بیش از یکصد سال از تاسیس اولین حزب به معنای امروزی آن در ایران می گذرد و احزاب متعددی در طول این سده اخیر تشکیل، رشد و افول کردهاند. در این رهگذر برخی از احزاب به نقش های تاریخی خواسته یا ناخواسته ای نیز پرداخته اند که سیر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است. با این حال، ساختار و شاکله دستگاه حزبی در ایران هنوز مبتلا به مسائل و مشکلات متعددی است؛ حزب در ایران از نظر درونی، تمرکزگرا، ناپایدار، آسیب پذیر و رابطه مدار است و کمتر به ضوابط حزبی و انضباط سازمانی اقتدا کرده است. از نظر بیرونی نیز متصل به طبقه اجتماعی خاصی نبوده و با گرایش نخبه گرایانه یا توده گرا فقط توانسته است در برهه هایی به نقش آفرینی بپردازد.
احزاب در کشورهای غربی براساس منافع ملی و حاکمیتی خود گام برمی دارند، اما سعی دارند تا روند فعالیت های احزاب در این کشورها به نوعی جلوه داده شود که آنها نمایندگان مردم جامعه خود هستند و در راستای تحقق خواسته های مردم است که به رقابت، توافق، تقابل و ... می پردازند. اینگونه احزاب با در دست داشتن ابزارهای قدرت از جمله رسانه، افکار عمومی جامعه را در دست گرفته و به هدایت آن می پردازند. اگرهم دو یا چند حزب در این کشورها وجود داشته باشد، رقابت های آنها بیشتر برای داغ کردن فضای رقابتی و سیاسی برای تهییج مردم است.
اقدام به تشکیل حزب در جوامع غربی بیشتر به خاطر مشکلات و معضلاتی بود که جامعه غرب دچار آن شده بود. این احزاب با تشکل خود و گسترش آن در دیگر شهرهای کشور به یارگیری و عضوپذیری اقدام می کنند تا با این روش افراد جامعه عضوی از حزب شوند و آن را در اجرای سیاست ها و اهداف یاری سازند.
از مزیتهای تشکیل احزاب، آموزش و تربیت نیروهایی است که میتواند در آینده، نقش خود را در سیستم حاکمیت و دولت ایفا کند. نمایندگی پارلمان، وزارت، ریاست جمهوری و ... از جمله مسئولیت هایی است که با روی کار آمدن حزب، برعهده نیروهای آموزش دیده قرار می گیرد . از دیگر وظایف و رسالت احزاب، نقش آفرینی در انتخابات گوناگون است.
شاید بتوان گفت که مهمترین و اصلیترین وظیفه احزاب، در هنگامه انتخابات باشد. این وظیفه اکنون در جوامع غربی از سوی احزاب اجرا و پیاده می شود، اما همین جوامع غربی هم به همین خاطر، با چالش هایی روبرو شده اند که می توان آن را به عنوان یک نگاه تازه در روند تحزب گرایی قلمداد کرد. احزاب اکنون در غرب کارکرد اولیه خود را از دست داده اند و به همین خاطر است که مردم هم مانند سابق اعتماد و اعتقاد راسخی به آنها ندارند و اعتراضات کنونی هم در غرب و اروپا بیشتر به همین خاطر است.
آسیب شناسی رفتاری احزاب در مقاطع گوناگون کشور ما نشان می دهد که احزاب و تشکل های سیاسی، علاوه بر این که نتوانستند اقبال مردمی را به خود جلب کنند، بلکه رفتارها و عملکرد برخی از آنها حتی باعث تنش ها و چالشهای جدی برای نظام اسلامی شد. همین رفتارها باعث شد تا مردم هم نسبت به احزاب و تشکل ها نگاه مثبتی نداشته باشند.
حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی در این باره فرموده اند: «اینطور نیست که حزب بد باشد یا هر حزبی خوب باشد. میزان، ایده حزب است و اگر ایده حزب چیز دیگری باشد این حزب شیطان است، هراسمی هم داشته باشد.»
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در زمینه تشکیل احزاب فرموده اند: «ما با تحزب مطلقا مخالفتی نداریم و معتقدیم تحزب با وحدت جامعه منافاتی ندارد به شرط آن که با نگاه درست ایجاد شود.»
ایشان با اشاره به اینکه دو نوع حزب می تواند در جامعه شکل بگیرد، تاکید کرده اند: «اگر حزبی برای کانال کشی و کادر سازی و هدایت فکری در زمینه های سیاسی، دینی، عقیدتی و دیگر عرصه ها به وجود آید و قصد خود را در دست گرفتن قدرت قرار ندهد، کاری خوب و مورد تایید است که البته اینگونه احزاب اگر در رقابت های سیاسی هم وارد شوند، به طور طبیعی برنده می شوند.»
**مشکل اساسی تشکیل حزب در ایران
مشکل اساسی تشکیل احزاب در ایران به خاطر "نگاه از بالا به پایین" احزاب است؛ در صورتی که حزب باید از پایین به بالا نگاه کند، یعنی مردم به عنوان اصلی ترین اعضای احزاب در نظر گرفته شوند. ضمن این که این احزاب و جریان های سیاسی باید همسو با انقلاب، نظام اسلامی، رهبری و مردم باشند.
