شما چه آگاه باشید و چه نباشید براحتی تحت تاثیر دوستانتان قرار میگیرید و برخی از دوستان مانند یک وصله ناجور هستند. در واقع آنها همیشه به نوعی در حال وقت تلف کردن هستند، تفریحاتشان گرفتاری میآورد و به طور کلی بحرانزده هستند و مدام باید به کمکشان رفت و خرابکاریهایشان را درست کرد. گاهی اوقات میتوانید آنها را نادیده بگیرید، اما بیشتر مواقع گرفتار رفتارهای نامناسبشان میشوید و به دردسر میافتید. هرگز به دنبال این افراد نروید و همراهی آنها را نخواهید و اگر هم دوستی از این نوع افراد دارید بسرعت ارتباط تان را با آنها قطع کنید.
اثر منفی دوستان ناباب
انسانها معمولا شبیه افرادی که در اطرافشان هستند و بیشتر وقتشان را با آنها میگذرانند، میشوند. در حقیقت جهانبینی هر کس به وسیله دیدهها و تجربههایش از زندگی شکل میگیرد. نوع سرمایهگذاری در استفاده از وقت باارزشتان برای بودن در کنار مردم و همچنین انجام دادن فعالیتهایتان، وجود و شخصیتتان را شکل میدهد و به همین دلیل است که مردم سفر میکنند. چراکه میخواهند با موضوعات جدید و تازه آشنا شده و افق دیدشان را گسترش دهند. پس وقتی تاثیر محیط زندگی و سوژههای موجود در آن را بپذیریم میتوانیم بجرات بگوییم همین تاثیر را نیز میتوان از اطرافیان و بویژه دوستان خود گرفت. فرض کنید بیشتر وقتتان را در مکانی بگذرانید که افراد افسرده و شکست خورده دور هم جمع شدهاند و یکسره سیگار به لب از روزگار و هر چه در آن است گله و شکایت میکنند: «این شغل به درد نمیخورد، هیچ پولی در بساط نیست، زندگی چقدر کسلکننده است و...» آیا پس از مدتی شما هم چنین احساساتی را تجربه نخواهید کرد؟ بودن در چنین محیطی و وقت گذراندن با چنین دوستانی خواه ناخواه وجودتان را پر از انرژی منفی میکند و شما به جای بروز رفتارهای مناسب در برابر مشکلاتتان، با دنیا و هرچه در آن است، میجنگید یا برعکس تصور میکنید یک قربانی هستید و افسرده میشوید.
در واقع دوستان نامناسب به این ترتیب میتوانند طرز تفکر شما را به سمت منفی بودن سوق دهند. اکثر کسانی که به دام اعتیاد میافتند یا با قانون دچار مشکل میشوند از این نوع افراد هستند و برای این که شما نیز به دام این نوع مشکلات نیفتید، با آنها دوستی نکنید.
دور شدن از هدف
آیا تا به حال پیش آمده از محل کار به سمت خانه در حرکت باشید و در ذهن خود برنامهریزی کنید که مثلا وقتی به خانه رسیدید غذایی آماده کرده، خانه را مرتب و سپس ورزش کنید یا چند کار دیگر انجام دهید، بعد در این فکرها و برنامهها هستید که چند تا از دوستانتان با شما تماس میگیرند و میگویند یک مهمانی ترتیب دادهاند و میخواهند شما هم به آنها بپیوندید؟ شما آنقدر وسوسه شدهاید که نمیتوانید به برنامهریزیتان فکر کنید و با خودتان میگویید: « این کارها را فردا هم میتوانم انجام دهم.» و دعوت آنها را میپذیرید. در حقیقت شما بهترین ویژگی هر انسان که آن هم احساس مسئولیت کردن در برابر تصمیمگیریهایش است، براحتی نادیده میگیرید. البته هرازگاهی ممکن است دوستان دور هم جمع شوند و از بودن کنار هم لذت ببرند، اما وقتی این شرایط بارها تکرار شود و این دوستان دائم شما را از کارهایتان بازدارند، بالاخره دچار عدم تعادل در زندگی میشوید و روز به روز از رسیدن به اهدافتان در زندگی دور میمانید. وقتی اهدافی در زندگی دارید، دوستانتان باید به جای تلف کردن وقتتان، از شما حمایت کنند و مثلا اگر دعوت آنها را به خاطر کارهایتان رد کردید، شما را دست نیندازند یا بدتر از همه، اهداف زندگیتان را ناچیز نشمارند. دوستان خوب خواهان موفقیت یکدیگر هستند و حتی ممکن است تجربههای باارزششان را در اختیار هم بگذارند. اگر دوستانتان درخصوص برنامهها و اهدافتان محترمانه برخورد نمیکنند و به طریقی قصد دارند برنامههایتان را خراب کنند، مناسب دوستی نیستند. حتی خود این افراد برای آیندهشان کوچکترین ارزشی قائل نیستند و معمولا برنامهای برای زندگیشان ندارند.
