به گزارش
خبرنگار حوزه سایر حوزه ها گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران جوان؛ گفتوگو با کسی که ناامیدی در زندگیش هیچ جایی ندارد واقعا لذت بخش است، کاش افرادی همچون «علی حسینی» در جامعه ما بیشتر شوند و ما شاهد حضور اشخاص با انگیزه بالا کشورمان باشیم، در این شماره از سین جیم ورزشی، علی حسینی نایب قهرمان وزنه برداری در پارالمپیک 2008 پکن و قهرمان پارالمپیک 2012 لندن مهمان ما در استودیو سین جیم ورزشی است که با رویی گشاده به پرسش های ما پاسخ داد.
سین: خودتان را چطور معرفی می کنید؟
جیم: علی حسینی هستم .
سین: کی و کجا متولد شدید؟
جیم: 1/1/56 در فلکه سوم خزانه بخارایی
سین: از خانوادهتان بگویید.
جیم: خانواده ای هفت نفر بودیم، 4 برادر و یک خواهر و من فرزند دوم هستم، پدرم کارمند نیروی انتظامی و مادرم خانه دار است.
سین: خواهر و برادرهایتان ورزشکار هستند؟
جیم: خواهرم نه، اما برادرهایم ورزش می کنند البته نه به صورت حرفه ای
سین: برویم سراغ خاطرات و شیطنت های دوران کودکی
جیم: ( با کمی مکث) خاطرات کودکی... شیطنت که داشتم. انکار نمی کنم، بیشتر با دوستاننم در کوچه فوتبال و هفت سنگ بازی می کردیم و معمولا من درون دروازه در فوتبال و در هفت سنگ هم پیش سنگ ها بودم که هیچ کس نمی توانست طرفم بیایید( با خنده)
سین: از روزهای مدرسه تعریف کنید؟
جیم: سال سوم راهنمایی و اول دبیرستان را مردود شدم و دو سال عقب افتادم، چون آنقدر خوب درس می خواندم این طور شد!( با خنده)
سین: شیطنت های دوران مدرسه؟
جیم: شیطنت که زیاد می کردم، یک بار با دوستم سعید بیرامی که هنوز هم دوستیم سر کلاس زبان آقای دهقان که انشاءاله هر جا هستند موفق باشند کاری کردیم که یکی دیگر از دوستانم محمد ابراهیمی از مدرسه اخراج شد، اما او ما را لو نداد که چه کار کرده بودیم.
سین: می توانید ماجرایش را تعریف کنید؟
جیم: بد آموزی دارد. ( با خنده)
سین: باز هم از خاطراتتان بگویید؟
جیم:دوران مدرسه که همش خاطره است، دوستان خوبی داشتم که خیلی کمکم می کردند از جمله حسین خساری، سعید بیرامی، مجتبی مهدی پور و...
سین: آرزوی کودکیتان چه بود؟
جیم: یادم نمیآید که دوست داشتم چه کاره شوم، اما لوزام جنگی را خیلی دوست داشتم، به مرور زمان آرزوها تغییر می کند.
سین: اهل دعوا هم بودید؟
جیم: دعواهای آنطوری نه! با دوستانم بیرون می رفتیم، به من می گفتند تو گیر بده ما دعوا کنیم،( با خنده) جرقه اول را من می زدم که بچه های این محل با آن محل دعوا کنند.
سین: اهل کل کل و رو کم کنی هم بودید؟
جیم: نه زیاد
سین: تحصیلاتتان؟
جیم: دیپلم علوم انسانی از دبیرستان توحید.
سین: الگوی زندگی شما کیست؟
جیم: تختی را خیلی دوست داشتم و دارم و سعی می کنم مثل او باشم.
سین: ناامید هم می شوید؟
جیم: نه اصلا .
سین: چرا؟
جیم: فکر نمیکنم اصلا ناامیدی در وجودم، وجود داشته باشد.
سین: بهترین و بدترین خصوصیات اخلاقی علی حسینی؟
جیم: بهترین خصوصیتم این است که زیاد چیزی را به دل نمیگیرم و اگر ناراحت شوم شاید بعد از یکی دو روز از دلم بیرون برود، بدترین را هم نمیدانم.
سین: چه زمانی وجود خدا را از همیشه بیشتر حس کردید؟
جیم: بیشتر در مسابقاتم، رقابتهای آی واز جهانی در شارجه امارات که رقابت سختی با دوستم روح الله رستمی داشتم که خدا خیلی کمکم کرد و توانستم اول شوم.
