به گزارش
خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛ آیتالله جوادی آملی در سلسله جلسات درس تفسیر خود در تفسیر آیات 10 تا 14 سوره «غافر» بیان کرد: انسان همانطوری که در بیرون یعنی در فضای جسم دارای شئون مختلفی است و هر کدام از این شئون وظایفی را بر عهده دارند یعنی بعضی از آنها مسئول ادراک هستند مانند چشم و گوش و بعضی دیگری مسئول کار و انجام هستند مثل دست و پا، همین مسااله در درون انسان نیز وجود دارد یعنی انسان دارای قوای متعددی است بخشی از قوای درون مسئول ادراک هستند اندیشه به عهده آنهاست که عقل نظری نام دارد و برخی از قوای درونی انسان نیز مسئول حرکت، کار و ارادهاند که عقل عملی نام دارد که بر اساس آنچه ائمه در روایات فرموده اند عقل آنچیز است که با آن خداوند عبادت شود و بهشت کسب شود.
وی ادامه داد: گاهی این عقل عمل تحت سلطه عقل نظر است که این نیاز به جهاد دارد اما گاهی نیز این عقل عمل تحت سلطه هوی نفس است همانطور که حضرت علی (ع) میفرماید: «کم من عقل اسیر تحت هوی امیر». بر این اساس اگر این عقل عملی که مسئول اراده و تصمیم است به اسارت نفس در آمده باشد عقل نظر که مسئول علم و اندیشه است ممکن است مطلبی را صد در صد بفهمد ولی نتواند تصمیم بگیرید چرا که تصمیم، عزم و اراده و کار به عهده عقل عمل است که به اسارت هوی نفس در آمده است بنابراین ممکن است کسی به حقانیت مطلبی اذعان کند ولی به آن عمل نکند مانند جایی که انسان مار و عقرب را میبیند ولی دست و پایش که کاری از او ساخته است فلج است اما چشم که کاری از او ساخته نیست. به عالم بی عمل نمیتوان گفت که مگر تو آیه را ندیدی مگر این مطلب را نمیدانستی چرا که آن قوهای که مسئول علم است با عمل بیکارهاست. عالم بی عمل مانند کسی است که مار و عقرب را میبیند ولی فلج است و دست و پایش کار نمیکند. علمی و عقلی کار گشاست که در خدمت عبادت الهی باشد «العقل و ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان». بنابراین فرق بین عزم و جزم به اندازه تفاوت آسمان و زمین است چرا که جزم برای عقل نظر است و عزم برای عقل عمل است و این دو با هم متفاوتاند و لزوماً عمل تابع نظر نیست.
این مرجع تقلید عنوان کرد: بنابراین آن کس که عقل عملیاش اسیر هوس اوست در حقیقت هوسش او را به بند كشيده است. ارادهاش زنجيري است. اين هيچ مشكل علمي ندارد. شما حالا برايش آيه بخوان، اين خودش براي ديگران تفسير ميكند! و در اين بخشي كه مربوط به انديشه است، مجتهد است. اما با جزم مشكل عمل حل نميشود. او بايد عزم كند ولي عزم بسته است. يعني هوس اين عقلي را كه فرمودند (العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان) را به بند كشيده است. کسی میتواند از این بند رها شود که آن را درمان کرده باشد. مانند پیامبر (ص) که به بیان حضرت علی (ع) طبیبی بود که طبش را دور میزد نه اینکه خودش را طور بزند. آنجایی که باید مرحم بگذارم مرهم میگذاشت و آنجایی که باید داغ کند داغ میکرد. بنابراین برای معالجه جایی را باید مرهم گذاشت و جایی را باید داغ کرد و این کار، کار هر کسی نیست بلکه کار طبیب است. پس عالم بی عمل را باید از راه اداره، عزم و نیت که عقل عملی است و شکسته خورده است جراجی و معالجه کرد.
