در ابتدا میکائیل شهرستانی گفت: هرگز فکر نمیکردم بالای سر جنازه برادرم بیاستم و گرداننده مجلس او باشم. در این سالها متأسفانه شاهد فوت دوستانم بودم. در نتیجه میفهمم جهانی که با ارزش نیست زندگی کردن در آن سخت است.
وی ادامه داد: عبداللهی رنج کشید اما راضی بود. او تا آخرین لحظات کار کرد و بیماری را بهانهی کار کردن نکرد. وظیفه انسانی و فرهنگی خودش را حتی در لحظات بیماری در بیمارستان به نحواحسن انجام داد. تئاتر هم درد است برای ما و هم درمان، برای مصطفی هم اینگونه بود.
شهرستانی تصریح کرد: من دلم برای او تنگ می شود اما غصه او را نمیخورم چون میدانم روزهای آخر عمرش زیاد رنج کشید اما ایستادگی کرد. در کنار او همسرش بود که رنج او را تحمل کرده و ایستاد و کار کرد. من اعتقادی به از دست دادنش ندارم چون میدانم به نحو دیگری حضور دارد. برخی از مسئولین باید در وضع برخی قوانین در خصوص تئاتریها تجدید نظر کنند و سختگیریهای بیهوده را کنار بگذارند.
شهرستانی گفت: متأسفانه فرشید سمندی پور هم دچار این بیماری شده است. برای او دعا کنید و به او برای ادامه زندگیاش انرژی دهید. این گناه ماست که فقط در مراسم سوگواری همدیگر شرکت میکنیم و هیچ نمونه احوالی از همدیگر نمیپرسیم. بیشتر همدیگر را دوست بداریم چون این فاصلهی جدایی باعث شده بیشتر رنج بکشیم.
وی در پایان افزود: خبر بد دیگر این است که گوینده بااستعداد و خوشصدای رادیو ایران مهران دوستی امروز در بیمارستان قلب از دنیا رفت.
در ادامه علی مرادخانی معاون هنری ارشاد گفت: در اولین روز هفته متأسفیم از اینکه برای عزیزی جمع شدیم که دوست داشتیم در تئاتر شهر با خودش تئاترش را ببینیم و از قبل قرار ما این بود و او در این زمینه به قولش صادقانه عمل کرد و به نحو احسن کارش را انجام داد.
وی ادامه داد: از همسر وی و فرزندانش که همیشه در بدترین شرایط ممکن به پای او ایستادند و فضا را برای زندگی کردن و انجام کار هنریاش فراهم کردند، تشکر میکنم. امیدوارم که قدمهایتان در شادیهای هنرمندان برداشته شود و بزرگداشت آنها را با حضور خودشان برگزار کنیم. از خدای بزرگ میخواهیم که روحش را در کنار اولیای خودش محشور بدارد. امیدواریم بتوانیم به خواستههای هنرمندان تئاتر جامه عمل بپوشانیم.
در ادامه قطب الدین صادقی گفت: دوست دارم در مورد رفیق و هنرمندی که سی سال در خدمتش بودم، صحبت کنم. او از باهوشترین دانشجوهای این رشته بود. در طی این سی سال استاد کار تئاتری کردند که عبداللهی به عناوین مختلف در آن سهم داشت. در همه این سالها توانایی و فرهیختگی وی در حدی بود که همه جور نقشی را با توانایی بالا بازی میکرد.
وی ادامه داد: آنچه که جایگاه او را والا مقام کرده تنها هنرش نبود بلکه اخلاق فوق العاده انسانی و ارزشمندش بود. او دوستی بزرگ، آدمی پاک، راستگو و متواضع بود. دوستی ما طی سی سال بدون تکبر گذشت. او یک تشخص ذاتی و غرور باطنی و یک نوع ارزشهای والایی مثل شاهزادگان هزار و یک شب داشت. به رقم دشواریهای این حرفه و بی انصافیهای دولت قبلی که شصت نفر از تئاتریها را با وجودی که میدانستند شش تای آنها سرطان دارند حقوق آنها را نداده و از آنها حمایت و پشتیبانی نکردند.
وی ادامه داد: برای همه درس بزرگی است از غرور ذاتی و آزادگی و درسی بزرگ از یک هنرمند بزرگ، با وجود اینکه خیلی مواقع زندگیاش بر وفق مراد نبود. این مدیران کوچولوی عقدهای که هر وقت صاحب میزی میشوند و هر گونه دستوری صادر میکنند بدانند مصطفی برای ما مظهر انسانی استوار است که برای خواستههایش با همه سختیها ایستاد. همه ما در برابر مرگ تسلیمیم و کار از دست ما برنمیآید جز اینکه مرده های خود را دوست داشته باشیم به ارزشها و لحظات زحمات آنها بیاندیشیم. من و مصطفی و میکائیل شهرستانی محرم راز بودیم. مقام مصطفی آنچنان است که او را برتر از برادر خود میدانیم.
ایرج راد گفت: من میخواهم از شرافت تئاتری هنرمند تئاتر، از احساس مسئولیت و وظیفه شناسی هنرمند تئاتر صحبت کنم. هنرمندی که بدون ادا کار فرهنگی برای مردم و جامعه انجام میداد. از هنرمندی که بدون حاشیهها به زندگی هنری خود ادامه میداد.
وی ادامه داد: مصطفی عبداللهی شاخصهی هنرمندانی از این دست بود. با وجود بیماریها و رنج با عشق به مردم و تئاتر تا جایی که در توان داشت کار کرد. در کجا و چه رشتهای و فنی چنین چیزی پیدا میشود. این چه کاری است که تا آخرین لحظه بازنشستگی ندارد و جز حرکت، عشق، کار، تلاش، رنج چیزی در آن مشاهده نمیشود و خیلیها با وجود این مشکلات کار کردند کما اینکه کسانی که به مرگ خندیدند مثل مجید بهرامی، بهرام ریحانی و ... نمونه مثال زدنی این گفته است. مصطفی یک اسطوره است اوست که به ما میآموزد چگونه زندگی کنیم، کار کنیم، نفس و رنج بکشیم و عزت داشته باشیم. او همیشه زنده است، روحش شاد و روانش پاکش در کنار هنرمندان و اسطورههای تئاتر خواهد بود.
در پایان رسول نجفیان قطعهای از مولانا و آهنگ عجب رسمیه ... را خواند و نواخت و در پایان گفت: مصطفی عزیز چقدر برای من تلخ است که بر پیکر پاک تو سوگواره میخوانم. تو نمردی و بدان که مشعل تئاتر در دست بچههای تئاتر است. هنرمند همیشه زنده است و به وجود آمده که آتش نادانی و جهل را به نور هدایت تبدیل کند.
در ادامه پیکر مصطفی عبداللهی برای تدفین به بهشت زهرا رهسپار شد.
گفتنی است؛در این مراسم علی اوسیوند، حشمت آرمیده، هدایت هاشمی، میرطاهر مظلومی، فخر الدین صدیق شریف، آرش جاویدی، هادی مرزبان، آتش تقی پور، پرستو صالحی، شکر خدا گودرزی، حمید مظفری و ... حضور داشتند.
انتهای پیام/