به گزارش
حوزه سینما باشگاه خبرنگاران؛ غیر از متصدیان برگزاری جشنواره فجر و مسئولین وزارت ارشاد، حتی یک نفر را هم پیدا نخواهید کرد که از سیوسومین دوره فستیوال دفاع کند و قطعاً مقصر این کسادی و بی رمقی هماهنگ مدافعان وضع موجود هستند.
درباره این همه احتیاط و ملاحظه کاری و محافظهکاری و حتی در بعضی مواقع باج دهیها که به این جشنواره بیبخار فیلمهای حال ندارش منتج شد، کم صحبت نکردهاند و حرف جدیدی نیز اگر بگوییم که سینما باید حرف بزند تا زنده باشد اما ناشتای کافوری وزارت فرهنگ جدید، تا کی خواهد توانست انگیزههای جهانبینانه قشر هنرمند و فکور جامعه را در عقیم ماندگی و عقب ماندگی نگه دارد و ما را وادارد به ناباروری و به ناباوری در قبال تمام آن حقیقتی که امروز در کف اجتماعمان در همین اطراف میگذرد، یعنی آنچه که به عینه مملوس و محسوس است اما از شما میخواهند که انکارش کنید و یعنی همان چه در متن اجتماع میگذرد و مسئولین به جای پاسخگویی در قبال آن، میگویند که حاشیه است.
امسال مهتاب نصیرپور پس از مدتها در اثری سینمایی آن هم مقابل پرویز پزستویی بازی کرد، شمس لنگرودی، همان شاعر پرآوازه قدیمی مقابل دروبین یک فیلمساز جوان رفت، علی مصفا دوباره با همسرش لیلا حاتمی هم بازی شد و به جمع دو نفره آنها زری خوشکام یعنی مادر لیلا و همسر علی حاتمی هم پیوست و طرفهتر اینکه نسبت او در فیلم هم با لیلا حاتمی همان نسبت مادر و فرزندی بود اما هیچ کدام از اینها نتوانست حتی ذرهای جذابیت ایجاد کند.
سینمایی که رمق نداشته باشد، سینمایی که داستان ندارد، رنگ ندارد، واقعه ندارد، نقد نمیکند، خنگ و خنک و تو سری خور است و سینمایی که حاضر شده است باشد اما سینما نباشد، اگر در آن از ستارههای فوتبال و رجال سیاسی گرفته تا سوپر استارهای جهان بازیگری، همه را برای ایفای نقش استخدام کنید باز هم فیلمهای آن حتی نخواهند توانست چرت کسی را هم پاره کنند، تا چه برسد به خلق جذابیت.
سینمای ما همه ژانرها را با هم و همزمان ندارد. ما یک دوره اکشن میشویم و تا دل زدگی کامل مخاطب ادامهاش میدهیم و بعد میشویم دختر و پسری و شور آن را درمیآوریم و سپس ...
حالا نوبت سینمای معمائی شده. چند فیلمی که اولین فوارههای موج معما بافی در سینمای ایران هستند، در فجر سیوسوم به علت بدی و نو بودنشان بیش از حد واقعی و معقول جلب توجه کردند اما دیری نخواهد پایید که این اشتیاق اولیه و کاذب فرو میکشد و ایرادهای این آثار به چشم مخاطبانشان بیشتر خواهد آمد. در ضمن این را هم باید گفت که شاید این موج معماگرایی بی تأثیر از آثار اصغر فرهادی نباشد.
اما نکته دیگر در آثار امسال، استعمال و استفادهی مکرر از مواد مخدر در فیلمها بود.
بی اینکه در این رابطه از فیلمهای به خصوصی مثال آورده شود، میتوان این موج مضمونی را تحت تأثیر فیلم «آرایش غلیظ» در جشنواره سال گذشته دانست.
خب! این خصوصیت سینماگران ماست؛ تقلید به صورت گروهی از یک فاکتور جواب پس داده و نتیجتاًٌ درآوردن شور قضیه!
فیلمهای غیر معمایی هم که هنوز سازندگان آنها به موج جدید سینمایی ایران نپیوسته بودند، طبق روال این چند ساله اخیر حال و هوایشان یه حبه قندی و کیارستمیک بود و البته طبق معمول که کپیها همیشه از اصل خود ضعیفترند تماشای این آثار هم میتوانست جایگزین استفاده از قرصهای خوابآور باشد.
به این ترتیب میشود که فیلمهای امسال ما یا خمار بودند یا نشئه، یا ساکت و خواببرده و یا جفنگ باف و هذیان گو یا کیارستمی وار یا اینکه جو زده و هیجان نما اما از هیچ واقعیتی که در اطراف ما میگذرد از آنها صحتبی نبود.
این فیلمها با پول بیتالمال ساخته میشوند اما مخاطبی که هزینه تولید این آثار از جیب و سرمایه او پرداخت شده چه اعتراضی میتواند بکند غیر از قهر با سالن سینما و تحریم این فیلمها ولی مسئولی که قرار نیست در قبال صندلیهای خالی سینما به هیچ کس پاسخگو باشد در حالیکه برای حفظ صندلی خودش، التزام به پاسخگویی در قبال بی ربط ترین نهادهها را سر لوحه کرده و مسئولی که برایش مهم نیست سینما، به عنوان دیدهبان جبهه فرهنگی انقلاب در حال فلج شدن است، چه اهمیتی میدهد به اینکه مردم چه فیلمهایی را دوست ندارند و مثلا سینمای این شکلی مخاطب نخواهد داشت و جا را برای آثار نامتناسب بیگانه باز خواهد کرد.
بهر حال جشنواره امسال هم تمام شد و غیر متصدیان برگزاری آن و مسئولین وزارت فرهنگ، حتی یک نفر را هم پیدا نخواهید کرد که از سیوسومین دوره این فسیتوال دفاع کند.
یادداشت از میلاد جلیلزاده
انتهای پیام/