه گروههای تكفيری و تروريستی خود را براي ورود به خاك سوريه آماده ميكردند، دستگاههای امنيتی كشورهای غربی نه تنها اقدامي در راستاي مهار اين گروههای خطرناك صورت ندادند، بلكه به صورت مستقيم و غير مستقيم از تجهيز آنها در برابر حكومت دمشق استقبال كردند.
هیلاری کلینتون در بخشی از کتاب خاطراتش به مسئله اغتشاشات بعد از انتخابات ریاستجمهوری در ایران نیز اشاره کرده و مینویسد: "دولت باراک اوباما، رئیسجمهوری آمریکا در سالهای بعد از اغتشاشات انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 در ایران با صرف دهها میلیون دلار به آموزش بیش از 5000 نفر از مخالفان در سراسر دنیا پرداخت."
وزیر خارجه سابق آمریکا در بخش دیگری از این کتاب تأکید می کند به نظر وی دولت اوباما باید حمایت فعال تری از مخالفان داخلی ایران در زمان اغتشاشات به عمل می آورد، اما سپس اعتراف میکند مشخص نیست که آیا چنین رویکردی به نتایج دیگری از آن چه اتفاق افتاد، ختم می شد یا خیر.
بازگشت مجدد نظامیگری به منطقه و فراهم سازی زمینه لازم برای حضور فعال نظامی قدرتهای فرامنطقهای در تحولات داخلی غرب آسیا از طرحهای مهمی است که غربیها به واسطه گروههایی چون داعش اعمال میکنند و بر همین مبنا به دنبال بهانه برای تشدید مداخلات خود در منطقه هستند.
با تاملی کوتاه در مییابیم که این کشورها سعی در نشان دادن ایران به عنوان تهدیدی علیه امنیت منطقه و بین المللی دارند در حالی که برای یاداوری آخرین باری که ایران به کشوری دیگر حمله کرده است زمان زیادی تامل لازم است اما کشور در ظاهر صلح طلب و مدافع حقوق بشر آمریکا از زمان اعلام استقلال خود در ۱۷۷۶در ۵۳ مورد اقدام به حمله نظامی به سایر کشورها کرده است که جز ویرانی و اوارگی چیز دیگر نصیب ملتها نشده است بنابراین علیرغم تمامی جنجالهایی که رسانههای غربی به راه انداختهاند، ایران تهدیدی علیه امنیت منطقه محسوب نمیشود، بلکه تهدید جای دیگری است!
در نهایت و با توجه به پیچیدگی برخوردهای دشمنان انسانیت و ملتها شناسایی دقیق این طرحهای استکباری و ظالمانه عملکردی بسیار هوشمندانه را میطلبد چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها حساسیت این موارد را متذکر شدهاند.
ایشان در بیانات خود مقوله استقلال و مقابله با قدرتهای مداخله گر و سلطه جو را یکی از پایههای اصلی انقلاب اسلامی برشمردند.
آیت الله العظمی خامنهای در تبیین مفهوم استقلال، به شیوههای استعمار جدید در استفاده از عوامل وابسته به خود به جای حضور مستقیم در کشورها، اشاره کردند: برای مقابله با استعمار جدید علاوه بر مبارزه با استبداد و دیکتاتوری حاکم، باید با قدرت سلطه گر خارجی و حامی این دیکتاتور نیز مقابله کرد ، زیرا «مبارزه با مستبد و در عین حال سازش با مستکبر» به نتیجه نخواهد رسید.
مقام معظم رهبری در ادامه فرمودند: آن انقلابی پیروز خواهد شد که قدرتِ مداخلهگرِ پشت سرِ دیکتاتور را بشناسد و به جای سازش، با آن قدرت سلطهگر مبارزه کند.
از این رو حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب سیاستهای مقامات آمریکایی که در آن همزمان موضوع مذاکره و تحریم و فشار را در دستورکار قرار دادهاند را در ادامه همان سیاست "پنجه چدنی زیر دستکش مخملی" دانستند.
انتهای پیام/