این نسخه از پیش پیچیده شده برای موفقیت در تمامی رشتههاست. رشتههای علمی، اجتماعی، انسانی و خلاصه هر وادی که علاقمندان خاص خود را دارد.
چند روز پیش اما با یک استاد نقاشی صحبت میکردم که میگفت: هنر با سایر رشتهها فرق دارد. هر چقدر هم که بیاموزی و تلاش کنی تا عشق به کار نباشد، پیش نخواهی رفت.
راست میگفت. با یک نگاه گذرا به سیل جمعیتی که هر سال چه به صورت آکادمیک و چه آزاد، کلاسها و مؤسسات کوچک و بزرگ ثبتنام کرده و جذب این وادی میشوند و بعد نه موفقیتی نصیبشان میشود و حتی گاهی انگار نه انگار که زمانی برای هنر گذاشتهاند به راحتی آن را رها میکنند، میشود فهمید که وقتی علاقه نباشد، اگر سواد هم باشد بیحاصل است و نتیجهای در پی نخواهد داشت. این نوشته کوتاه میتواند زنگ خطری باشد برای خانوادههایی که به جبر فرزندانشان را راهی این عرصه میکنند و میخواهند از آنها هنرمند بسازند.
غافل از اینکه اول باید عشق به هنر باشد، علاقه و اشتیاق باشد و بعد رفت سراغ علم و آموزههای دیگر. در انتخاب مسیر درست زندگی هشیارتر عمل کنیم که به قول شاعر:
در جهان هر کار خوب و ماندنی است
رد پای عشق در آن دیدنی است
انتهای پیام/