به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ محمد حسین ابوحمزه نویسنده حوزه ادبیات دفاع مقدس و کودک و نوجوان که در سال 1343متولد شده است در بیست سالگی داستان نویسی را آغاز کرد و با اولین داستانش توانست در مجله پیام انقلاب برگزیده شود از جمله داستانهای وی میتوان به «گرگها میآیند» و« شالگردن سفید» اشاره کرد.
*چرا به سمت ادبیات دفاع مقدس و کودک ونوجوان رفتید؟
اول اینکه گروهی از کسانی که دردفاع مقدس نقش آفرینی کردند نوجوانان بودند. گروهی که خود را به خط مقدم رسانند ورشادتهایی آفریدند، گروه دیگری که در پشت جبهه فعالیت داشتند که بیشترین آنها با زبان هنر بود، پس حق آنها باید ادا شود. دوم نوجوانان امروز نیازمند آگاهی از شرایط نوجوانان دیروز هستند و میشود این مهم را با زبان ادبیات به خصوص داستان در اختیار آنها گذاشت. سوم اینکه در شرایط فعلی که جوانان در معرض هجوم انبوهی از اطلاعات درست و نادرست قرارگرفتهاند و در شرایط سخت بلاتکلیفی برای انتخاب هستند، باید آثار متناسب با ذائقه آنان تولید کرد و در اختیارشان گذاشت تا انتخاب خوب را برگزینند.
*بهترین کتابی که در حوزه دفاع مقدس خواندید؟
تقریبا همه کتابهایی که خواندم خوشبختانه خوب بودند. اما دو کتاب بیشتر نظرم را جلب کرد .کتاب «دا» و کتاب «من زندهام». کتاب «دا» سرشار از ایدههای ناب و بکر است برای خلق داستان و رمان.کتاب «من زندهام» هم برای نخستین بار دریچهای دیگری از جنگ را بر روی مخاطب باز کرد.کتابی هم به نام «دسته یک» خواندم که در خصوص عملیات والفجر هشت و شهر فاو بود. انتخاب نویسنده در نحوه مصاحبه با افراد و نگارش آن بسیار حرفهای بود. در دورانی که بسیاری از رخ دادهای دفاع مقدس ممکن است بر اثر بیاطلاعی تحریف و یا اغراق شود این روش نویسنده که همزمان با چند رزمنده در خصوص یک ماجرا صحبت کرد ه است به کیفیت اثر کمک کرده و حادثه واقعی بدون کم وکاست از کار در آمده است.
*کدام یک از آثار خود را بیشتر دوست دارید؟
همه کارها برای نویسنده ارزشمند هستند چون در زمان خلق آن وارد دنیایی زیبایی میشود. اما دو داستان در حوزه دفاع مقدس نوشتهام که همیشه آنها را میخوانم. یکی بنام «آخرین پلاک شناسایی را در مشت میفشردیم» و دیگری با نام «صید ماهی صُبور».
در داستان اول چند سال پس از پایان جنگ رزمندهای بنا برشرایط پیش آمده ناگهان تصمیم میگیرد به یکی از اردوگاههای دوران جنگ که خاطرات خوبی از آنجا دارد برود. ساکش را میبند راهی اردوگاهی در دامنه کوههای پر برف قلاجه میشود. غاری پیدا میکند و مدتی در زمستان سرد به یاد سالهای دوران جنگ با یاد خاطرات و دوستان وهم زمان شهیدش را در آنجا میگذاراند. خاطرات او یکی برایش زنده میشوند. در آن ایام یک آهو با برهای که تازه متولد شده مدتی همنشین او میشود. یکی از اهالی که از آن دوران خاطرات خوبی دارد با اوهمدری میکند، در نهایت رزمنده با روحیه بسیار عالی به جامعه باز میگردد. فیلمنامه این کار هم در دست نگارش است. داستان دوم در خصوص رزمندهای است که در زمان جنگ امدادگر بوده و در حاشیه رود اروند درخط پدافندی حضور دارد. او در کنار ماموریت خود اصرار زیادی دارد که ماهیان مجروحی که در اثرانفجار گلولههای خمپاره از رود اروند به بیرون پرتاب میشوند را مداوا و به رود باز بازگرداند. در جایی برای نجات یک ماهی با عراقی درگیری شدیدی پیدا میکنند و همه همرزمان او برای کمک به میدان میآیند ودر پایان با مشقت تا مرز شهادت رفته اما ماهی را به رودخانه اروند باز میگرداند. فیلمنامه انیمیشن این داستان هم آماده شده است.
*از جمله کتابهایی که روی شما تاثیر گذاشته است (ایرانی یا خارجی)؟
اولین کتاب یکی از کتابهای استاد محمود حکمیی بود که در دوران نوجوانی خواندم. سرگذشت یک بکسور سیاه پوست بود که از خواندن آن خیلی لذت بردم و بعد «پیرمرد ودریا».
*نویسنده محبوب شما (ایرانی خارجی)؟
البته همه نویسندگان محبوب هستند . مرحوم آقای امیر حسین فردی را دوست داشتم. کارهای آقای مارکز هم باعث شد از ایشان خوشم بیاید.
*آخرین کتابی که نگارش کردید؟
کتابی برای گروه جوانان ونوجوانان به نام ( ازبام تا بهشت) که در حوزه هنری آماده چاپ است. داستان در خصوص ماجرای حمله ساواک به مدرسه فیضیه قم در دوم فرورین سال 1342 است. سرگذشت سه نوجوان که ناخواسته درگیر ماجرا شده و مفید واقع میگردند.
