به گزارش خبرنگار
حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ شهید عبدالله کرمانی در مرداد سال 1346 در شهر سرخه از توابع استان سمنان چشم به جهان گشود و پس از اتمام درس در مقطع دوم متوسطه راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. عبدالله کرمانی در اسفند سال 1362 و در شانزده سالگی در جزیره مجنون عراق به علت اصابت ترکش به مقام رفیع شهادت نائل شد.
در ادامه وصیتنامه این شهید بزرگوار را با هم مرور میکنیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
"ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأنّ لهم الجنّۀ یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقاًّ "
"البته خدا خرید از مؤمنین جان ها و مال هایشان را به اینکه از برایشان باشد بهشت جنگ می کنند و جهاد می کنند در راه خدا پس می کشند و کشته می شوند پس این خریدن خدا جان و مال مؤمنین و بها دادن بهشت را برایشان وعده ای است بر خدا خلف ندار."
سپاس و حمد خدای رحمان و پروردگار احد را که سراسر زندگیم را غرق نعمت و رحمت گردانید و لحظه ای از پوشش لطفش محروم ننهادم، ولی آنچه که کردم جز غفلت چیزی نبوده است. حمد خدای رحمان را که همواره در سختی ها و مشکلات یاریم کرد و مرا در جوار لطفش جای داد؛ خدایی که تمام هستی ام در دست اوست، خدایی که مرا آفرید و مرا به این راه کشانید.
این جان چیزی است که خداوند سبحان به من داده است و من هم وظیفه دارم که این جان را در راهش فدا کنم. شهادت آرزوی هر فرد مسلمان است.
اگر یک زمان شهادت نصیب من گردید بر شماست که هیچ گونه ناراحتی در دل راه ندهید. [...] و ما از حسین ابن علی (ع) سالار شهیدان درس زندگی را آموخته ایم. سالار شهیدان حسین ابن علی(ع) می فرماید: مرگ باعزت بهتر از زندگی ذلت بار است و بالاخره باید خون شهید این درخت اسلام را آبیاری کند. ما باید فقط صراط المستقیم را قرار دهیم و تنها شعارمان « لا اله الا الله و محمد رسول الله » انتخاب کنیم.
من حقیر از ملت ایران می خواهم که امام را تنها نگذارند. تمام لحظه های عمر ما ندایلحظه لحظه های عمر امام. همیشه گوش به فرمان امام و روحانیت باشید تا به پیروزی نهایی نایل آیید و از خدا بخواهید که تا ظهور حضرت مهدی(عج) خمینی را نگه دارد و نیز باید گفت که مکتب ما مکتب آگاهی است و مکتب خون و مکتب شهادت است که هر کس این [ شکنجه] را بر خود قبول کرد می تواند به تکامل الهی برسد و حتی از فرشته هم بالاتر رود و از لجن به روح خدایی می رسد.
و اما سخنی دارم به پدر و مادر عزیز و مهربانم. از مادرم می خواهم که از شیری که به من داده است حلالم کند. من می دانم که مادرم زحمت زیادی برای من کشیده است و من او را زیاد رنجانیدم و نتوانستم حق مادری را نسبت به وی ادا نمایم. از مادرم می خواهم که از برای شهید شدن من گریه نکند. درست است که فرزندت را از دست داده ای، ولی باید صابر باشی و خداوند نیز با صابران است.
و از پدرم می خواهم که مرا ببخشد که نتوانستم برایش فرزند خوبی باشم. پدرم، از دست دادن فرزند خیلی سخت است ولی ناچارم که به جبهه بروم چون اسلام در خطر است و اسلام و قرآن باید پایدار و استوار بماند. پدرم تو برای بزرگ کردن من زحمت زیادی کشیده ای، با هزاران زحمت مرا به اینجا رسانده ای. پدرم، از برای من گریه نکن چون باعث خوشحالی دشمنان دین مقدس اسلام می شود. پدرم، پایدار و استوار باش در این دنیا تا در آن دنیا راحت باشی. از خواهرم می خواهم که زینب گونه باشد؛ و همچنان زینب ثابت قدم و استوار باش و تا آنجا که می توانی و در توان داری برای اسلام کوشش کن. و از برادرم می خواهم که تو اسلحۀ به زمین افتادة مرا برداری و به میدان بیایی. از تو می خواهم که مرا ببخشی. از تو طلب حلالیت دارم و از تو می خواهم که به درس خود ادامه دهی و در درس های خود کوشا باشی و تا آنجا که در توان داری درس بخوانی.
از برادران بسیجی و دوستان و هم کلاسی هایم می خواهم که مرا ببخشند و از آنها طلب عفو می نمایم. و بدانید که راه شما راه حق است. و در آخر باید متذکر شوم که نماز قضای مرا ده 10 روز به جا آورید.
با امید آن روزی که پرچم اسلام در سراسر جهان به اهتزاز درآید و به امید آن روزی که راه کربلا به دست رزمندگان اسلام باز شود.
خدایا خدایا/ تا انقلاب مهدی/ خمینی را نگه دار.
والسلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته
بنده حقیر خدا، عبدالله کرمانی
انتهای پیام/