سین:بهترین و خاص ترین لحظه زندگی علی حسینی؟
جیم: تولد دخترم ساینا
سین: ناب ترین لحظه زندگی شما؟
جیم: زمانی که مدال طلای پارالمپیک را گرفتم .
سین: بدترین روز عمرتان؟
جیم: پارالمپیک 2004 آتن که نتوانستم مدال بگیرم واقعا برایم بد بود، چون رفته بودم پارالمپیک دست خالی برگشتم.
سین: بزرگترین اشتباه زندگیتان چه بوده؟
جیم:( با کمی درنگ) اشتباه بزرگی فکر نکنم داشته باشم.
سین: چه زمانی وارد ورزش شدید؟چرا؟
جیم: سال 76 قایقرانی را در دریاچه آزادی شروع کردم اما به خاطر مشکلات در رفت و آمد، آن را کنار گذاشتم و ورزش را فکر کنم برای ثابت کردن خودم به جامعه و زندگی بهتر شروع کردم.
سین: چرا وزنه برداری؟
جیم: چون ورزش مردانه ای بود و زحمت بسیار زیادی را می خواهد تا در وزنه برداری بخواهی موفق شوی و رشته خیلی سنگینی است و اراده بالایی را نیز می طلبد و دلیل انتخابم هم همین بود.
سین: چه سالی وزنه برداری را شروع کردید؟
جیم: سال 77
سین: از روزهای خوب و بد وزنهبردرای تعریف کنید.
جیم: خاطره که زیاد دارم(با خنده) به عنوان خبرنگار با دوستانم مصاحبه می کردم و آنها هم با انگیزه و جذبه با من مصاحبه می کردند و ما این طرف خط کلی می خندیدیم، بیشتر این شوخی ها را با علی صادق زاده و کاظم رجبی می کردم، از کاظم حلالیت می خواهم اما از علی صادق زاده نه( با خنده) از دوستان خوبم می توانم، به حمزه محمدی، مرتضی دشتی، کاظم رجبی و... که واقعا در اردوهای طولانی تیم ملی با هم زندگی کردیم، درست است که وقتهایی حوصله دیدن ریخت یک دیگر را نداشتیم اما دوستان خوبی بودند، یک خاطره دیگر هم می گویم: یک شب قبل از پارالمپیک لندن من و علی صادق زاده با هم صحبت می کردیم که دیدیم سیامند آمد، حدود 11:30، 12 شب بود تازه دوش گرفته بودم، آن زمان موهایم بلند بود خیلی پف کرده بود، به علی گفتم که به سیامند بگوید سرم درد می کندو حوصله ندارم، معمولا سیامند زیاد ملاحظه نداشت، ما برق ها را خاموش کردیم و فقط لپ تاپ علی روشن بود که با آن کار می کرد، وقتی آمد علی صادق زاده گفت که حال من زیاد خوب نیست و سیامند هم پشت به دراز کشید و با هم با لپ تاپ کار کردند، من آرام آرام از روی تخت پایین آمدن و با موهای فرفری پف کرده سرم را بردم میان آنها، فقط سرشان را برگردانند و مرا نگاه کردند و سیامند قلبش را گرفت گفت یا علی، یا علی... و به سرعت چراغ ها را روشن کردیم و دیدیم دستش را روی سینهاش گذاشته و نفس نفس می زند و میگفت: ( خدا لعنتت کند) من خیلی بچه ها را میترساندم، مخصوصا علی صادق زاده، از این شیطنت ها خیلی داشتم( با خنده)
سین: اولین مدالی که گرفتید را به یاد دارید؟
جیم: مسابقات انتخابی برای کشوری فکر کنم سال 1999 بود.
سین: برای پارالمپیک سیدنی توانستید سهمیه کسب کنید؟
جیم: اتفاقا به همین مشکل برخوردم، در انتخابی کشوری دوم شدم و در اردو کسی که با او رقابت داشتم را گرفتم، اما چون سهمیه نداشتم، نتوانستم به پارالمپیک 2000 سیدنی بروم.
سین: اگر ورزش را شروع نمیکردید، وضعیتتان چگونه بود؟
جیم: نمیدانم چه بگویم،چون از همان اول ورزش را دوست داشتم، شاید یک کارمند معمولی می شدم.