شخصیت ها و افرادی که حزب تشکیل داده و یا میخواهند خزب تشکیل دهند، باید ابتدا هدف خود را از این اقدام تبیین کنند، به مردم، جامعه و نظام عرضه کنند و خود را در محک قرار دهند، آنگاه با تجزیه و تحلیل داده ها و دریافت ها ببینند کارکرد حزبی آنها چگونه خواهد بود.
شاهدیم که در کشورهایی که احزاب توانستهاند نقشی در خور توجه ایفا کنند، طبقه وجود داشته و دارد. آنهم طبقات آشکار و در حقیقت هر کدام از این احزاب نماینده یکی از همین طبقات هستند. اما در ایران هیچوقت طبقه متمایزی نداشتیم. چرا که ما الان بیش از 100 حزب داریم، اما اسم کدامشان اسم یک قشر است؟
مهمترین وظیفه دولت مدرن، تلاش برای ایجاد ملت و جلب مشارکت آن در ساخت یابی و تنظیم روابط قدرت است. در جامعه ایران به دلایل پیش گفته تاریخی و ساختاری و طبقاتی، احزاب عمدتا دولت ساز هستند. برخلاف اینکه در فرایند دمکراتیزه شدن جامعه این دولت ها هستند که توسط احزاب تاسیس و نمایندگی می شوند و همچنین توسط همین احزاب مورد نقد و چالش قرار می گیرند. درایران امروز بخش بزرگی از احزاب یا دولت ساخته اند و یا بنحوی توسط نمایندگان یا مدیران و مسئولان دولتی ساخته و پرداخته شده اند.
فراز و فرود ساختار یابی و ساختار شکنی احزاب، سازمانها و گروه های سیاسی در ایران، نشانگر ضرورت آسیب شناسی شکل گیری احزاب سیاسی کشور است. دراین راستا مطالعات نسبتا متنوع و گاه جسته و گریخته ای صورت گرفته است که چندان نیز وافی مقصود دلیل یابی و مسئله شناسی عدم شکل گیری و نهادینه شدن تحزب یا پلورالیزم سیاسی نبوده است.
از نظر ساختی و کارکردی نیز هدف از تشکیل احزاب، سازماندهی رابطه میان دولت و مردم برای مدیریت بهتر و مشارکتی جامعه مدنی است، از این منظر نیز ساختار و کارکرد احزاب سیاسی با همه تجربه نسبتا طولانی و فرازو فرود های بسیار، هنوز فاقد خدمات رسانی مطلوب بوده و از این رو بعنوان یک مسئله، قابل توجه و بررسی است.
**احزاب در غرب معمولاً برای رسیدن به اهداف خود از هر وسیلهای استفاده میکنند
ویژگی بارز احزاب غربی آنچنان که از تعاریف مختلف بر میآید تلاش برای دستیابی به قدرت سیاسی و این گونه از تلاش است که آنها را از دیگر گروههای مشابه جدا میسازد اما فقط چنین تلاشی برای اینکه یک حزب شکل بگیرد کافی نیست و شروط دیگری مانند وجود تشکیلات مرکزی، وجود شعبههایی که با مرکز، پیوند و ارتباط داشته باشند و پشتیبانی مردم لازم است.
اگر چه نظام حزبی از ملزومات حکومتهای دموکراسی است و عصر ما نیز عصر حکومتهای دموکراسی است و کار ویژههای خاص خود مانند متحد کردن، تسهیل و با ثبات کردن روند زندگی سیاسی را دارند، اما باید توجه داشت که هنوز با گذشت بیش از یک قرن از جنبش قانون اساسی در انگلستان که بسیاری آن را پایه نظام حزبی غربی میدانند، منافع اقتصادی یکی از پایههای اصلی و شاید اصلیترین پایه احزاب سیاسی در غرب را تشکیل میدهد.
احزاب در غرب معمولاً برای رسیدن به اهداف خود از هر وسیلهای استفاده میکنند به عبارت دیگر هدف برای آنها وسیله را توجیه میکند. تبلیغات انتخاباتی در غرب معمولاً با روشهای پیچیده رسانهای در آمیخته است تا جایی که مشاوران رسانهای نامزدها حتی طرز نشست و برخاست نامزدهای مورد نظرشان و چگونگی صحبت کردن و دست دادن و ریزترین جزئیات برنامههای تبلیغاتی را برنامهریزی میکنند تا بتوانند تأثیر بیشتری بر فکر مخاطب داشته باشند. این روشهای تبلیغاتی که با دستمایههای روانشناسی آمیخته میشوند، افکار عمومی و اراده عمومی را از واقعیات منحرف میکنند. علاوه بر این، تخلفاتی که در ایام انتخابات در کشورهای غربی رخ میدهد و اقعاً بینظیر است نمونه این مساله، ماجرای واترگیت است که در آن یک حزب با استراق سمع مذاکرات حزب دیگر سعی در پیروزی در انتخابات داشته است.
