استاد فعلی دانشگاه جورج تاون می نویسد:
نو محافظه کاران امریکا و جنگ طلبان لیبرال هنوز هم خواهان مداخله نظامی آمریکا در سوریه هستند تا شعار "اسد باید برود" را به اجرا درآورند، اما اوباما متوجه شده است که این "تغییر نظام" می تواند داعش را به قدرت برساند، که معضل بدتری است.
جنگ داخلی چند بعدی در سوریه امروز بیش از همیشه لجام گسیخته و بدون راه حل شده است. معمای اساسی این است که ما از دو بازیگر دخیل در جنگ - اسد و داعش - بیزاریم و می خواهیم از شر هر دو آنها خلاص شویم ، اما آنها دو بازیگر قوی هستند و هریک مهمترین مخالف یکدیگر محسوب می شوند. این ساختار چند جانبه جنگ، با وجود آن که ممکن است خسته کننده و پیچیده باشد، برای آینده قابل پیش بینی غیر قابل اجتناب است.
عاقلانه ترین نکته این است که سیاست آمریکا در قبال سوریه باید بر پایه این فرضیه باشد که بشار اسد به احتمال زیاد به این زودی ها نخواهد رفت. حداقل به سه دلیل سیاست امریکا باید برپایه این فرضیه باشد:
یکی از دلایل درک عملی این واقعیت است که برکناری اسد (از قدرت ) به این زودی ها، فراتر از توانایی ایالات متحده و یا هر بازیگری در داخل سوریه است. بخش نرم و شکننده ای در این نظام وجود دارد، اما بد نیست به یاد بیاوریم که بسیاری از پیش بینی ها در مورد مرگ نظام اسد از زمان آغاز جنگ سوریه اشتباه از آب در آمد.
دلیل دوم این است که در بسیاری از درگیری ها، مبارزه همزمان با دو حریف متفاوت که در برابر یکدیگر مبارزه میکنند میتواند نسخه ای برای شکست و یا قدم گذاشتن در معامله ای فوق العاده پر هزینه باشد. بعنوان مثال تصور کنید اگر در جنگ جهانی دوم در اروپا ایالات متحده سعی کرده بود همان زمان با آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی استالینیستی مبارزه کند،چه اتفاقی می افتاد.
بارها و بارها نشان داده شده است که ابراز امیدواری مکرر به این که " مخالفان (به اصطلاح) میانهروی " سوریه به عنوان یک جایگزین برنده این مسابقه هستند بیهوده است. این وضعیت چیزی نیست که بتوان با کمک های بیشتر آن را اصلاح کرد.
دلیل سوم این است که سقوط نظام فعلی سوریه تحت فشار جنگ به معنای از دست رفتن تنها ساختار جداسازی سوریه از هرج و مرج خواهد بود ،هرج و مرجی که حتی بدتر از آنچه که در حال حاضر است، خواهد بود. در این زمینه ما باید از آنچه که پس از سقوط رژیم بعث عراق اتفاق افتاد و از آنچه که هنوز هم امروز در لیبی اتفاق می افتد درس بگیریم.
به نظر میرسد در ماه های اخیر دولت اوباما به درک درستی از این واقعیت ها رسیده اند و کمتر از قبل در مورد سقوط اسد به عنوان اولویت سیاست خود صحبت می کند. به همین دلیل دولت اوباما از سوی برخی از دولت های دیگر منطقه که اولویت های متفاوتی دارند، مورد انتقاد قرار گرفته است.
این تحلیلگر ارشد سیا به سردمداران واشنگتن توصیه می کند که ایالات متحده به جای تسلیم در برابر اولویت های دیگران،باید در تعیین اولویت خود منافع خود را مورد ملاحظه قرار دهد. به عنوان مثال، ترک ها، مسائل خاص خود را با اسد دارند و نگرانی خاص ترکیه در مورد هرگونه همکاری با کردهای سوریه است. بسیاری از اعراب، به ویژه در شبه جزیره عربستان، در خصوص امور سوریه همان گونه فکر می کنند که در مورد بسیاری از امور خاورمیانه فکر می کنند، دیدن آنها را درچارچوب درگیری های فرقه ای می بینند و قبل از هر چیز می پرسند " برای اهل تسنن چه چیزی خوب است ؟" این سئوالی نیست که سیاست ایالات متحده را پیش ببرد.
در دراز مدت، برای این که سوریه به ثبات برسد تغییرات سیاسی قابل توجهی لازم خواهد بود. اما کوتاه مدت آن چیزی است که ما در حال حاضر با آن مواجه ایم، و آن چیزی است که باید با موفقیت هدایت شود قبل از این که ما وارد فاز بلند مدت بشویم.