سین: در حال حاضر به جز ورزش کار دیگری هم انجام میدهید؟
جیم: خیر، فقط ورزش می کنم.
سین: اولین حقوقتان چقدر بود؟
جیم: اردوی تیم ملی در استادیوم آزادی خوابگاه شماره یک فکر کنم 60 تا 70 هزار تومان فکر کنم سال 1379 یا 80، خیلی خوشحال بودم که حقوق تیم ملی را گرفته ام، اما حقوق کمی بود معمولا بعد از گذشت چندین اردو پرداخت می شد که از آن هم مالیات کم می شد( با خنده)
سین: چه طور با همسرتان آشنا شدید و چه سالی ازدواج کردید؟
جیم: همسرم نقاش حرفه ای است، آن زمان عکس حضرت ابوالفضل (ع) را کشیده بود و من او را با عکس حضرت ابوالفضل دیدم و از آنجا آشنایی ما شروع شد و ما در یک محله زندگی می کردیم و با خواهرم هم دوست بود و از همین طریق آشنا شدیم و سال 86 ازدواج کردیم و دخترم اردیبهشت 91 به دنیا آمد درست زمانی که من در اردوی تیم ملی برای حضور در پارالمپیک 2012 لندن بودن و می توانم بگویم تا قبل از لندن فقط اندازه یک هفته کنار خانواده ام بودم.
سین: الان کجا زندگی می کنید؟
جیم: شهرک شاهد، اتوبان بعثت.
سین: چه چیزی حالتان را خوب می کند؟
جیم: نمیدانم چه بگویم، اما از بدقولی خیلی بدم می آید
سین: بهترین هدیه ای که تا به حال گرفتهاید؟
جیم: هدیه های زیادی گرفته ام، جشن تولدهایی را که خانمم برایم می گیرد، خیلی دوست دارم.
سین: آخرین هدیه ای که گرفتید؟
جیم: باور کنید یادم نمیآید؟
سین: کاری را دوست داشتید که انجام بدهید اما نتوانستید؟
جیم: نمیدانم.
سین: از خودتان راضی هستید؟ خودتان را تحسین می کنید؟
جیم: تا حدودی از خودم راضی هستم، آخرین باری هم که خودم را تحسین کردم ده روز پیش بود که توانستم وزنه ای را که قبل از پارالمپیک زده بودم را دوباره بزنم.
سین: چند کیلو؟
جیم: بگذارید بگویم چون طوری است که به صورت خصوصی با آقای مشهدی عباس و دوست خوبم محسن بایرام پورویکی دو نفر دیگر از دوستانم تمرین می کنم، در رکوردگیری مشخص می شود.
سین:در حال حاضر کجا تمرین می کنید؟
جیم: صبح ها در آکادمی ملی المپیک مجموعه ورزشی انقلاب برای فیزیوتراپی و ورزش های هوازی و بعدازظهرها در باشگاه فدک کنار فرهنگسرای بهمن در سالن وزنه برداری که مدیریتش بر عهده محرم عبدی است که خیلی خیلی به من کمک کردند و هوایم را داشتند و یک سالن را در اختیارم گذاشتهاند که حتی در روزهای تعطیل آنجا می توانم تمرین کنم تا نتوانم به شرایط گذشته برگردم.
سین: انشاالله شما را در پارالمپیک 2016 ریو میبینیم؟
جیم: انشاالله، ببینیم خدا چه می خواهد.
سین: چه کسی را در دنیا از همه بیشتر دوست دارید؟
جیم: خانواده ام، ساینا، همسرم، پدر و مادرم، خواهر و برادرهایم .
سین: بهترین دوستتان کیست؟
جیم: دوستان خوب زیاد داشته ام، اما سعید بیرامی که جا دارد خیلی از او تشکر کمک، حمزه محمدی، کاظم رجبی، علی صادقی، مرتضی دشتی که خارج از ایران زندگی می کنند، محمد علی زاده، مرتضی جهان بخش و...
سین: با ورزشکاران دیگر رشته ها در ارتباط هستید؟
جیم: چرا که نه؛ این سوالات را از قبل به من می گفتید تا خوب رویشان فکر می کردم .