وی ادامه داد: در قیامت عدهای گرفتار عذاب الهی هستند اینها کسانیاند که بر اساس آیات قبلی وقتی نام خداوند نزد آنها برده میشد مشمئز میشدند و نسبت به انبیاء بد دهنی میکردند، اینها کسانی هستند که به توحید در دنیا شرک ورزیدند از همین رو خداوند در آیه نهم سوره غافر میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الْإِيمَانِ فَتَكْفُرُونَ؛ به يقين، كسانى كه كافر شدهاند، آن گاه كه عذاب قيامت را میچشند، از سوى خدا به آنان ندا داده میشود كه: قطعاً دشمنى خدا با شما سخت تر از دشمنى شما با خودتان است. شما آن گاه با خود دشمنى كرديد و اين عذاب را براى خود فراهم آورديد كه به ايمان فرا خوانده میشدید ولى كفر میورزیدید» مشرکان وقتی که عذاب و دشمنی خداوند را در قیامت میبینند به خداوند میگویند که خدایا ما در دنیا مشکلی اعتقادی و عملی داشتیم، مشکل نظری و اعتقادی ما الان حل شد و ما همه ایمان آوردیم اما در قبال مشکل عملی خود نیز اعتراف میکنیم لذا ما را دوباره باز گردان تا عمل خوب انجام دهیم. کافران و تبهکاران تا زمانی که وارد سوخت و سوز نشدند درخواست رجعت به دنیا میکنند و زمانی که در چرخه سوخت و سوز قرار میگیرند درخواست خروج میکنند و این تفسیر این است که در برخی از آیات به درخواست رجوع تبهکاران اشاره شده است و در دیگر آیات به درخواست خروج تبهکاران اشاره شده است. بنابراین آیه یازدهم این سوره که سخن از خروج است در زمانی است که تبهکاران و کافران گرفتار عذاب الهی هستند «قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ»
آیتالله جوادی بیان کرد: در این آیه کافران به تعداد موت و احیای خود اشاره میکنند و به جای اینکه خداوند از چهار جمله برای این مساله استفاده کند یعنی بگوید اول ما از زندگی دنیوی میراندی، بعد در برزخ زنده کردی، سپس ما را دوباره میراندی و در قیامت زندهکردی اینگونه بیان کرد: «قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ» بنابراین انسان دو احیا و دو اماته دارد و حتماً قبل از هر اماتهای احیاست به همین دلیل است که در این آیه اول با اماته شروع شده است.
وی ادامه داد: برخیها در مورد این آیه معتقدند که «قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ» شامل رجعت هم میشود چون این آیه مانند آیه چهارم از سوره ملک که فرموده است «فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ» این «کرتین» معنایش ما فوق واحد است یعنی چیزی که بیش از یک است که ممکن است 5 یا شش بار را هم شامل شود. بنابراین معنای این کلمه این نیست که اگر دو مبار مراجعه کنی مشکلی نخواهید و اگر بیشتر یا کمتر مراجعه کنی مشکلی خواهی دیدی بلکه معنایش این است که هر چند بار مراجعه کنید مشکلی نخواهی دید. بنابراین در این آیه سور غافر نیز منظور از «اثنتین» یعنی «ما لیس بواحد»؛ بیشتر از یک که ممکن است دو یا هر عدد دیگری به غیر از یک باشد.
اما به نظر میرسد این سخن تام نیست چرا که در اینجا از عدد استفاده کرده است یعنی «اثنین» که معنایش دو است. بنابراین وقتی که از عدد استفاده کرده است معلوم میشود که همان دو بار درست است. اما این دلیل ندارد که موت و احیا حصر در دو باشد و رجعت نفی شده باشد بلکه این دوبار احیا و اماته در مورد همین افرادی است که مورد بحث است و ممکن است این احیا و اماته در مورد افراد دیگر فرق کند. علاوه بر این اینطور نیست که رجعت برای همه بشر باشد بلکه رجعت برای افراد خاصی است، این مطلب را همه روایاتی که در مورد رجعت نقل شدهاند ثابت میکند.
انتهای پیام/