*اوضاع نشر در حال حاضر؟
هم خوب است وهم بد. خوب برای کارهایی ارزشمندی که تولید میشود به خصوص در زمینه دفاع مقدس که سرعت گرفته و کیفیت هم در آثار دیده میشود. نتیجه استقبال خوب مردم است. بد از آن جهت که کتاب سازیهای فراوانی صورت میگیرد و بخشی از انرژی مربوط به این کار را هدر میدهد. ما با گروهی فعالیت میکنیم و در این زمینه چاپ کتاب و روش عرضه کتاب به مخاطب هم بحث کرده و به نتیجهای رسیدهایم.کتابها را به دو دسته تقسیم کردهایم. دسته اول کتابهای «کریمخانی»، دسته دوم کتابهای «سبزه میدانی».چرا؟ در بازار فروش طلا و جواهرات دو بازار معرف وجود دارد. یکی در اطراف کریمخان تهران که جواهرات خاص تولید و عرضه میشود. وقتی پشت ویترین میروید یک سرویس از جواهرات وجود دارد که چند ویژگی دارد. هنر در آن رعایت شده است. همه کار با دست انجام میشود وکمتر از ماشین استفاده شده است. کار تک است و نمونه دیگری ندارد واگر دارد کم است. عمر زیادی دارد و بعضا تا چند نسل در خانوادهها دست به دست میشود. ارزش گذاری واقعی روی آن انجام شده است. در مقابل در بازار طلایی در اطراف «سیزه میدان» درست تهران برعکس عمل میشود. پشت ویترین که میروید انبوهی از جواهرات یک شکل و یک مدل و یک قیمت دیده میشود. مثلا دویست عدد الگنو وجود دارد. در این بازار انتخاب برای مشتری سخت و در نهایت جنسی را انتخاب میکند که نیاز و علاقه ندارد اما مجبور است بخرد. این جواهرات عامه پسند هستند. هنر در آنها وجود ندارد. بعضا همه با ماشین تولید شده و هنر دست استاد در آن دیده نمیشد. قیمتهای نیز با ارزش آن مناسبت ندارد. این شرایط در بازار کتاب هم وجود دارد. کتابهای «کریمخانی» ارزشمند وماندگارند با شرایط خوبو قیمتی که لیاقت کتاب را میرساندکه متاسفانه بسیار کم هم هستند. کتابهای «سبزه میدانی» انبوه وارزان هستند خیلی از آنها شاید یک بار هم توسط کسی خوانده نمی شود. بخشی از متون داخل آنها از اینترنت و فضای مجازی (ماشینی) برداشت شده است. کسی را سراغ دارم هم زمان چند قرارداد با یک مرجع دولتی نشر کتاب بسته و از دانشجویانش درنوشتن کمک میگیرد. با این الگو (کریمخانی ) میشود صنعت نشر را اصلاح کرد و مانع نشر کتابهای «سبزه میدانی» شد.
*چرا تیراژکتابها به صورت نجومی پائین آمده است؟
سالهاست سرکتاب «هَوو» آمده است. امروز درتولید واستفاده از «محتوا» فضای مجازی حرف اول را میزند. ارزانی،آسان در دسترس بودن و «همه چیز گوئی» در محتوا در این فضا بر روی مطالعه کتاب تاثیر بد گذاشته است. هنر این است بخشی از محتوای تولید شده را در فضای وب مصرف کنیم. من این کار را میکنم. جالب است در همین شرایط ناگهان کتابی از دفاع مقدس ناگهان پر فروش میشود. اگر از الگوی آن در سایر بخشها استفاده شود، مفید است.
*آینده ادبیات را چگونه پیش بینی میکنید؟
آینده ادبیات ایران بسیار خوب است بهتر هم میشود. درآینده ادبیات دفاع مقدس جهانگیر میشود و ما صاحب سبک خواهیم بود. باید زمان آن فرا برسید. لئو تولستوی نویسنده روسی که خود یک کهنه سرباز بود، رمان ارزشمند جنگ وصلح را پنجاه سال پس از پایان جنگ روسیه نوشته است. پس باید امیدوار بود.
*کودک درونتان چقدر روی کارهای شما تاثیر میگذارد؟
قلم دست کودک درون است. همین چند روز گذشته بود که به محل زندگی خود در دوران کودکی خود رفتم تا در فضای آنجا باشم. درحال نگارش داستانی برای «جشنواره داستان انقلاب» بودم که احساس کردم باید کودکی به کمکم بیاد، که آمد.
*روند فعالیت ادبیات دفاع مقدس را چگونه ارزیابی میکنید؟
در این زمینه در مرحله آزمون خطا هستیم. اما کارهای خوب هم تولید شده و خواهد شد. برخی نهادها هم به صورت تخصصی شروع به کار کردهاند که در آینده نتایج آن را خواهیم دید. نویسندگان جوان و با استعدادی خوبی هم در این رشته درراهند که باید متولیان امر آنا راشناسایی و حمایت کنند. زمینه عرضه و بروز باید گستردهتر شود.
*هر چه میخواهد دل تنگت بگو؟
ناله را هرچند میخواهم که پنهان برکشم
سینه میگوید من تنگ آمدم فریاد کن
یا
افسوس که این مزرعه راآب گرفته
دهقان مصیبت زده را خواب گرفته
گزارش از: سعیده سادات احمدی