سین: اهل تلویزیون، سینما، تئاتر، کنسرت هستید؟
جیم: تلویزیون بله، اخبار را دنبال می کنم البته نه آنطور که مثل بعضی ها اخبار ساعت 8 را گوش می کنند بعد 2 بعد9،10 ( با خنده) یک بار فقط نگاه می کنم. سینما نه، اهل سینما نیستم یعنی امکانات طوری است که بچههای معلول نمیتوانند استفاده کنند، نه تنها سینما بلکه بیشتر مکانهای عمومی همین طور است، کنسرت را دوست دارم اما باز هم همین مشکلات است، بعضی از مراسمها هم می روم که خوانندهها حضور داشتهاند از جمله محمد علیزاده که سبک خواندنش را دوست دارم و خواننده مورد علاقه من است.
سین: تا به حال اسمتان را در گوگل سرچ کردهاید؟
جیم: بله، زیاد
سین: آخرین بار چه زمانی بود؟
جیم: فکر کنم دو سال پیش
سین: اگر تنها بازمانده زمین باشید چه می کنید؟
جیم: چه سوالاتی میپرسید! تنها بازمانده زمین! منتظر میمانم تا همه چیز تمام شود، چه کار کنم وقتی هیچ کس نیست، اصلا می روم زندگی می کنم، راستی این را هم بگویم، جاهایی می روم که هیچ کس نمیتوانست برود و ممنوع بود و می رفتم ببینم چه خبر است!
سین: اگر امروز آخرین روز زندگیتان باشد چه می کنید؟
جیم: امروز آخرین روز زندگیم باشد، خدا را شکر می کنم و تا جایی که بتوانم از دیگران حلالیت میطلبم و کارهایی را که دوست داشتم انجام بدهم، انجام می دهم.
سین: اگر به گذشته باز گردید چه می کنید؟
جیم: همین راهی را که تاکنون طی کرده ام با قدرت بیشتر می رفتم.
سین: از وسایل نقلیه عمومی استفاده می کنید؟
جیم: نه، چون بازهم همان مشکل استفاده کردن از آنهاست،اتوبوس های BRT را دیدهام که جایی مخصوص ولیچر دارند که افراد سالم آنجا هستند، مترو که اصلا قابل استفاده نیست!
سین: به نظر شما فساد در ورزش وجود دارد؟
جیم: خیلی... خدا کند طوری شود که بتوانند جلویش را بگیرند، اگر اشخاصی که باید سرکار خودشان باشند، کسانی که تخصص آن کار را دارند به همان بپردازند مسلما فساد در ورزش از بین می رود.
سین: پارتی بازی هم می کنید؟ یا برایتان پارتی بازی می کنند؟
جیم: من جایی نیستم که بخواهم برای کسی پارتی بازی کنم، اما بعضی جاها که می روم از جمله ادارهها و یا بانکها کارم را زودتر راه می اندازند که نمیتوان اسم پارتی بازی را روی آن گذاشت.
سین: آرزویتان چیست؟
جیم: سلامتی خانواده ام، دیدن پیشرفت دخترم ساینا و حضور در پارالمپیک 2016 ریو در برزیل که چهارمین پارالمپیکم خواهد بود.
سین: نظرتان درباره این کلمات:
وزنه: سخت
آسیب دیدگی: ناراحت کننده
خزانه بخارایی: دوران کودکی
پارالمپیک:اوج
رانندگی: تفریح
ولیچر)با ؟ طولانی) وسیله رفت و آمد
سین: نظرتان درباره خبرنگارها؟
جیم: همه که خوب هستید و انشاءالله از این به بعد هم خوب و موفق باشید، خبرنگارها اگر بتوانند خیالی از اخبار دیگر را به مردم بدهد و کمی آزادتر باشند، از نظر من خیلی بهتر است.
سین: و سخن پایانی؟
جیم: بعد از پارالمپیک لندن، بنا به دلایلی از ورزش حرفه ای خداحافظی کردم،در اوج ماندن بسیار سخت است، وزنههای سنگین زدن، ورزش حرفه ای کردن برای قهرمانی بسیار دشوار است، فشار زیاد اردوهای مداوم و دوری از خانواده، به همین دلایل تصمیم گرفتم خداحافظی کنم اما باز شرایطی پیش آمد و اصرار کردند و من هم دوباره تصمیم گرفتم برگردم و برای آخرین بار در پارالمپیک ریو اگر خدا بخواهد شرکت کنم و بعد از این مسابقات دیگر بگذارم کنار و این حرف آخرم است و برای شما و همکارانتان آرزوی موفقیت دارم و همیشه خبرهایتان تاپ باشد.
گفتوگو از فائزه رضایی
انتهای پیام/