این نوع جنگ که در سال 88 هم در ایران به اجرا درآمد، با پادزهر جنگ نرم (آگاهی مردم) دفع گردید.
گفتنی است، عملیاتهای فوق، نمونههای بارز و عینی جنگ نرم هستند، که ماهیت آنها پس از شکست در حوادث سال 88 ایران بر همگان آشکار شد، و اشکال دیگر آن به درستی مورد توجه قرار نگرفت.
مصادیق دیگر جنگ نرم که با هدف جایگزینی "عقیده دلخواه" به جای "عقیده موجود" در ذهن تودههای مردم انجام میگیرند، عبارتند از: انتشار گسترده پیامهای کوتاه دروغین و ناامید کننده در شبکههای اجتماعی، پخش اخبار تاسف برانگیز از شبکههای تلویزیونی که عمدتا از طریق ماهواره صورت میپذیرد، دیپلماسی مردمی، سینما، تئاتر، کتاب و ترویج نافرمانیهای مدنی و قانونی و هنجار شکنی.
طبق آمار مؤسسه «کاوننت آیز» ۶۸% طلاقهای ثبتشده در ۱۵۰ کشور دنیا به خاطر ارتباط یکی از طرفین با جنس مخالف از طریق شبکههایاجتماعی بوده است. عدم وجود زیرساختهای بومی و عدم تولید محتوا باعث شده است که کاربران بالاجبار به سمت استفاده از نرمافزارهای خارجی سوق داده شوند و کاربران با ورود به محتواهای غیراخلاقی این ابزارها وارد باتلاقی خواهند شد که بیرون آمدن از آن سخت است.
همچنین ۸۹% محتوای چت و نرمافزارهای ضداجتماعی موبایل، غیراخلاقی است و این آمار از طرف نهادهای جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه یک مؤسسه آمریکایی به نام مؤسسه «فمیلیسیف» به این حقیقت اعتراف کرده است که یکی از معتبرترین مؤسسات امنیت خانواده در جهان است.
در مهر ماه سال جاری آیتالله آملی لاریجانی رییس دستگاه قضا با تاکید بر اینکه «قوه قضاییه هیچ علاقهای به مسدود سازی شبکههای اجتماعی ندارد» گفت: از منظر دینی، نفس استفاده از این ابزارهای ارتباطی اشکالی ندارد، اما نباید در این شبکهها به بزرگان کشور و هر کس دیگر توهین شود.
وی افزود: سخن دستگاه قضا این است که اجازه شکسته شدن حریم خصوصی اشخاص داده نشود، در غیر این صورت به لحاظ وظیفه ذاتی خود باید با جرایم برخورد کند.
آیتالله آملیلاریجانی تاکید کرد: دغدغه قوه قضاییه به هیچ وجه مسدود سازی یا محدود سازی یک شبکه اجتماعی یا نرم افزار نیست، مگر اینکه مجبور شود برای جلوگیری از فضای پرآشوب و آلوده چنین اقدامی صورت گیرد که امیدواریم با تلاش دست اندرکاران به این نقطه منتهی نشود.
بزرگترین ویژگی پیامهای موسوم به "وایبری، واتس آپ، لاین،..." بی هزینه بودن و تعداد زیاد دریافت آنها توسط مخاطبین مختلف است.
ویژگی دیگر شبکههای اجتماعی، ایجاد تحول در ارزشهای فرهنگی، اخلاقیات، آداب و رسوم است. آنچه هم زمان با پیدایش و توسعهی شبکههای اجتماعی در دنیا مطرح شده، "تحمل و مدارای فرهنگی" است که ناشی از تعامل بیشتر است.
شبکههای اجتماعی نوع جدیدی از اجتماعات را عرضه میکنند، که "اجتماعات مجازی" نامیده میشود. دوگانگی کاربران و رسانههای مرتبط با آن و آنهایی که به این وسایل جدید ارتباطی دسترسی دارند، قابل ملاحظه است.
مخاطبین این دسته از پیامها بدلیل آنکه، عمده این پیامها را از طریق موبایل دریافت میکنند، و این پیامها همیشه و همه جا به سمت آنها هجوم میآورند، و در محیطهای کاری و خانواده هم مانع فعالیت آنها هستند، دیگر فرصتی برای تحقیق در مورد صحت و کذب این پیامها نمییابند.