دو شخصیتی
گاهی اوقات وقتی کنار دوستان بد و آزاردهنده هستید، ممکن است مجبور باشید رفتاری غیر از شخصیت واقعی خود داشته باشید. مثلا وقتی میخواهید با آنها بیرون بروید احساس میکنید مجبورید طوری که آنها دوست دارند، لباس بپوشید یا با لحن دیگری صحبت کنید و به طور کلی رفتاری غیر از شخصیت واقعیتان بروز دهید. کسانی که باعث میشوند شما از خود واقعیتان دور شوید هرگز مناسب دوستی نیستند. دوشخصیتی شدن، احساسات فرد را لگدکوب کرده و او را از تلاش برای رسیدن به اهدافش بازمیدارد.
حسادتهای مخرب
اگرچه اندکی، حسادت ورزیدن بد نیست و میتواند انگیزهای برای حرکت و در نهایت پیشرفت باشد، اما برخی مردم به حسادتهای افراطی دچار هستند و به داشتههای دیگران حسودی میکنند.
چنین دوستی همیشه به دنبال فرصت برای گرفتن و به چنگ آوردن داشتههای شماست یا با ترفندی سعی میکند زندگی شما را به تباهی بکشاند و معمولا هم با کماهمیت جلوه دادن اهدافتان یا به نوعی شما را به دردسر انداختن ـ مثل آلوده کردنتان به مواد مخدر ـ تلاش به نابودیتان دارد. بنابراین به محض شناسایی چنین فردی هرگز او را به دوستی نپذیرید.
گرفتار در دام
روابط و دوستیهای سالم مانند در و پنجرههای باز هستند که اجازه ورود هوای تازه را به خانه میدهند و افراد هرگز احساس گرفتاری و خفگی نمیکنند. میتوانید آزادانه بروید و بیایید و کسی شما را محبوس نمیکند، اما اگر زمانی احساس کردید دوستتان دست و پای شما را بسته و اجازه حرکتی به شما نمیدهد و دائم تمام کارهای شما را زیر نظر دارد و روی شما اعمال قدرت میکند، این دوستی آخر و عاقبت خوبی ندارد. معمولا افرادی که تحت فشار چنین دوستانی قرار دارند احتمال این که به اجبار دست به خطاهای جبرانناپذیر بزنند بسیار زیاد است.
تشویق رفتار بد
اگر باز هم احساس میکنید نمیتوانید دست از این دوستان بردارید و گاهی با خود فکر میکنید آنها هیجان ـ حتی اگر منفی ـ به زندگیتان میآورند، باید بگوییم شما هم در حال صدمه رساندن به آنها هستید.
درست است! وقتی همراهی افراد مسمومکننده و با رفتار نامناسب را میپذیرید، به آنها صدمه میزنید. شما همیشه در دسترس آنها هستید و به رفتار و اعمالشان توجه نشان میدهید و همین توجه آنها را به ادامه رفتار مخربشان تشویق میکند. در واقع اگر این افراد نتوانند دیگران را با خود همراه کنند، به دلیل ترس از تنها ماندن، دست از رفتارهای بدشان برمیدارند، ولی همراهی شما این فرصت را از آنها میگیرد.
دنبالهرو نباشید
اگر فکر میکنید از روحیهای بسیار قوی برخوردار هستید و میتوانید با این افراد در عین دوستی به گونهای رفتار کنید که دست از اعمال نامناسبشان بردارند و به جای این که شما دنباله روی آنها شوید، آنها را به راه خود بیاورید پس به این دوستیها ادامه دهید. در غیر این صورت هرگز خطر چنین دوستانی را نپذیرید.