رسواییهای اینچنینی نزد افکار عمومی باعث شدهاند تا افکار عمومی هم نسبت به نظام حزبی انتخابات در کشورهای غربی بدبین باشد که این مسله از میزان پایین مشارکت در انتخابات کشورهای غربی معلوم میشود. بیشتر برنامههای تبلیغاتی قبل از انتخابات در غرب به یک تئاتر سیاسی شبیه است که در آن سعی میشود افکار عمومی مردم به هر طریقی جذب شود و علاوه بر آن بسیاری از احزاب بعد از روی کارآمدن به جای پیگیری منافع ملی و ارجح دانستن آنها، منافع حزبی یا گروهی خود را پیگیری میکنند .
از مجموع تعاریف مختلفی که در مورد حزب سیاسی از دیدگاه غرب گفته شده است میتوان به چند مولفه اصلی برای احزاب سیاسی دست یافت:
1- توافق نظر معینی درباره اصول بنیادی میان مردم تشکیل دهنده حزب سیاسی.
2- سازمان یافتگی مردم و داشتن تشکیلات و فلسفه کاملاً منسجم.
3- تلاش برای به دست یافتن به هدفها از راههای مشخص شده در قانون اساسی.
4- کوشش در راه گستراندن و تأمین منافع ملی، نه منافع محلی یا منطقهای یا گروهی.
5- مبارزه در راه تصرف قدرت سیاسی برای تأمین منافع عمومی.
6- وجود رهبری تک سالار و اولیگارشیک در ذات سازمان حزب.
افرادی در غرب در خصوص احزاب و شکلگیری آنها نظراتی داشتهاند، این اظهارات به شرح زیر است:
«ادموند برک» فیلسوف انگلیسی قرن ۱۸، حزب سیاسی را «هیئتی از مردم که به خاطر پیشینه و منافع ملی با کوشش مشترک، براساس برخی اصول سیاسی مورد توافق، متحد شدهاند» تعریف میکند.
«شومپیتر» نخستین و مهمترین هدف هر حزب سیاسی را تسلط بر دیگران (افراد یا حزب) جهت نیل به قدرت و ماندن در آن میداند.
«جوزف لاپالومبار» و «مایرون وینر» چهار شرط اساسی برای حزب برمیشمرند:
۱) وجود تشکیلات پایدار مرکزی
۲) وجود شعبههایی که مرکز پیوند و ارتباط داشته باشند
۳) پشتیبانی مردم
۴) کوشش برای دستیابی به قدرت سیاسی.
«موریس دوورژه» جامعهشناس فرانسوی علاوه بر منشا پارلمانی برای احزابT منشا «برونی» نیز برای احزاب ذکر میکند. براین اساس احزاب از سوی انجمنهای روشنفکری، گروههای اجتماعی، فرقههای مذهبی، دولتها، اشخاص متنفذ، اتحادیههای کارگری و دهقانی و ... پایهگذاری شدند. چنانکه منشا حزب کارگر انگلیس به سال ۱۸۹۹ و سندیکاهای کارگری آن زمان برگشته و گروههای مذهبی نیز از اواخر قرن ۱۹ احزاب در اروپا را سروسامان دادند که از جمله در هلند احزابی چون «حزب ضد انقلابیون» و «حزب مسیحی تاریخی» شکل گرفتند و سرانجام به احزاب دموکرات مسیحی کنونی منجر شدند.
از این رو به تعبیر «شیلر»، احزاب دولت ساخته در برابر احزاب دولت ساز به نوعی در تلاش برای خنثی سازی نقش احزاب و ملت زدایی و تقویت حامی گرایی هستند.
به اعتقاد «کوسلر» جامعه شناس آلمانی معاصر، گروه و یا گروههای حاکم (استراتژیک) در دستگاه دولت های پسا استعماری از منافع عمومی و ملی، درکی فردی و نه ملی دارند. به این معنا که تعریف آنان از منافع ملی و عمومی بر اساس تعریفی فردی و خصوصی و منطبق بر منافع فردی و گروهی است. به همین دلیل است که به اعتقاد او گروه استراتژیک مسلط، مخالفان خود را بدلیل اقدام بر علیه منافع ملی و امنیت ملی بازداشت و محکوم می کنند.
شاید در کشورمان ایران، احزابی همانند احزاب غربی وجود نداشته باشد اما احزابی هم در حجم گسترده نمیتوان یافت که فارغ از تعهدات باشد و بخواهد از طریق عوام فریبی به اهداف خود برسند، هر چند که در مواردی اجتناب ناپذیر اتفاق خواهد افتاد.
ممکن است احزاب در ایران به معنای حزب غربی وجود نداشته باشد اما همواره احزاب در ایران براساس موازین اسلامی و انقلابی بر تحقق اهداف خود حرکت کردهاند و هیچگاه از این اصول تخطی نکردهاند.
البته بدیهی است که احزاب باید بیش از گذشته در جهت پیگیری خواسته های مردم و نزدیک شدن به آنان قدم برداشته و دولت و دستگاههای حاکمیتی نیز بسترها را برای نقش آفرینی احزاب و گروههای سیاسی در جریان اداره کشور هموار کنند.
انتهای پیام/