ادامه این روند، در محیطهای کاری، پایین آمدن میزان کار مفید، عدم رضایتمندی اربابرجوع هنگام مراجعه به ادارات، و به تبع آن نارضایتیهای اجتماعی را به دنبال خواهد داشت.
همچنین در محیط خانواده، به جای آنکه زن و مرد در صدد ارتباطی دو طرفه با یکدیگر باشند، تا به سبب آن پایههای خانواده مستحکم شود، از طریق یک گوشی تلفن همراه به افرادی بیرون از خانه وصل میشوند، که در برخی موارد این افراد غریبههای دیده نشده و ناشناخته هستند.
با این وضعیت خانوادههای ایرانی در کشاکش یک پدیده اجتماعی، به جایی میرسند که در خانه هستند و بیرون از خانه به سر میبرند!
آمیختگی و گذران وقت با پیامهای گسترده شبکههای اجتماعی برای خانوادهها نتیجهای جز سردی روابط و افزایش فاصلهها را ندارد.
این وقت گذرانی که از نگاه وابستگان به شبکههای اجتماعی نوعی مطالعه تلقی میشود، تنها موجب این شاخه، به آن شاخه شدن و سرگردانی در دنیای به هم ریخته و نابسامانی است که اطلاعات دروغ و راست آن با هم در آمیختهاند.
امروز پیاده نظام رسانهای استعمارگران، با بهرهگیری از این ظرفیت بزرگ، بی سر وصدا پا در میدان گذاشتهاند و در پوشش "هموطن" و "ایرانی" اقدام به تولید پیامهایی میکنند که در خوانندگان احساس شرم و حقارت را به وجود میآورند.
تمسخر اقوام ایرانی، توهین به ریشههای انقلاب اسلامی (پیامبر و ائمه اطهار)، و از سویی دیگر بزرگنمایی رفاه و آسایش عمومی در کشورهای غربی، پروژهای نیست که بتوان از سازمانی بودن آن چشم پوشید و آن را حادثهای عادی تلقی کرد.
این پروژه در راستای ایجاد حس حقارت در جماعت ایرانی و همچنین برانگیختن حس حسرت در مقابل کشورهای غربی است، که بسیاری از هموطنان نادانسته و اندکی هم دانسته، با آن همقدم شدهاند.
این نوع جنگ بدون آنکه در فرآیندی چندماهه یا چند ساله اقدام به لشگر کشی و خونریزی و برانگیختن حس نفرت در کشور مورد هجوم کند، و از نیروهای بیطرف کشور هدف برای خود دشمن سازی کند، در فرآیندی دهساله یا چند دهساله اقدام به اسارت گرفتن اذهان میکند، و با ارسال مستمر و گسترده پیامهای ناامید کننده به افراد جامعه هدف، ابتدا آنها را نسبت به سرزمین و باورهای فکری خود بیتفاوت میکند، و بعد از اینکه افراد جامعه با باورها و آرمانهایشان خداحافظی کردند، اقدام به جایگزینی باورها و آرمانهای خود میکند.
فرماندهان این جنگ همانگونه که در ابتدا قربانیان را نسبت به ارزشهای خودشان بیگانه و متنفر کردند، در این مرحله آنها را با عقاید و آرمانهای جدید آشنا و شیفته میکنند و در این راه با آرایش و زیبا جلوه دادن عقاید و افکار جدید، امیدی پوشالی به اذهان مردم تزریق میکنند.
نمونه بارز این "زیبا جلوه دادن" در ادعاهایی چون حقوق بشر و دموکراسی است که سبب شده مردم جهان به گونهای فریفته شوند که نتوانند درک کنند، کشورهای غربی در قرن 21 خونینترین دوران تاریخ بشر را رقم زدهاند.
خوشبختانه، سازندگان دنیای مجازی از این نکته غافلند که این ابزارها میتوانند مورد استفاده ما هم قرار بگیرند. اینترنت و شبکههای اجتماعی یک ابزار اختصاصی و یک طرفه نیست! بلکه راهی دو طرفه است که ما هم میتوانیم از آن استفاده کنیم.
اگر دشمن میتواند از علوم ارتباطات و از پیشرفتها و تازههای علمی این رشته استفاده کند، ما هم میتوانیم استفاده کنیم. چه مانعی دارد؟ با همان شیوههایی که بشر را گمراه میکند، ما بشر را هدایت کنیم. با این مزیت که استعداد ما در استفاده از ابزارها بالاست و باید با استفاده از این ابزارها، دامنه اثرگذاری کار خود را وسیعتر کنیم.