یک تئوری میگوید، وقتی دخترها از نظر عاطفی و احساسی از مادرانشان طرد میشوند، لحظات بسیار سختی را سپری میکنند. چون پیوند مادر و دختر بسیار محکم و قوی است. البته این قضیه نیز درست است که ارتباط بین این دو، در طی سالها به خاطر تضادها یا خواستههای نابجا دچار مشکل میشود.
وقتی دختران نوجوان با مادران خود دعوا میکنند، ممکن است با خواستههای خود در کشمکش باشند تا همچنان در زیر چتر حمایتی و ایمن مادر خود باقی بمانند. این امری واضح است، دخترانی که در جلسات رواندرمانی شرکت میکنند همانهایی هستند که در مورد رشد و بزرگ شدن خود نگران بوده و احساس ناراحتی و ترس میکنند. این دختران برای مستقل شدن بیشترین دعواها و مشاجرههای خشن و تند را با مادرانشان دارند.
سؤال:
دخترم میگوید من با او مثل یک بچه رفتار میکنم. کجای کار من اشتباه است؟
به نظر میرسد اگر شما با او در مورد مسائلی صحبت کنید که بیشک بیشترین نگرانیها را در مورد آنها دارد و شما نیز اکثرا از صحبت کردن در مورد آنها با او خودداری میکنید (از جمله عشق و دوست داشتن، داروها، مسائل جنسی و...) ممکن است بتوانید مقداری از گرما و صمیمیت را به روابطتان بازگردانید.
تئوری دیگر این است که دختران بسیاری از خیالپردازیهای دوران کودکی و
سالهای رشد خود را با سیندرلا، باربی و قهرمانهای دیگر میگذرانند. مادر در
زندگی واقعی به دختران یادآوری میکند که آنها مراحل رشد خود را به سمت
زن شدن طی میکنند، نه به سمت الهه زیبایی بودن.
آشکارسازی و برشمردن نقصها و اشکالات مادران ممکن است موجبات ناراحتی و نارضایتی دختران را فراهم کند چرا که آنها کنکاش برای فهمیدن چیزهای ناگفتهای را که در آینده برایشان پیش میآید، آغاز میکنند. علی رغم اینکه دختران از این قضایا سخت آشفته و خشمگین میشوند اما بالاخره با پذیرفتن نقصهای مادرانشان، با خود کنار میآیند.
اگر تئوری سیندرلا درست باشد، در صورتی که فکر و ذکر دختر شما متوجه نقطه ضعفها و کمبودهایش است، این نشانه سلامت اوست. علی رغم اینکه اهانت کردن، شرمسار یا کوچک کردن شما، از سوی دخترتان یا هر کس دیگری! برایتان غیر قابل پذیرش است، متأسفانه نمیتوانید رفتار محترمانه را به دیگران تزریق کنید (دیگران را به داشتن رفتار محترمانه مجبور کنید). تلافی نیز در نوع خود خیلی به بهبود روابطتان کمک نخواهد کرد و ممکن است روابط را بدتر کند.
اگر دخترتان خیلی کج خلقی میکند، سعی کنید او را به اتاقش بفرستید. اما اگر نرفت، باید برای خودتان مانعی ایجاد کنید. به او ناسزا نگفته و سرش داد نزنید. مثلا میتوانید به او بگویید: «نمیخواهم بیشتر از این چیزی بشنوم، به اتاقت برو!» باید به گونهای رفتار کنید که نارضایتی خود را به او نشان دهید. شما میتوانید یا حتی باید به او اجازه دهید که بفهمد منتظرید عذرخواهی کند (به او فرصت درک این قضیه را بدهید). متأسفانه حتی اگر صریح برخورد کنید، دخترتان ممکن است همان رفتار ناخوشآیند را در یک ساعت، یک هفته یا یک ماه بعد، بار دیگر تکرار کند.
هشدار: تا زمانی که دختر شما بالغ میشود، تا پایان این راه، نباید به او اجازه دهید شما را مورد آماج نظرات خود در مورد وضع ظاهری، طرز لباس پوشیدن یا رفتارتان قرار دهد. سعی نکنید با استفاده از لحن صحبت کردن، سازگاری با مدهای رایج در بین نوجوانان و یا تلاش برای بامزه و خودمانی بودن، از نظر دخترتان خوش آیند به نظر رسید. تلاش برای تصویرسازی از خودتان در ذهن او، به هیچ کدام از شما و همین طور بهبود روابطتان کمک نخواهد کرد. باید نقش الگو را برای دخترتان بازی کنید اما نه به هر روشی.
به نیاز دختران برای تنها بودن با دوستانش احترام بگذارید و حرفهایی نزنید
که او خجالتزده شود. وقتی در مورد او صحبت میکنید، ضمن اینکه پنهان کاری
نمیکنید، دلیلی وجود ندارد واقعیاتی که ممکن است او در جلوی دوستانش
شرمنده شود، به زبان بیاورید. اما اگر دخترتان از اینکه دوستانش شما را
ببینند، خجالت میکشد، این مشکل اوست نه مشکل شما. او باید خودش آن را حل
کند.
دختران در مورد مادران خود چه فکری میکنند؟
۴ سالگی: مامانم همه چیز را میداند.
۸ سالگی: مامان تقریبا به اندازه معلم میداند!
۱۰ سالگی: مامانم شاید بداند. از او خواهم پرسید.
۱۲ سالگی: مادرم در مورد خیلی از چیزها اشتباه میکند.
۱۴ سالگی: او زن مسنی است که خیلی از چیزها را نمیداند.
۱۶ سالگی: او زنی است که نمیداند چطور مشکلات را حل کند!
۱۸ سالگی: آن زن پیر؟ او چه میداند؟!
۲۵ سالگی: خب، مادرم ممکن است بداند. شاید از او بپرسم.
۳۵ سالگی: قبل از اینکه تصمیم بگیرم از مادرم خواهم پرسید.
۴۵ سالگی: بگذار ببینم نظر مادرم در این مورد چیست.
۶۵ سالگی: فقط با مادرم میتوانم در این مورد خیلی صحبت کنم.
قدردانی از مادر
مادران وقتی دخترشان –که بسیار دوستش دارند- طی دوران نوجوانی از آنها
فاصله میگیرد، بسیار غمگین میشوند. دختران نوجوانی که از مادرشان فاصله
میگیرند ممکن است ندانند در این دوران به راهنمایی یک زن کامل و باتجربه
نیاز دارند. سالها بعد، بسیاری از زنان جوان افسوس میخورند که چرا طی
دوران نوجوانی، چنین نعمتی را از دست دادهاند و از این تعجب میکنند که
چرا فکر میکردند مادرشان میخواهد آنها را وادار کند تا بعضی از کارها
را انجام دهند. آنها میپرسند مادرم چطور توانست مرا تحمل کند؟ من با او
خیلی بد برخورد کردم! چه مدت زمانی باید منتظر بمانم تا دوباره آن کلمات
طلایی را بشنوم؟
این جملات که به طور مثال آورده شد مربوط به دخترانی است که قبل از اینکه
خود تشکیل خانواده بدهند و مادران خود را ترک کنند، قدر مادرشان را بیشتر
دانسته و از او تشکر میکنند. همچنان که دختران بزرگتر شده و کاملتر
میشوند، احترام و تحسین آنها به مادرشان، عمق بیشتری مییابد.
/انتهای پیام